سردبیر یک برنامه تلویزیونی از ضرورت بازتر شدن فضا برای بازسازی تصویر جامعه از خود میگوید
«جامعهگردی» برای گردگیری از سؤالات خاکگرفته اجتماعی
فقر خودشناسی اجتماعی در ایران این روزها بیش از همیشه احساس میشود. از گفتوگوهای عامیانه میان گروههای مختلف مردم که هر روز همه ما با این دست مباحثات مواجه میشویم، روشن است که پشت بسیاری از گلایهها و حتی افتخارها، تصویری مغشوش از چیستی جامعه در ذهن ما نشسته است اما گاهی مجبوریم با همان ابهامها و کمبودهای اطلاعاتی و تحلیلی ناشی از ضعف مشاهده، جامعه را قضاوت کنیم. حالا بیش از یک ماه است که شبکه چهار سیما به سراغ این چالش اجتماعی رفته تا با مشاهده محیطهای اجتماعی و گفتوگو با جامعهشناسان، به شرح و تحلیل وضعیت اجتماعی ایران نزدیکتر شود و در موضوعات مختلف، این تصویرها و تحلیلها را با مخاطب خود در میان بگذارد. برنامه «جامعهگردی» در شبکه چهار صداوسیما حاصل این تلاش است.
فاطمه ترکاشوند
روزنامهنگار
مریم مؤمنزاده، سردبیر برنامه درباره مراحل شکلگیری ایده و اتاق فکر آن این طور توضیح میدهد: «همه تیم ما از بچههای علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودیم که همیشه به مسأله پیوند فضای آکادمیک با جامعه فکر میکردیم ولی ایده اینکه نوعی جامعهگردی داشته باشیم و یک آدم آکادمیک وارد محیط اجتماعی بشود و درباره این موضوعات صحبت کند، متعلق به خود آقای بلیغ، تهیهکننده بود.»
بیتعارف با محدودیتها و بایدونبایدهای زیادی مواجهیم
او آغاز شکلگیری اتاق فکر را از تابستان اعلام میکند و میگوید: «در مسیر گفتوگو درباره موضوعات و فرم برنامه به آقای دکتر میرزایی با توجه به تجربیاتی که طی کرده بودند رسیدیم که روایت برنامه را بر عهده بگیرند. بعد به فراخور موضوعات سراغ آدمهایی رفتیم که درباره آنها پژوهش کرده بودند تا ذهنیتمان درباره هر موضوع کاملتر شود. در این مسیر اتاق فکری شکل گرفت که هم خودمان و هم پژوهشگران در آن حضور داشتیم.»
با این حال فرم برنامه به نحوی است که به نظر میرسد از محیط اجتماعی صرفاً به اندازه دکور و لوکیشن استفاده شده و باز هم با برنامه گفتوگومحور تنها در مکانی متفاوت روبهرو هستیم. مؤمنزاده ضمن تأیید این مسأله در پاسخ به این سؤال که فرم برنامه چقدر قابل دفاع و باورپذیر است، توضیح میدهد: «این نمونه برنامه، اولین تجربه در نوع خودش است و اجرای همین چند قسمت هم خودش حامل ایدههای بهتر و بیشتر برای برنامههای بعدی است. نکته دیگر اینکه از ایده تا اجرا همیشه فاصلهای هست. ایده اولیه ما هم درگیری بیشتری با محیط اجتماعی داشت اما محدودیتهای تولید موانع بسیاری ایجاد میکند. تعارف نداریم بالاخره داریم از موضوعاتی حرف میزنیم که باید و نباید درباره آنها زیاد است. خود این هم محدودیت ایجاد میکند.»
هدف «جامعهگردی»، ایجاد سؤال درباره محیط پیرامونی است
سردبیر این برنامه تلویزیونی، هدف آن را این طور شرح میدهد: «هدف ما در قدم اول صرفاً این بود که مخاطب را در مورد زیست روزمرهاش با سؤال مواجه کنیم. یعنی اصلاً ادعای راهکاریابی یا حل مسأله نداشتیم و دغدغه مداوم ما این است که چطور سؤال ایجاد کنیم. محیط اطراف ما خاک گرفته و کار ما این است که این خاک را از پیش چشم مخاطب کنار بزنیم و شکل روبهرو شدن با زندگی و مسائل را تغییر دهیم.»
