چرا طرحهای ساماندهی دستفروشان تاکنون جواب نداده است؟
هرچقدر جمع میکنیم دوباره پهن میکنند
حمیده امینیفرد
خبرنگار
«ساماندهی دستفروشان» این روزها به بحث جدید منتقدان بساط گستری در پایتخت تبدیل شده است. آنها معتقدند که طرحی با عنوان ساماندهی که در سالهای اخیر در حال اجراست، نتوانسته به نتایجی که مورد انتظار طراحان بوده، برسد و هماکنون خود این طرح نیز نیاز به بازنگری و سازماندهی دوباره دارد. آنطور که شواهد میدانی و مستندات درباره بساط گستری نشان میدهد، این پدیده در سالهای اخیر رو به افزایش بوده است. اگر در دورههایی این طرح به روزهای خاصی از سال مثل نزدیک عید نوروز محدود میشد، اکنون بساط گستری و دستفروشی به جریان درآمدی پایدار در شهرهای بزرگ و بویژه در تهران تبدیل شده است. این افزایش در برخی نقاط به اصطلاح «پاخور» مثل چهارراه ولیعصر بیشتر دیده میشود، چراکه این نقاط در سالهای گذشته به یکی از بحث برانگیزترین و پرچالشترین معضلات شهری تبدیل شده بود. جدیدترین انتقادات را میتوان در جلسه اخیر شورای شهر تهران دنبال کرد. نکته مهمی که از دل این انتقادات بیرون آمده، همکاری برخی عوامل شهرداری با بساط گستران بوده که ظاهراً موجب شده این پدیده به جای ساماندهی، رسمیت پیدا کند! شوراییها در تذکراتی به این موضوع که عزم جدی برای برخورد با دستفروشان وجود ندارد هم اشاره کرده و خواستار برخورد با عواملی شدند که به عنوان شبکه با یکدیگر همکاری میکنند. کارشناسان شهری در طول این سالها راهکارهای متعددی برای حل این معضل ارائه کردهاند. مدیریت شهری هم با آزمون و خطا طرحهای متعددی را اجرا کرده، اما چرا ما همچنان با پدیدهای به نام دستفروشی و افزایش آن در مناطق مختلف کلانشهرها بویژه در تهران مواجهیم؟
درآمد چند برابری دستفروشی در مقابل حقوق کارگری
برخی دستفروشان در مترو اذعان میکنند که ماهانه تا 30 میلیون تومان هم درآمد دارند و این مبلغ در روزهای کم فروش کمتر از 10 میلیون تومان نیست. شما این مبلغ را با درآمد کارگری مقایسه کنید که در بهترین حالت 8 میلیون تومان ماهانه دریافت میکند. این پدیده همچنین دارای مدعیانی هم است که حالا نه موزاییکهای کف معبر که واگنهای مترو وکابینهای اتوبوس را هم سرقفلی زدهاند و با ترفندهای جدید بازاریابی به دنبال جذب مشتریانی هستند که در این بازار تورمی، ترجیح میدهند جنسی را 5 هزار تومان ارزانتر بخرند. در این مدت توصیههای فرهنگی، تذکرات و بگیر و ببندها و تبلیغات منفی علیه دستفروشان هم کارساز نبوده و اتفاقاً جریان دستفروشی از یک پدیده عاطفی به یک پدیده اقتصادی جدی تبدیل شده که عرضه و تقاضا، جریان اصلی آن را تعیین میکند و ریشه آن همچنان اجتماعی است. اینکه زباله گردی و حضور اتباع و مهاجران و دستفروشان در نقاط مختلف شهر ایجاد بینظمی و ناهنجاری کرده، معضلی است که با حذف آنها از چهره معابر حل نمیشود. هیچ کس از یک کار پژوهشی علمی دفاع نمیکند تا بالاخره برای یکبار این پدیده به شکل درست خود حل شود. علت آنهم روشن است عدهای از این شبکهها و مافیا و حتی افراد عادی، پول درمیآورند و در چنین شرایطی طبیعی است که اجازه ندهند مسیر درست آن طی شود. به طور حتم اولین قدم پذیرفتن پدیدهای است که همه ما میدانیم با برخوردهای مقطعی و سلبی هرگز جمع نشده و نمیشود. اینکه پلیس به میدان بیاید یا مدیریت شهری از نیروی انتظامی کمک بگیرد تنها برای مدت کوتاهی آب روی آتش میریزد و پس از مدتی دوباره روز از نو روزی از نو...
