گفتوگو با یک محیطبان نمونه ملی
محیطبان، دغدغه مالی دارد
بیتا میرعظیمی
خبرنگار
«حسن مرادقلی»، محیطبان نمونه ملی از استان سیستان و بلوچستان، 18 سال از بهترین لحظات عمر خود را صرف حفاظت و نگهداری از محیط زیست و حیات وحش کرده است. او تنها محیطبان کشور است که دوبار نشان ملی گرفته و حالا بهعنوان فرمانده یگان حفاظت، در پناهگاه حیاتوحش هامون خدمت میکند. 42 ساله و دارای 2 فرزند (دختر و پسر) است. مدرک تحصیلیاش لیسانس شیلات است.
او به «ایران» میگوید: «سال 1382 زمانی که در دانشگاه زابل درس میخواندم، چند محیطبان در محله ما زندگی میکردند. آنها صبح زود سوار موتور شده و حول و حوش ساعت 3-4 شب بازمیگشتند. همیشه از پنجره نگاهشان میکردم. برایم جالب بود، آنها اسلحههایشان را رو به جلو بسته و بعد حرکت میکردند. بعدها فهمیدم دلیل کارشان این است که به یکباره از طرف قاچاقچیان و صیادان غافلگیر نشوند.». همانجا باب دوستی را با آنها باز میکند و کنجکاو شغل محیطبانی میشود.
محیطبان برتر استان شدم
سال 1385 به طور اتفاقی در روزنامه، یک آگهی استخدام محیطبانی به چشم او میخورد؛ میگوید: «قرار بود آزمونی برگزار شده و 15 محیطبان در شهرهای مختلف استان استخدام شوند. خیلی خوشحال شدم. بلافاصله فرمها را پرکرده و به همراه 750 نفر در آزمون شرکت کردم. من چابهار را انتخاب کرده بودم. در گروه خودم اول شدم. چند آزمون کوهنوردی و... هم از ما گرفتند. ورزشکاری و حکمهای قهرمانی من تأثیرش را گذاشت و در نهایت بهعنوان محیطبان چابهار انتخاب شدم؛ هر چند که بعداً گفتند که باید در یکی از پاسگاههای دورافتاده محیطبانی نزدیک چابهار مشغول به کار شوم. پذیرفتم و بعد از یک سال رئیس همان پاسگاه شدم. 6 سال آنجا بودم و یکبار هم محیطبان برتر استان شدم.»
عشق به محیطبانی
«مرادقلی» سال 1397 بهعنوان محیطبان برتر ملی انتخاب میشود؛ میگوید: «ما معمولاً 3 روز کار کرده و 3 روز استراحت میکنیم. البته بهدلیل کمبود نیرو، عملاً همان 3 روز را هم نیمهفعال هستیم. خیلی از بچههای محیطبانی هم در پاسگاه کار میکنند و هم در اداره.»
او یک جوان ورزشکار است. 185 متر قد و 105 کیلو وزن دارد. همکارانش میگویند هیچ قاچاقچی و صیادی با دیدن هیبت مرادقلی نمیتواند نزدیکش شود. او نظم و انضباط، پروندههای شکار و صید، لوحهای اخذ شده و طرحهای حفاظتی ارائه شده و... را در انتخابش بهعنوان محیطبان نمونه ملی مؤثر میداند.
همگی تعصب داریم
روزی که محیطبان ملی شدم، در مهریز یزد و در حاشیه کوه یک موتور سوار را دیدم؛ محیطبانی جوان با چهرهای سوخته. 3 روز بود که در منطقه به گشتزنی مشغول بود. میگوید: قراردادی بود و یقیناً حقوق زیادی هم نمیگرفت، اما با عشق و تعصب کار میکرد. محیطبانها تنها در حوزه قضایی خودشان اجازه گشت و کنترل دارند اما گاهی که از کنار جاده خاش رد میشویم بساط فروش پرندههای حمایت شده و... را میبینیم. باز دلمان نمیآید؛ از ماشین پیاده شده و سعی میکنیم فروشنده را قانع کنیم تا حیوان زبان بسته را آزاد کند.»
جوجه عقاب را نجات دادم
سال 1389 و در فصل زادوولد جوجهای از خانواده عقاب را در حال دست و پا زدن درون آب رودخانه مشاهده میکند. با مصیبت جوجه را به همراه یکی دیگر از همکارانش نجات میدهند و با هزار بدبختی از صخرهها عبور کرده و بالا میروند. نزدیکتر که میشوند لانهای میبینند. آرام جوجه را درون لانه گذاشته و دور میشوند.» نمیدانم مادر جوجه بود یا پدرش، با سرعتی باورنکردنی به لانه نزدیک شد و بالهایش را گسترانده و با شوقی وصفناپذیر شروع به گذاشتن غذا درون دهان جوجهاش کرد.»
مشکلات مالی
چند وقتی است که حقوق مرادقلی با اضافهکار به 11 تا 12 میلیون میرسد. حقوق ناچیز، نبود قوانین و مقررات سلاح، مشکل عدم تبدیل دفترچههای بیمه اجتماعی به نیروهای مسلح، پرداخت نفری 500 هزار تومان بیمه تکمیلی به ازای هر فرد و.... را دغدغههای مشترک همه محیطبانها میداند. به گفته او اغلب محیطبانهای سیستان و بلوچستان هم در قسمت اداری کار میکنند و هم در یگان حفاظت. او میگوید: «وقتی تالاب هامون خشک میشود و بخشی از آن آتش میگیرد، فرقی نمیکند محیطبان مرخصی باشد یا وقت استراحتش، باید همه حاضر باشند. همین الان چند نفر از محیطبانهای قراردادی ما هنوز تبدیل وضعیت نشده و با حقوق ماهی 5 میلیون تومان کار میکنند. در منطقه ما 3 پاسگاه محیطبانی وجود دارد که به جای 5 محیطبان، در هر کدام 2 محیطبان حضور دارد.»