برادرزن‌ها با شلیک‌های وحشتناک هواخواه خواهر شدند

مخوف‌ترین دعوای فامیلی

دعوای زن و شوهری در خیابان زمزم تهران درگیری مسلحانه وحشتناکی را رقم زد و برادرزن‌ها دامادشان را چنان ضرب و شتم کردند که به کما فرو رفت.
به گزارش «ایران»، اوایل بهمن ماه سال 99 بود که در حمله مسلحانه برادرزن ها به خانه شوهرخواهرشان، واقع در بلوار زمزم، یکی از ساکنین ساختمان هدف تیراندازی خونین قرار گرفت. سپس در حالی که درگیری بین این افراد بالا گرفته بود، یکی از مهاجمان از پشت سر با حمله به صاحبخانه با ضربات قمه او را مجروح کرد.
رسیدگی به این پرونده در دستور کار مأموران قضایی و انتظامی قرار گرفت و برای عاملان درگیری قرار مجرمیت صادر شد، سپس متهمان در دادگاه کیفری 2 استان تهران حاضر شدند و در برابر اتهامات وارد شده از خود دفاع کردند.
در نهایت با رأی دادگاه، متهمان هر دو طرف پرونده به تحمل حبس و پرداخت دیه محکوم شدند، اما یکی از طرفین دعوا که درگیری مقابل خانه او رخ داده بود به حکم صادر شده اعتراض کرده است.
در ادامه این گزارش، جزئیات ماجرا را در گفت‌و‌گوی یکی از طرفین پرونده با خبرنگار ما بخوانید.
تیراندازی مقابل خانه
احمد دهخدا 47 سال دارد. او همان کسی است که در جریان این درگیری هدف ضربات قمه قرار گرفت و راهی بیمارستان شد. بعد از اینکه یک ماه در حالت کما بود، از بیمارستان مرخص شد و مراحل رسیدگی به شکایت خود را پیگیری کرد اما درست در همان زمان حکم جلب او به دلیل شرکت در نزاع دسته‌جمعی صادر شد.
این مرد در گفت‌و‌گو با خبرنگار ما گفت: «مدتی بود همسرم بهانه‌گیر شده بود. ما 23 سال زندگی مشترک داشتیم و دختر بزرگ من 17 سال سن دارد. شب قبل از حادثه، همسرم به خانه پدری خود در اسلامشهر رفته بود و آن طور که متوجه شدم آن شب با برادرانش درددل کرده بود. وقتی به خانه برگشت خیلی عصبانی بود. او با من تماس گرفت و کار به توهین و بی‌احترامی کشید. احساس می‌کردم صحبت‌های او با خانواده‌اش باعث شده حساس‌تر شود.»
احمد در ادامه افزود: «شب حادثه وقتی به خانه برگشتم درگیری بین من و همسرم بالا گرفت. ساعتی بعد همسرم جلوی در ایستاد. سراغ او رفتم و گفتم چرا بالا نمی‌آیی که به من گفت منتظر برادرانش است. می‌گفت برادرانم می‌خواهند بیایند چند دقیقه‌ای من را ببینند و بروند. راستش خیلی تعجب کردم. گفتم اگر برادرانت می‌خواهند به خانه‌مان بیایند چرا باید تو را مقابل در خانه ببینند؟»
افراد مسلح از راه رسیدند
این مرد ادامه داد: «در همان حال که باهمسرم مقابل در خانه ایستاده بودم، صدای شلیک تیرهوایی از آن طرف خیابان را شنیدم سپس چشمم به یک مرد قد بلند افتاد که از سر کوچه به من نزدیک می‌شد. برادرهای همسرم هم همراه او بودند. متوجه شده بودم آنها مسلح هستند. عده‌ای هم آن طرف خیابان ایستاده بودند و چند نفر هم سر کوچه بودند. برای همین من از داخل خانه برای دفاع از خود یک قمه برداشتم اما هیچ استفاده‌ای از آن نکردم و فقط آن را به‌دست گرفتم. همان موقع بود که مرد قد بلند یک اسلحه کلت به سمتم نشانه گرفت و 2 تیر شلیک کرد که به خطا رفت. بعداً متوجه شدم تیر سوم را هم شلیک کرده بود که در اسلحه گیر کرده و شلیک نشده بود، سپس یکی از برادرهای همسرم از پشت سر ضرباتی با قمه بر من وارد کرد که بعد از آن دیگر چیزی نفهمیدم.»
