در حافظه موقت ذخیره شد...
جنایت کودکانه |به خاطر یک سوئیچ
به گزارش «ایران»، 23 خرداد امسال رسیدگی به پرونده قتل جوان 17 ساله در پی اصابت ضربات چاقو، با اعلام از سوی کادر درمان بیمارستان ضیائیان در دستور کار وحید ناصری بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت.
بلافاصله تیم جنایی بالای سر جسد که به سردخانه بیمارستان منتقل شده بود، حاضر شده و مشاهدات ابتدایی حاکی از این بود که مقتول یک جوان بوده که از ناحیه قفسه سینه و گردن و کتف مورد اصابت ضربات چاقو قرار گرفته و جان خود را از دست داده بود.
بدین ترتیب تحقیقات جهت روشن شدن راز جنایت کلید خورد و مشخص شد که این جوان توسط یکی از دوستان هم سن و سالش به بیمارستان منتقل شده است.
بنابر این دوست مقتول تحت تحقیقات قرار گرفت و در برخورد اولیه با مأموران جنایی گفت:«صابر دوست من بود و هر شب با هم در محلهمان واقع در جنوب تهران قدم میزدیم. او و خانوادهاش مدتی بود که برای زندگی و کار به تهران آمده بودند. من در جریان بودم که از مدتی قبل با جوانی به نام احمد اختلاف پیدا کرده بود اما موضوع درگیری آنها به حدی پیش پا افتاده بود که من موضوع را جدی نمیگرفتم.»
دوست صابر در ادامه گفت:« تا اینکه شب حادثه مثل خیلی وقتهای دیگر من و صابر در حال قدم زدن در کوچه بودیم که سر و کله احمد و دوستانش پیدا شد. آنها ناگهان به صابر حمله کردند و من که شوکه شده بودم نمیدانستم باید چه کار کنم چون احمد چاقو در دست داشت و من دست خالی بودم. همه چیز خیلی سریع و در عرض چند دقیقه اتفاق افتاد. من دیدم که احمد چند ضربه به صابر وارد کرد و با دوستانش از محل فرار کردند. من هم سریع با اورژانس تماس گرفته و دوستم را به بیمارستان منتقل کردم اما شدت ضربات و خونریزی صابر به حدی زیاد بود که او به کام مرگ فرو رفت.»
با اطلاعاتی که دوست صابر در اختیار مأموران قضایی قرار داد، دستور ردیابی احمد از سوی بازپرس جنایی صادر شد. سپس مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را برای یافتن ردی از متهم پرونده آغاز کردند.
بدین ترتیب بعد از گذشت حدود 3 هفته از وقوع جنایت با سرنخهایی که مأموران پلیس به دست آورده بودند، احمد در مخفیگاه خود شناسایی و دستگیر شد.
قتل رفیق به خاطر یک کلید
متهم بعد از دستگیری جهت انجام بازجویی به شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در اعتراف به جنایت گفت:«صابر بچه محل ما بود و از مدتی قبل او را میشناختم. یک روز وقتی در محل در حال گپ زدن در جمع دوستانه بودیم، من سوئیچی را که یکی از دوستانم به من یادگاری داده بود به رفقایم نشان دادم و همه از آن سوئیچ خیلی خوششان آمد. صابر به من گفت تا به حال سوئیچ به این قشنگی ندیده بوده و دوست دارد که این سوئیچ یک روز نزد او امانت باشد تا آن را به دوستان خودش نشان دهد. من دلم نمیخواست یادگاریام را به او بدهم اما او به حدی اصرار کرد که با اکراه و بیمیلی قبول کردم سوئیچ را به او امانت دهم. چندین بار به او تأکید کردم که این سوئیچ را فردای آن روز به من پس بدهد و او قول داد که روز بعد با من قرار بگذارد.اما از همان شب صابر برای پس دادن سوئیچ امروز و فردا میکرد. بدقولی او کفر من را بالا آورده بود و احساس میکردم که نمیخواهد سوئیچ من را بدهد.»
احمد در ادامه گفت:« به حدی از دست صابر عصبانی شده بودم که تصمیم گرفتم درس درست و حسابیای به او بدهم. میخواستم با خودش گمان نکند که سر من را شیره مالیده و بنشیند در جمع بچهمحلیها و به ریش من بخندد! برای همین شب حادثه سر راه او قرار گرفتم و با چاقویی که از قبل تهیه کرده بودم به او چند ضربه زدم. فکرش را هم نمیکردم، این ضربات به حدی کاری و عمیق بوده که باعث مرگ صابر شود.»
با اعترافات متهم، با توجه به اینکه او 17 سال سن داشته و زیر سن قانونی مرتکب جنایت شده است؛ بازپرس پرونده با اعلام عدم صلاحیت رسیدگی، پرونده را برای ادامه روند تحقیقات به دادسرای اطفال ارجاع داد.
بنا بر این گزارش، متهم بزودی در دادسرای اطفال در برابر اتهام مباشرت در قتل عمدی تحت بازجویی قرار میگیرد.