با نگاه اجتماعی، دستفروشی را چگونه باید تحلیل کرد؟
اردشیر گراوند، جامعه شناس به «ایران» میگوید: «نکته اول اینکه اگر بخواهیم به ریشه دستفروشی نگاه کنیم به نرخ بیکاری میرسیم. طبیعی است که در این شرایط افراد دنبال مشاغل فوری بروند. نکته دوم این است که اساساً چون دستفروشان هزینههایی مثل اجاره مغازه، مالیات و عوارض ندارند، در نتیجه هزینه تمام شده کالا برایشان کمتر است و میتوانند با قیمت پایینتر کالاهایشان را به دست مشتریها برسانند، در نتیجه به علت نرخ پایینتر، متقاضیان بیشتری هم دارند. با این توصیف باید گفت که دستفروشی از دل یک اجبار کاری و تقاضای بالا بیرون میآید و البته از آنجا که تنوع شغلی وجود ندارد، دستفروشی هم قدرت میگیرد. اما مسأله این است که اگر این دستفروشان را جمع کنیم، دیگر هیچ دستفروشی در سطح خیابان نخواهد بود؟ یا اگر ممنوعیتها و قوانین را تشدید کنیم، کسی دیگر دستفروشی نخواهد کرد؟ واقعیت این است که اگر این افراد جمع شوند، دستفروشهای دیگری از نقاط دیگری وارد میشوند. در شهرهای بزرگ دنیا هرجا فرصتی برای رفتارهای غیر قانونی باشد، قطعاً تعدادی از این فرصت استفاده میکنند.»
از دستفروشی جاذبه بسازید
او ادامه میدهد: «وضعیت برخی نقاط تهران مثل حوالی خیابان ولیعصر را که نگاه کنید، متوجه میشوید که دستفروشی دیگر یک پدیده معمولی نیست. یک مثلث رضایتمندی در این میان وجود دارد که یک سو دستفروشی است که هزینه مغازه نمیدهد، دیگری خریداری که پول کمتری میدهد و احتمالاً یک واسطهای که برای تداوم این مسیر کسب درآمد میکند. در اینصورت چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر بخواهیم نگاه قانونی داشته باشیم، پیادهرو فضای عمومی است، بنابراین نباید توسط عدهای اشغال و به اصطلاح سد معبر ایجاد شود. اما اگر بخواهیم با این افراد برخورد کنیم، هم رویکردهای مداخله جویانه عاطفی وجود دارد که میگوید وقتی مردم در خطر معیشت قرار دارند، نمیتوان با این افراد برخورد شدید کرد. البته عدهای از دستفروشان هم راه مقابله با این برخوردها را یاد گرفتهاند. میدانند اگر خشونتی اتفاق افتاد با فیلمبرداری و رفتارهای محرک، احساسات جامعه را درگیر کنند. طبیعتاً مدیریت شهری هم چون نمیخواهد با این وضعیت روبهرو شده و تحت فشار افکار عمومی و رسانهها قرار بگیرد، به مسأله ورود نمیکند. بنابراین، این چرخه ادامه مییابد. اگر قرار به اعمال قانون باشد که به اعتقاد من باید هم باشد، باید به سراغ طرحهای ساماندهی کوتاه مدت مثل بساط گستری در زمان و مکان مشخص رفت. در مقابل عدهای از وجود دستفروشان دفاع میکنند و معتقدند که وجود آنها برای حیات شهری و تنوع فرصتهای شغلی ضروری است. حتی میتوان با اختصاص یک معبر یا نقطهای خاص در زمانهای مناسب مثل خیابان سیتیر برای گردشگران جاذبه ایجاد کرد و مقصد گردشگری بهوجود آورد.»
ایجاد فضاهای جایگزین البته یکی از مهمترین طرحهای جایگزین در همه این سالها بوده است. اختصاص جمعه بازارها هم تا حدودی توانسته قشری از دستفروشان را به نقاط ساماندهی شده بکشاند، اما عدم پرداخت مالیات و عوارض و اجاره بها موجب شده دستفروشی در نقاط ویژه حتی برای برخی کاسبان هم جذاب شود. به طوریکه حالا در تیپولوژی دستفروشان میتوانیم ردپای مغازه داران و افرادی که صاحب آنلاین شاپ هستند هم ببینیم. تجربه ایجاد جاذبه از دستفروشی در اغلب کشورهای توریستی دنیا در کنار مالهای بزرگ و ایجاد جذابیتهای شهری برای مخاطبان یکی از راهکارهایی است که حتی در ایران هم جواب داده است، با اینهمه دستفروشی یک پدیده اجتماعی پویا و در حال تغییر است و نمیتوان با روشهای تاریخ مصرف گذشته با آن برخورد کرد.