یک ماه کما
احمد بیهوش روی زمین افتاده بود و خواهرش مضطرب و پریشان بالای سر او آمد و از مردم کمک خواست. امدادگران اورژانس از راه رسیدند و مرد جوان را به بیمارستان بعثت منتقل کردند. احمد با حال وخیم به کما رفت و یک ماه در بخش مراقبت‌های ویژه بستری بود تا کم کم به صورت معجزه‌آسا سلامتی خود را به دست آورد.
او درباره وضعیت فعلی خود می‌گوید: «ضربه به سرم سبب وارد شدن صدمه به بافت مغزم شده است که مطابق نظریه پزشکی قانونی به دلیل این صدمات، دچار آسیب‌های خلقی و عدم توانایی در تصمیم‌گیری شده‌ام. پزشکان می‌گویند این صدمات جبران‌ناپذیر است و از زمان بروز این حادثه تا به حال توانایی کار کردن خود را از دست داده و خانه‌نشین شده‌ام.»
گمان کردم پسرم را کشتند
پدر احمد که در همان ساختمان محل سکونت پسرش زندگی می‌کند، شب حادثه بعد از اینکه متوجه درگیری مقابل خانه خود شد به کوچه آمده بود. او در ادامه صحبت‌های پسرش گفت: «آن شب وقتی صدای تیراندازی را شنیدم به خیابان رفتم. پسرم کنار پیاده‌رو روی زمین افتاده بود و چند نفر مقابل خانه‌مان تجمع کرده بودند. وقتی پسرم را غرق در خون روی زمین دیدم، گمان ‌کردم کشته شده است. به سمت کسانی که سر کوچه بودند رفتم که همان موقع یک نفر با شوکر به من حمله کرد و دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی به خودم آمدم که پسرم را به بیمارستان برده بودند.»
پدر احمد در ادامه افزود: «یک ماه از حادثه گذشته و پسرم تازه مرخص شده بود که حکم جلب ما صادر شد. به اتهام شرکت در نزاع دستگیر شدیم و بعد هم من و هم پسرم در دادگاه به حبس محکوم شدیم. با اینکه ما در برابر حمله مهاجمان به مقابل خانه‌مان چاره‌ای جز دفاع از خودمان نداشتیم.»
صحبت به این قسمت ماجرا که رسید، احمد بار دیگر وارد صحبت شد و گفت: «سوابق برخی شرکت‌کنندگان در نزاع مشخص است. آنها دارای سوابق کیفری متعدد هستند، از جمله اینکه یکی از این افراد چند سال قبل در اسلامشهر تیراندازی‌های زیادی داشته و حکم او در مرحله اجرا بوده و در شعبه اجرای احکام است. با اینکه این افراد به خانه ما حمله کرده و یکی از آنها شروع به تیراندازی سمت من کرده است اما برای ما هم حکم صادر شده ، که من و پدرم به حکم صادر شده اعتراض کرده‌ایم چون اتهام شروع به قتل عمدی مشمول قرار منع تعقیب شده است.»
پسرم را از دست دادم
 پدر احمد، عکس پسر جوانی را در دست گرفت و در ادامه گفت: «بعد از اینکه احمد به کما رفت، پسر کوچک من به نام مجتبی درصدد انجام کارهای اداری بود، اما او و فرزندانش مورد تهدید قرار گرفته بودند. برای همین مجتبی فرزندان خردسال خود را به یکی از روستاهای آستارا منتقل کرد تا در امان بمانند. خودش به خاطر کار و شغل در تهران مانده بود و گاهی به بچه‌ها سر می‌زد، تا اینکه یک روز وقتی به آستارا رفت اتفاق شومی رخ داد که باعث مرگ پسرم شد. آن روز صبح خیلی زود به آستارا رسیده بود. برای اینکه بچه‌هایش را از خواب بیدار نکند به خانه دوستش رفت تا ساعتی استراحت کند و بعد به دیدن فرزندانش برود، اما لوله اچ بخاری مسدود شده و باعث گازگرفتگی منجر به مرگ پسرم و دوستش شد.»
این پیرمرد در آخر گفت: «احمد به خاطر مشکلات جسمی به وجود آمده، توانایی کار و پرداخت نفقه 4 فرزندش را ندارد. پسر کوچکم هم به خاطر ترس از تهدید به آستارا رفت و در آنجا فوت کرد. حالا باید 2 فرزند او را هم بزرگ کنم. مسئولیت نوه‌هایم بر گردن من است. همه این دردسرها از همان روز درگیری در زندگی ما ایجاد شد.»
بنا بر این گزارش با صدور رأی از سوی دادگاه کیفری 2 استان تهران، رسیدگی به این پرونده در جریان قضایی قرار دارد.
صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و بیست و نه
 - شماره هشت هزار و دویست و بیست و نه - ۲۰ تیر ۱۴۰۲