فهم عمیق از حجاب
فاطمه بهروزفخر
پژوهشگر
مرد گفت «خانمها رعایت کنید. من نمیتونم خیلی چیزها رو بگم. ولی باید اینجاها با پوشش مناسب بیایید. اجازه بدید من مستقیم نگم ولی شما اگر درست لباس نپوشید، موجب میشه که آقایون...»
در این گفتمان که عموماً مصداقهای آن را در برخی از فعالیتهای فرهنگی و محتواهای بنری میبینیم، هویت و کرامت زن بهعنوان ابژه جنسی تقلیل مییابد. از طرفی، مصونیت از چهارچوبهای جنسی مردان نیز تنها به او محول میشود.
دامنههای چنین نگاهی نسبت به حجاب آنقدر ادامهدار هستند که میتوان تأثیرات آن را در سایر زمینهها، دغدغهها و پیشفرضهای ذهنی و عرفی نظیر «همیشهجوان ماندن» و «همیشهزیبا ماندن» زن دید. با همین دیدگاه، صنعت مد و زیبایی روزبهروز با ایجاد احساس ناکافیبودن، پروارتر از قبل میشود.
برگردیم به آن موقعیت و خواست مرد برای رعایت حجاب:
من نیز در آن موقعیت و به فراخور شهری که گردشگر و مسافر آن بودیم، سخت عقیده داشتم که همه ما باید حدی از پوشش را رعایت کنیم و در انتخاب لباس وسواس به خرج بدهیم. دلیل من اما، نه به احساس مردان مربوط میشد و نه مسأله حجاب به مثابه قانون. من در آن موقعیت فکر میکردم که هر مسافر و گردشگری لازم است مناسبات فرهنگی و یکپارچگی آن در منطقه موردنظر را در نظر بگیرد. حضور ما در جوامع کوچک با خردهفرهنگهای مهم و بعضاً سنتیشان نباید برهمزننده یکدستی آن باشد. به همین دلیل، فکر میکردم به عنوان اخلاق شهروندی، اخلاق گردشگری و توجه به مسائل جامعهشناختی باید حواسجمع چنین حضوری باشیم تا مبادا عنصری متعارض در یک بافت فرهنگی به نظر بیایم.
در نتیجه فکر کردم کاش من بهجای مرد به خودم و دیگران یادآوری میکردم در شهری که زنها با چادر حریری ظاهر میشوند که یک پر آن را روی شانههایشان انداختهاند، احتمالاً حضور ما با تیشرت و شلوار و بدون حجاب سر که یکدستی اینجا را در فصلی غیرتوریستی و در مکان پررفتوآمد افراد بومی بههم میزند، از اخلاق گردشگری بهدور باشد.
نمونه فردی چنین مراقبت و داشتن حد پوشش بهمنزله حجاب را در جلسات دورهمی نهجالبلاغه خانهام دیدم. سهیلا که قائل به داشتن حجاب نیست، در جلسات ما بهخاطر حضور دو دوست دیگر (آقا) که تقیدات شرعی داشتند، با لباس آستینبلند و حجاب سر حضور پیدا میکرد. با اینکه او هیچ واکنش یا تذکری از دوستانمان نگرفته بود، اما در پاسخ به کسی، گفته بود که اخلاق دوستی یا همان پروای دیگری داشتن باعث شده که او خودش را برای داشتنِ حجاب -آنهم فقط در این جمع- متقاعد کند.
کمی بعدتر ما وقتی عازم بوشهر شدیم، در همان روز اول سفر کمی باهم درباره اینکه چقدر مجاز به پوشیدن دامن و سارافون یا گذاشتن کلاه بهجای روسری هستیم، گفتوگو کردیم. در واقع، با حضور در بافت بومی و مذهبی بوشهر درباره این گپ زدیم که با وجود پوشیدگی لباسها، آیا باز هم دلمان میخواهد همانهایی را بپوشیم که میشود در استانبول و گیلان و تهران پوشید. و خب هر سه نفر ما اتفاقنظر داشتیم که نمیشود.
در اینجا من به جزئیات شرعی چنین انتخابهایی نمیپردازم، چون محل بحث من نیست. اما قصد دارم بگویم که در گفتمان مردانه و تعاریفی که چنین ساختاری از حجاب ارائه میکند، حجاب تنها با کارکرد مصونیت و پوشانندگی برای در چهارچوب قراردادن تنِ زنانه موردتوجه قرار میگیرد. اما در جهان زنانه، حجاب میتواند بهعنوان امری «اخلاقی» در ساحت فردی و اجتماعی بهعنوان یک فضیلت معنوی موردتوجه باشد؛ همانطور که میتواند بهعنوان امری فردی در رابطه او با امور دینی معنا پیدا کند.
همچنین سایر کارکردهای حجاب را که میتواند بهعنوان یک امر اخلاقی یا تعبدی یا یک فضیلت فردی و... شناخته شود، بهتمامی کنار میزند تا صرفاً این نگاه غالب را به گوش ما برساند. به همین خاطر است که زنان باید دست به بازتعریف مفهوم حجاب بزنند و آن را از منظر زنانه خودشان روایت کنند. آیا در اینجا منظورم زنانی است که حجاب را انتخاب کردهاند؟ نه! منظورم همه زنان با هر نوع نگاه به مسأله حجاب است.