او اضافه میکند: «شاید در سالهای آینده و برنامههای دیگر بشود با استفاده از همین انباشت تجربه، برنامههای بهتری در این فضا تولید کرد اما میدانیم که این برنامه فعلاً به این شکل است که انگار همین برنامه گفتوگومحور را بردهایم در یک محیط متناسب تا بگوییم داریم درباره این موضوع حرف میزنیم. البته هدف این بوده که به مخاطب این پیام را منتقل کنیم که موضوع ما همین پدیده روزمرهای است که دور و بر خودتان میبینید و واقعاً درباره چیز عجیب و پیچیدهای حرف نمیزنیم. در اتاق فکر ما هم از این بابت بحثهای پویا و پرچالشی وجود دارد تا مراقب باشیم که در فضای علمی و دورافتاده از اجتماع غرق نشویم و نزدیک به مردم باقی بمانیم.»
باید شرایط جدید را برای برنامهسازی، پیشفرض بگیریم
با توجه به شرایط جدید اجتماعی و مدیریت دوره اخیر صداوسیما، اقتضائات متفاوتی بر رابطه میان تلویزیون با مخاطب آن حاکم شده است. مؤمنزاده در پاسخ به این سؤال که تا چه اندازه در تلویزیون این امکان طرح مسائل اجتماعی، یا دستکم تشریح وضعیت و شرایط جامعه و بازسازی تصویر مردم از خودشان و محیط پیرامونشان، وجود دارد، میگوید: «ما ابتدا یک دستهبندی موضوعی آماده کردیم و تلاشمان این بود از موضوعاتی شروع کنیم که با زیست روزمره مردم پیوند داشته باشد و چالش و فاصله، آن قدر زیاد نباشد که مخاطب اساساً با آن ارتباط نگیرد. اما به هرحال همه آدمهایی که دارند برای رسانه ملی کار میکنند باید بپذیرند که نوع نگاهها به این رسانه تغییر کرده است. بخشی، ناشی از شرایط ناگزیر زمانه و اقتضائاتی مثل ورود رسانههای جدید و رقیب است و بخش دیگر هم ناشی از سیاستگذاریهای ماست که انگار این فاصله را تشدید کرده است. اما فارغ از علل، شرایط فعلی این است و برنامهسازها باید آن را بپذیرند و با فرض گرفتن این شرایط برنامه تولید کنند و آرام آرام قدم بردارند تا به مسائل روزمره آدمها نزدیک شویم.»
برای بازسازی تصویر جامعه، نیازمند فضای بازتری هستیم
او درباره دشواریهای کار در این شرایط و ضرورت باز شدن فضا برای طرح مسائل میافزاید: «حتی در مرحلهای پژوهشگران خود ما این سؤال را میپرسیدند که چنین موضوعی را میشود در تلویزیون طرح کرد و ما پاسخ میدادیم که چه اشکالی دارد وقتی داریم فکت میآوریم و تحلیل میکنیم چرا باید مانعی وجود داشته باشد. البته موارد محدودی وجود داشت که ما واقعاً نتوانستیم موضوعی را طرح کنیم، اما به نظرم اگر میخواهیم در حوزه جامعهشناسی حرفی برای گفتن داشته باشیم باید این فضا بازتر شود، ضمن اینکه ما در محافل علمیمان هم ارتباط چندانی با جامعه ایران را نمیبینیم. وقتی پژوهشها را میبینیم تعداد کمی هستند که به حوزه عمومی مثل غذا در ایران بپردازند. یکی از اهداف ما دقیقاً همین بود که این دغدغه را ایجاد کنیم تا ذهن پژوهشگران بیشتر به سمت ایران سوق پیدا کند و همه اینها هم در حد طرح مسأله و آشناییزدایی در «جامعهگردی» اتفاق میافتد.»
