یادداشتی درباره مستند «برای پس از مرگم» ساخته عبدالرضا نعمت‌اللهی

حرفی تازه در میان انبوه صداها

محمد شکیبانیا
مستندساز

اکنون در سینه خسته من، جوانه‌های تمنا شکفته است باور نمی‌کردم که در نهایت می‌توان آغاز شد...
(عین.صاد)
در دوران کودکی و نوجوانی‌ام که روزگار پرالتهاب دهه شصت بود، همه جور کتاب داشتم. از کتاب‌های داستان جنایی تا متن‌های انقلابی گوناگون که گروه‌های مختلف سیاسی منتشر می‌کردند. هیچ وقت نفهمیدم چطور آن‌ همه کتاب بی‌ربط به قفسه‌های کتابخانه یک کودک تازه به خواندن افتاده راه یافته بودند. هنوز کتاب‌های عکس‌دار برایم جذاب‌تر بودند. کتاب‌های جدی‌تر که برای لااقل 10 سال دیگر من مناسب بودند اگرچه شانس کمتری برای خوانده شدن داشتند اما با آن نام‌های انقلابی که یدک می‌کشیدند، بارها و بارها از سوی این کودک کنجکاو که گمان می‌کرد در این کتاب‌های سخت و بدون عکس رازهای دنیای بزرگ‌ترها نهفته است، ورق می‌خوردند و گاه مدت‌ها به طرح جلد آنها خیره می‌شدم، آن‌قدر که کلمات روی جلد را از بر می‌شدم؛ اسم کتاب‌ها که برخی شبیه شعارهای روی دیوارها بود، اسم احزاب و دسته‌های سیاسی که آن کتاب‌ها را درآورده بودند، اسم نویسنده‌ها که گاهی رمزی نوشته شده بودند مثل ع.س که می‌دانستم مربوط به دکتر علی شریعتی (علی سبزواری) است و عین.صاد عنوان انتشارات هجرت با یک تصویر گرافیکی از مردی شترسوار که همراهی‌اش می‌کرد.
این آشنایی کودکانه با عین.صاد، بیست سال بعد در روزگاری که دیگر عین.صاد زنده نبود، جدی‌تر شد. دوست هنرمندی داشتم که سال‌ها به جلساتش رفته و کتاب‌هایش را خوانده بود و خود را مرید او می‌دانست و مدام هم توضیح می‌داد که خود عین.صاد اهل مرید داشتن و دکان و دستگاه نبود و او بود که مدام توضیح می‌داد که عین.صاد تنها عالمی در قم بوده که حرفش برای هنرمندان خریدار داشته است و در محضرش بسیاری از ایشان از نقاش و گرافیست و نویسنده و فیلمساز رفت‌وآمد داشته‌اند و اینکه چند سال قبل تصادف کرده و پیش از 50 سالگی درگذشته است و حالا شاگردانش سرگردانند.
 اکنون بیست سال دیگر هم گذشته و سن‌ام از عین.صاد بیشتر شده است. دوستی به من می‌گوید که می‌خواهد فیلم مستندی درباره عین.صاد بسازد. درباره مردی با زندگی عجیب که حرف‌هایش بین انبوه صداهای این روزگار تازه بود. درباره عین.صاد حرف زیاد زده شده است و حتی فیلم مستند هم ساخته‌اند. از آن فیلم‌ها که پر است از مصاحبه با دوستان و آشنایان که دارند از مرحوم تمجید می‌کنند و آخرش هم چیزی کف دستت را نمی‌گیرد.
به دوستم گفتم ساختن فیلم مستند درست درباره عین.صاد همان‌قدر که ضروری است  به همان اندازه هم کار دشواری است، بخصوص که جذابیت‌های موضوعات روز مستند را هم ندارد و ساختن چیزی که مخاطبی پیدا کند آسان نخواهد بود.
دشواری بزرگ‌تر اما چالش‌هایی بود که در زندگی این روحانی پیش آمده بود و طرحش در فیلم مستند می‌توانست دردسرساز باشد. فضای رسمی آن روزهای حوزه او را برنمی‌تافت تا جایی که کارش به استنطاق کشید. صدایش کردند و در یک جلسه رسمی و جدی تفتیش عقاید با لحنی که نشانی از دوستی در آن نیست با او صحبت کردند. حالا صدای آن جلسه، ستون فقرات مستند «برای پس از مرگم» شده است.
مستند «برای پس از مرگم» اثری بسیار دقیق است. از روی مرزهایی بسیار باریک با دقت و وسواس عبور می‌کند و بدون اینکه به دام جاه‌طلبی‌های رایج فیلمسازان بیفتد، از موضوع اصلی‌اش دور نمی‌شود. حرف‌ها را می‌زند. همه حرف‌ها را، اما نیازی نمی‌بیند برای تشریح زندگی یک اندیشمند و بیان مشکلات گوناگون، دوگانه‌سازی کرده و دیگرانی که در مقابلش بودند و امروز از بزرگان هستند را تخطئه کند. از سوی دیگر چیزی را هم پنهان نمی‌کند و محافظه‌کار نیست و بیننده راضی از سالن بیرون می‌آید.
ابزار اصلی ساخت مستند، مصاحبه و آرشیو است. دو عنصری که باعث حوصله‌ سربر شدن اغلب مستندها شده‌اند، حالا اینجا نقطه قوت فیلم هستند و مخاطبین مشکل‌پسند چنین موضوعاتی را راضی نگه می‌دارد. یافتن راویان اصلی و درجه یک، انجام درست گفت‌و‌گوها و انتخاب دقیق آنها برای فیلم و پیدا کردن اسناد و آرشیو کمی که در گوشه‎‌های مختلف بوده‌اند، فیلم را به اثری جسورانه، عمیق و تأثیرگذار تبدیل کرده است.