شب و مه در دادگاه

محمد احسان مفیدی کیا
منتقد


بزرگان سینمای داستانی، گاهی و بنا به دلایل مختلف سراغ ساخت مستند هم رفته‌اند. از این میان فرانک کاپرا یکی از شاخص‌ترین‌هاست. کارگردان ایتالیایی - امریکایی که در هالیوود پیش از جنگ عالم‌گیر دوم، در کنار هیچکاک و فورد، همه را مسحور پرده نقره‌ای می‌کرد. کارنامه درخشان کاپرا برای او سه اسکار کارگردانی به ارمغان آورد که در نوع خود کم نظیر است. او پس از خلق شاهکارهای خود در سینمای داستانی و با شعله کشیدن آتش جنگ به جبهه‌های نبرد رفت.
اولین فیلم کاپرا در این دوره، مستند «پیش‌درآمدی برای جنگ» بود که در 1942 و به‌عنوان اولین قسمت از سریال «چرا می‌جنگیم؟» ساخته شد. طبعاً کاپرا که پیش از این مستند نساخته بود می‌بایست برای تولید فیلم‌های خبری‌اش به نمونه‌های موفق آن دوره نگاه کند و هم از استادان مستند کمک بگیرد، چه اینکه در همین فیلم، رابرت فلاهرتی بزرگ برای کاپرا فیلمبرداری کرد و به او در تولید اثر مشاوره داد. پس از آن «تفرقه بینداز و حکومت کن»، «نبرد بریتانیا»، «سرباز سیاه پوست» و «حزب نازی ضربه می‌زند» یکی پس از دیگری ساخته شد و اغلب برای سربازانی که به میدان نبرد می‌رفتند و هم مردمی که می‌خواستند بدانند در جبهه‌ها چه می‌گذرد به نمایش درآمد.
موج ساختن فیلم مستند در این دوره، چنان همه‌گیر شد که کارگردان‌های داستانی تمایل زیادی به ساخت مستند نشان دادند. مثلاً جان هیوستون «گزارشی از آلئوسین» را در 1942 و فیلم تماشایی «بگذار بدرخشد» را در 1944 و جان فورد «نبرد میدوی» را در همان سال روی پرده بردند. شرایط جنگ، نیاز دولت‌ها به پروپاگاندا و عطش مردم برای دانستن، شرایط آن دوره را چنان کرد که فیلم مستند، جایگاه رفیعی در جامعه پیدا کند. چنانکه مستندسازان به زندگی در کنار مراکز قدرت عادت کردند. این باعث شد تا برخی در این اوضاع به اشتباه بیفتند و فکر کنند که پس از جنگ هم شرایط به همین منوال است در حالی که با محو شدن مه جنگ، دوباره اقبال عمومی به سمت سینمای داستانی برگشت. هرچند این، خیلی زود اتفاق نیفتاد چرا که پس از جنگ برای مستندساز و فیلم مستند یک کارویژه مهم و جدید ایجاد شد. حالا مستند به‌عنوان یک سند در دادگاه محاکمه جانیان و مستندساز در مقام دادستان قرار گرفت.
تصاویری که از کشتار و جنایات جنگی متفقین باقی مانده بود، چه آنهایی که خود آلمانی‌ها ضبط کرده بودند یا گزارش‌هایی که دیگران، یکی پس از دیگری به نمایش درآمدند و در دادگاه‌هایی مثل نورنبرگ به مثابه یک سند غیرقابل انکار دستمایه صدور احکام شدند. «مرثیه‌ای برای 500 هزار نفر» که وقایع آن در لهستان رخ داده بود، «زندگی روزمره اشمیت، افسر گشتاپو»، «داوری ملل» و بسیاری آثار دیگر در همین دسته قرار می‌گیرند.
فیلم شاخص «شب و مه» در قله فیلم‌های داستانی بود. ساخته متأثر کننده آلن رنه فرانسوی از باقیمانده‌های اردوگاه آشوویتس و مایدانک و حجم غیرقابل باور وحشی‌گری آلمان‌ها که پس از این همه سال، هنوز هم دیدن آن کار هر کسی نیست.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و چهل و چهار
 - شماره هشت هزار و دویست و چهل و چهار - ۰۸ مرداد ۱۴۰۲