در حافظه موقت ذخیره شد...
دزدان هم نمیدانستند رودست میخورند
مردی که عاشق کلاهبرداری است
به گزارش «ایران»، شیوه کلاهبرداریاش یک نقشه طراحیشده تمام عیار است. او به تنهایی وارد عمل میشد. نه همدست داشت و نه برای کسی چاقو و اسلحه میکشید. نه عربده میزد و نه خبری از وحشت و خون و خونریزی بود. او حتی ریسک سرقتهای پنهانی را هم به جان نمیخرید. از دیوار کسی پنهانی بالا نمیرفت و دستش را در جیب کسی نمیکرد اما با شناسایی سارقان و افراد طمعکار یا کسانی که قصد داشتند کلاه مردم را بردارند، پول کلانی به جیب میزد! اما این وسط عدهای بیگناه به خاطر سرقت دستهچکهایشان به دردسر بزرگی میافتادند که سرانجام همین افراد مسبب دستگیری مرد کلاهبردار شدند.
برایش فرقی نمیکرد نقشه کلاهبرداریاش را از چه طریقی عملی کند؛ با خرید موتور، برنج یا لپه و روغن!
کلاهبرداریهای عجیب
رسیدگی به این پرونده با شکایتهای سریالی افرادی که در سایتهای فروش لوازم و وسایل طعمه کلاهبرداری قرار گرفته بودند، آغاز شد و سرانجام جوان کلاهبردار توسط کارآگاهان اداره بیستم پلیس آگاهی تهران شناسایی و دستگیر شد.
گفتوگو با مرد شیاد
شیوهاش برای این کلاهبرداریها با خرید چکهای مسروقه شروع میشد.
در مورد قدم اول نقشه کلاهبرداری توضیح دهید.
عدهای سارق را شناسایی کرده بودم و از آنها چکهای سرقتی را خریداری میکردم اما قبل از اینکه چک را بخرم، از سامانه ساد استعلام میکردم که هنوز اعلام سرقت نشده باشد تا بتوانم از آن استفاده کنم.
هر برگ چک را چه مبلغی میخریدی؟
500 هزار تومان.
و بعد چه میکردی؟
بعد از خرید چک سریع اقدام به خرید با آن میکردم. چکهای سفید را با ارقامی که نیاز بود، پر میکردم و امضا میزدم و با آن خرید میکردم.
شیوه شناسایی فروشندگان چطور بود و چه چیزهایی میخریدی؟
تا کنون 8 شاکی نسبت به من ثبت شکایت کردهاند که اجناس خریداری شده از هر کدام آنها متفاوت است. من در سایت شیپور یا دیوار آگهیها را رصد میکردم و از میان آنها افرادی را انتخاب میکردم که اجناس را بالاتر از قیمت واقعی آگهی کرده بودند. مثلاً موتورسیکلتی که 180 میلیون میارزید، 300 میلیون آگهی کرده بودند. از همین جا متوجه میشدم که این فرد طمعکار است. بعد با او تماس میگرفتم و میگفتم حاضرم به همین قیمت خریداری کنم اما چک میدهم. فروشنده هم قبول میکرد و من چک را قبل از اینکه در سامانه ساد سرقتی بودن آن اعلام شود، بابت خرید کالا به فرد پرداخت میکردم. در چند مورد هم سراغ افرادی رفتم که خودشان قصد کلاهبرداری داشتند. یکی از آنها فردی بود که برنج پاکستانی را که کیلویی 20 هزار تومان هم نمیارزید، در گونی ریخته بود و میخواست به جای برنج ایرانی کیلویی 140 هزار تومان به مردم قالب کند. من همه برنجهای او را خریدم. یا مثلاً یکی دیگر بود که لپهها را در بستههای 600 گرمی بستهبندی کرده بود ولی به عنوان 800 گرمی میفروخت، یا فرد دیگری روغنهای تاریخ مصرف گذشته را که بوی خیلی بدی گرفته بودند، با تاریخ جدید میفروخت؛ اجناس آنها را خریداری کردم.
بعد این اجناس خریداری شده را چه کار میکردی؟
میفروختم! آنها را به مغازهها یا به افراد با قیمت پایینتر از حد بازار میفروختم.
کلاهبرداری را دوست داشتم!
چرا دست به این نوع سرقت زدی؟
اجارهخانه سنگین میپرداختم و هزینه درمان فرزند معلولم را هم نداشتم. این اواخر به حدی به ستوه آمده بودم که یکبار میخواستم در داروخانه به خاطر داروهای پسرم خودم را آتش بزنم.
تا به حال شغلی داشتهای؟
بله، تعمیرات لولههای گاز انجام میدادم و در آتشنشانی هم کار تعمیرات میکردم اما سال قبل در خیابان دبستان وسایل من را سرقت کردند که دیگر نتوانستم وسایلم را بخرم و کارم را ادامه دهم.
این شیوه و شگرد کلاهبرداری چطور به ذهنت رسید؟
از بچگی نقشههای کلاهبرداری را دوست داشتم!
چطور این نقشه را طراحی کردی؟
شیشه کشیده بودم! از قدیم میگویند شیشه بکش، نقشه بکش!
فکر میکردی در دام بیفتی؟
نه، فکر میکردم ردی از خودم نمیگذارم. اما من چارهای نداشتم و از سر خوشی این کار را نکردم، شاید از اینجا بیرون بروم باز هم مجبور شوم که دست به سرقت و کلاهبرداری بزنم!
بنابراین گزارش رسیدگی به این پرونده بعد از تکمیل تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی در دستور کار مأموران قضایی قرار خواهد گرفت.