بازاندیشی در معنای مدرنیته


 گرمیندر بهامبرا
 ترجمه شهاب تقی‌پور
 انتشارات پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
نویسنده این اثر به دنبال آن است که نشان دهد «مدرنیته» شکلی از اندیشیدن و رفتار است و نه یک دوره تاریخی محتوم و اجتناب‌ناپذیر که قرار باشد همه جوامع به جبر آن را طی کنند. تز اصلی کتاب این است که مدرنیته به عنوان یک شیوه تفکر، خودشیفته‌وار خود را «یک دوره تاریخی پیشرو» معرفی می‌کند که به‌طور سلسله مراتبی همه جوامع را فرا خواهد گرفت و گریزی هم از آن نیست. اما نویسنده، در کتابش این تز را به نقد می‌کشد و به دنبال رهایی از خودهراسی فرهنگی و خودویرانگری قماربازانه است.
به این اعتبار، برخی نظریات اجتماعی را به نقد می‌‌کشد از جمله «انحصار غرب در معرفی خویشتن شرقی»، «سیاست‌های تولید دانش و علوم اجتماعی»، «اشتباه بودن مرکزیت بخشیدن به غرب و اروپا در تعریف و تحلیل وقایعی مثل رنسانس و انقلاب‌های سیاسی، صنعتی و علمی» و «شکستن پارادایم ساخته‌شده توسط تاریخ‌نگاران غربی در توضیح تاریخ».
در واقع، او مدعی است که فهم و منشی که ما از طریق آن گذشته را درک می‌کنیم بر پرورش نظریه‌ اجتماعی ما مؤثر است. اگر نظریه اجتماعی همیشه به شکل وسیعی بر ایده‌ خاص‌بودگی اروپا مبتنی بوده است، پس زیر سؤال بردن این خاص‌بودگی نظریه را سراپا دگرگون خواهد کرد. این امر افقی به ما هدیه می‌دهد تا آغازی باشد برای دوباره به جهان نگریستن و شروعی برای اینکه بتوانیم آینده را به اشکال جدیدی درآوریم.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و بیست و چهار
 - شماره هشت هزار و دویست و بیست و چهار - ۱۴ تیر ۱۴۰۲