ایستاده در میان موج‌ها

روایت یک بازدید سرزده از دنا و مکران در بندرعباس

هشت ماه دریانوردی روی آب حتماً قابلیت دارد ساعت‌ها روایت و مستند و فیلم و سریال تلویزیونی از آن ساخته شود؛ اتفاقی مهیج که فقط کمی همت و انگیزه می‌خواهد برای روایت‌‌اش. شاید به همین دلیل است که حضور من به‌عنوان خبرنگار فرهنگی برای بازدید از ناو دنا و مکران را توجیه کند. این نکته را رهبر انقلاب هم در دیدارشان با اعضای ناوگروه تأکید کردند و خواستار آن شدند «یک کار خوب جذاب، آموزنده و پرمعنای تلویزیونی و سینمایی» تولید شود. حالا که اصل کار فراهم است، توپ در زمین ارتش و هنرمندان است تا از این افتخار ملی یک اثر هنرمندانه درجه یک تولید کنند.

مصطفی وثوق‌کیا
روزنامه‌نگار

از هواپیما که خارج می‌شوی هرم گرما می‌خورد روی صورتت. روی گوشی هوای بندرعباس 38 درجه است اما رطوبت‌ اینجا باعث می‌شود دما در حدود 50 درجه احساس شود. چاره‌ای هم نیست وقتی در تابستان می‌روی بندرعباس چاره‌اش تحمل کردن گرما و هوای شرجی است اما می‌ارزد تحمل این حجم از گرما و رطوبت. در گرمای شرجی ظهر بندرعباس حرکت می‌کنیم تا با اعضای ناوگروهی دیدار کنیم که کره زمین را چرخیده‌اند. روی کشتی و آب‌های آزاد و به قول فرمانده ناوگروه «هر چه نصف‌النهار روی آب بود را رد کردیم» و یک رکورد تاریخی را رقم زدیم. از کناره ساحل که عبور می‌کنیم، یکهو یادم می‌افتد که مرحوم نادر ابراهیمی وقتی داستان میرمهنای دغابی را در کتاب «بر جاده‌های آبی سرخ» نوشته چه حسرت‌ها خورده. هر چند که میرمهنای دغابی در زمان خود همواره موی دماغ متجاوزان پرتغالی و انگلیسی بوده اما خب دولت مقتدری نبوده که او را حمایت کند و آخر سر هم اجنبی با کمک خودفروخته‌های حاکم بر ایران این جوان باغیرت ایرانی را کشتند اما سال‌ها بعد ما رفتیم با جوانانی گفت‌وگو کنیم که هشت ماه تمام روی آب بودند تا جهان بداند که ایرانی وقتی بخواهد می‌تواند.
القصه که وقتی وارد پایگاه شدیم از هر کسی که لباس سفید نیروی دریایی داشت می‌پرسیدم شما هم در ناوگروه بودید که پاسخ‌ها عموماً مثبت بود. چهره‌ها جوان و سن‌ها بعضاً زیر 25 سال. شما تصور کن که فرمانده ناو دنا متولد 57 است و طبیعی است که نیروهایش هم دهه‌ هفتادی‌ها باشند. گل از گل‌مان وقتی شکفت که دیدیم ناو دنا با پرچم ایران سرجایش استراحت می‌کند. کادر نیروی دریایی هم به خط ایستاده برای خوشامدگویی. امیر فتاحی فرمانده ناوگروه که بعد از سفر ارتقای درجه و سمت هم گرفته میزبانی می‌کند.
روی ناو که می‌روم تازه عظمت کار را می‌فهمم. یاد فیلمی افتادم که از روی ناو مکران گرفته شده بود. دنا در میان آب‌‌‌های خروشان تا کمر خم می‌شد و برمی‌گشت سرجایش. گویی در جنگ با اقیانوس در حال اثبات خود بود. فرمانده می‌گفت: «برای حضور در اقیانوس یک ناو باید حداقل 6 هزار تن وزن داشته باشد اما دنا فقط 1200 تن وزن داشت با همین ناو 1200 تنی و تمام‌ایرانی، تنگه‌ها، طوفان‌ها و مسیرهای دریایی را رد کردیم که ناوهای ۷ هزار و ۸ هزار تنی کشورهای پرادعای دنیا، در آن غرق شدند. استاندارد ناوشکن‌های دنیا ۷ تا ۸ هزار تن است، اما ناوشکن دنا با تناژ 1200 تن این مأموریت را با موفقیت پشت سر گذاشت. این یعنی خودباوری ملی و اعتماد و اعتقاد به متخصصان و دانشمندان ایرانی».
یکی از اعضای ناوگروه را کنار می‌کشم تا از نشان‌های روی سینه‌اش عکس بگیرم. یک نشان خاص دارد که می‌گوید هر دریانوردی که از اقیانوس عبور کند، روی سینه‌اش نصب می‌کنند. یک نشان هم با نمای کشتی به‌عنوان نماد نیروی دریایی روی سینه‌اش است و بسته به درجه‌شان این نمادها کم و زیاد می‌شود. برای باقی هم توضیحاتی داد که خیلی تخصصی بود.