فقدان پیچیدگی فرمی به معنی مخاطبعام بودن برنامه نیست
اما چالش مهم دیگر چنین برنامههایی انتخاب مخاطب هدف خود و دسترسی و پل زدن به اوست تا برنامه را تماشا کند و بازخورد بدهد. «جامعهگردی» از یک سو خالی از پیچیدگی فرمی و محتوایی و درنتیجه متناسب با مخاطب عام است و از سوی دیگر در شرایط فعلی جامعه و نسبت آن با رسانه ملی و خصوصاً شبکه چهار چندان به نظر نمیرسد که مخاطب عام، مخاطب هدف درستی برای این برنامه باشد. مخاطب میتوانست دانشجو یا از اهالی دانشگاه باشد. سردبیر این برنامه با رد فرض ساخته شدن «جامعهگردی» برای مخاطب عام، تصریح میکند: «ما مخاطب برنامه را اصلاً عام در نظر نگرفتهایم. معمولاً یک خطایی وجود دارد که فکر میکنیم اگر محتوا با آن شکل خاص و ادبیات دانشگاهی مطرح نشود، لابد برای مخاطب عام است در حالی که جامعهگردی کاملاً فضای دانشگاهی را برای مخاطب خود طلب میکند. از طرفی ما اتفاقاً قصد داشتیم که در این تلقی، تغییر ایجاد کنیم که دانشجویان در همان بدو ورود به دانشگاه، احساس میکنند باید تعداد زیادی نظریه بیاورند تا یک حرف ساده بزنند. میخواستیم در این تلقی تحول ایجاد کنیم و بگوییم که باید فضای علمی را کاربردیتر کنیم و به فکر این زیست روزمره مردم باشیم.»
تلویزیون برای واقعی کردن بازخوردها کمک کند
مؤمنزاده ادامه میدهد: «مخاطب هدف این برنامه اتفاقاً دانشجویانی هستند که عموماً در مقطع لیسانس تازه دارند با این فضا آشنا میشوند اما متأسفانه در رشتههای علوم انسانی یک فضای مبهمی وجود دارد که این دانشجو خیلی سخت میتواند پیوند خود را با جامعه بفهمد و حفظ کند. بنابراین آشناییزدایی برای آن مخاطب هدف در موضوعات مختلف مد نظر ما بوده و به همین علت، مطلع بودن از بسیاری از اسامی و نظریهها را در مخاطبمان فرض گرفتهایم و او را اصطلاحاً صفرکیلومتر نمیدانیم.»
او درباره بازخوردهای این برنامه پس از پخش 6 قسمت نیز میگوید: «بازخوردها در سطح محدودی مثل دانشجویان که خودمان دسترسی داشتیم برای ما قابل تحصیل بوده و بازخورد نسبتاً خوبی داشتیم اما به غیر از کانالهای ارتباطی و شبکههای اجتماعی، خود شبکه هم باید کمی در بازخورد گرفتن به ما کمک کند تا دقیقتر بدانیم و بتوانیم برآورد کنیم.»
بــــرش
در مرحلهای پژوهشگران خود ما این سؤال را میپرسیدند که چنین موضوعی را میشود در تلویزیون طرح کرد و ما پاسخ میدادیم که چه اشکالی دارد وقتی داریم فکت میآوریم و تحلیل میکنیم چرا باید مانعی وجود داشته باشد. البته موارد محدودی وجود داشت که ما واقعاً نتوانستیم موضوعی را طرح کنیم، اما به نظرم اگر میخواهیم در حوزه جامعهشناسی حرفی برای گفتن داشته باشیم باید این فضا بازتر شود، ضمن اینکه ما در محافل علمیمان هم ارتباط چندانی با جامعه ایران را نمیبینیم. وقتی پژوهشها را میبینیم تعداد کمی هستند که به حوزه عمومی مثل غذا در ایران بپردازند. یکی از اهداف ما دقیقاً همین بود که این دغدغه را ایجاد کنیم تا ذهن پژوهشگران بیشتر به سمت ایران سوق پیدا کند و همه اینها هم در حد طرح مسأله و آشناییزدایی در «جامعهگردی» اتفاق میافتد