روی عرشه دنا که می‌روی می‌بینی که این ناو هم عظمت خودش را دارد. از چنگ آب و باد اقیانوس رها شده و اینجا در ساحل بندرعباس آماده مأموریت بعدی می‌شود. من مست غرور می‌شوم وقتی می‌بینم جوان 24 ساله کشورم روی دنا با افتخار از دریانوردی‌اش می‌گوید. روی پل فرماندهی که می‌رویم فرمانده می‌گوید همه اینها را خودمان ساختیم. تازه آنجا معنی تذکر حفاظت را می‌فهمم که می‌گفت از تجهیزات عکس نگیرید. چرا؟ معلوم است دیگر. دشمن حتی ساده‌ترین تجهیزات دریانوردی را برای ایران تحریم کرده و یک بی‌احتیاطی همه تلاش‌شان را به باد می‌دهد. اعضای ناوگروه هم در روز تعطیل رسمی کشور آمده‌اند سر شیفت‌شان. ما هر چقدر می‌چرخیم باز نمی‌رسیم همه ناو دنا را درست سیاحت کنیم با این حال وقت تمام است. چرا که باید سروقت ناو مکران هم برویم. مکران این قدر بزرگ است که جای دورتر از اسکله لنگر انداخته و ما فقط هیبتش را می‌بینیم. ربع ساعتی می‌رویم تا عظمت مکران خودنمایی می‌کند؛ ایستاده در میان آب‌های سرزمینی کشور. او نقش مهمی در موفقیت ناوگروه داشته چرا که طوری پشتیبانی کرده که به اصطلاح آب در دل باقی نیروها تکان نخورد. از 50 پله که بالا می‌رویم نسیم خنک غروب ساحل ما را نوازش می‌کند. اما آنچه چشمگیر است،هیبت این ناو است. «سیدابوالفضل موسویان»، فرمانده این روزهای مکران می‌گوید: «مکران یک سرزمین متحرک است. اینجا برای هر نیازی پشتیبانی وجود دارد. ناوبندر مکران بزرگ‌ترین ناو ایران و خاورمیانه است و در مأموریت سفر به دور دنیا، یگان پشتیبان رزمی ناوگروه ۸۶ رزمی نیروی دریایی بود. خوشبختانه با پشتیبانی از ناوشکن تمام ایرانی دنا توانستیم مأموریت را به‌صورت خوداتکا و بدون وابستگی به کشورهای دیگر به اتمام برسانیم و با موفقیت برگردیم. ما روی عرشه مکران دک پرواز داریم و همزمان ۵ فروند بالگرد روی مکران امکان نشست و برخاست دارند. جدا از این، یگان پهپادی، قایق‌های واکنش سریع، یگان‌های اطلاعاتی و یگان‌های عملیات ویژه هم داریم. در واقع یک مجموعه کامل از یگان‌های نظامی روی مکران جمع شده است. مکران به تنهایی می‌تواند با تهدیدها مقابله کند و پشتیبان ناوشکن دنا هم محسوب می‌شود؛ هم در مسائل نظامی و هم در تجهیزات و لوازم پزشکی و سوخت و…» اینجا هم حفاظت حواسش جمع است کسی از نقاط ممنوعه عکس نگیرد. درک می‌کنیم و می‌رویم در دک فرماندهی. از فرمانده اجازه می‌گیرم روی صندلی‌اش عکسی بگیریم. با خوشرویی اجازه می‌دهد. بعداً یکی از نیروهایش می‌گوید، طبق عرف نیروی دریایی نشستن فردی غیرفرمانده روی صندلی فرماندهی ممنوع است حتی اگر خود فرمانده بگوید. عواقبش هم جریمه است که عموماً با تفاهم روی خرید تنقلات و شیرینی به نتیجه می‌رسد. ظاهراً غیرنظامی بودن من اینجا به نفعم شد و فرمانده از خیر جریمه گذشت.
آفتاب در حال غروب است که صدای شیپوری بلند می‌شود که از همه کادر مکران می‌خواهد در هر جایی که هستند رو به پرچم جمهوری اسلامی خبردار بایستند. صحنه باشکوهی است. ما هم رو به پرچم می‌ایستیم و احترام می‌کنیم. در دل شادمانیم که توانستیم در جایی پا بگذاریم که پرچمدار عزت و سرافرازی ایران اسلامی در جای جای جهان بوده است.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و پنجاه
 - شماره هشت هزار و دویست و پنجاه - ۱۷ مرداد ۱۴۰۲