گزارش توصیفی از نمایش بزرگ جهانبانو
روایتی متمایز از زنانی که تاریخ را ساختند
مهدی ارجمند
اتوبان نواب را به سمت جنوب ادامه میدهم. به در شماره سه بوستان ولایت که میرسم، با دیدن پرچمهای مزین به نام مبارک ائمه اطهار(ع) مطمئن میشوم که مسیر را درست آمدهام. خودش است؛ محل برگزاری نمایش بزرگ جهانبانو. چند سرباز دژبان سپاه دم در ایستادهاند، تعدادی از عوامل برگزاری نمایش و مردمی که از ساعت ۱۹ در صف ورود برای تماشای این نمایش آیینی هستند؛ نمایش بزرگ جهانبانو.
عقربههای ساعت هنوز خیلی جابهجا نشدهاند که مردم اجازه ورود پیدا میکنند. در طول مسیر پرچمهای سبزرنگی مزین به نام فاطمه(س) نصب شده که حس و حال معنوی بیشتری به مسیر ورودی میدهد. از همین پرچمها میتوان حدس زد که موضوع اصلی نمایش درباره شخصیت بزرگانی چون حضرت فاطمه(س) است، درباره شخصیت زن. از راهروها که عبور میکنم به یک محوطه بزرگ میرسم؛ چیزی شبیه حیاطهای دلباز و قدیمی اما با وسعت زیاد. نماز جماعت تازه شروع شده آن هم زیر نور مهتاب در حیاطی دلنشین و چایخانهای به سبک چایخانههای حرم رضوی و اتفاقاً به نام امام رضا(ع) که از نمازگزاران و بقیه مردم با چای داغ پذیرایی میکند. حوض قشنگی وسط محوطه قرار دارد. گوشه محوطه نخلهایی است که نماد ایستادگی و مقاومت هستند و یکطرف یادمان حاجقاسم با قاب عکسی بزرگ از سردار دلها با همان لبخند همیشگی و چشمهای دوستداشتنی و قشنگی که هنوز هم میتوان برق امید را در آنها دید. شمعدانیهای بزرگ در کنار یادمان حاجقاسم و این فضای معنوی و دوستداشتنی باعث شده تا بعضیها از فرصت استفاده کنند و کنار این یادمان عکس یادگاری بگیرند. گوشهای از محوطه هم مانیتورهای بزرگی نصب کردهاند که صحنههایی از انقلاب، جنگ، دفاع مقدس، جهادسازندگی و مدافعان حرم و... را به تصویر کشیده است. ساعت به ۸ شب نزدیک میشود. کمکم موقع باز شدن درهای سالن نمایش میرسد. موقع ورود به محل اصلی نمایش که میرسد، اعلام میکنند اول خانمها وارد شوند و ۱۰ دقیقه بعد آقایان اجازه ورود دارند؛ این یعنی اینکه خانمها مقدماند. مردها کنار میایستند به احترام خانمها و زنان به ترتیب صفی که از قبل ایجاد شده، وارد محل اصلی اجرای نمایش میشوند. استقبال بینظیری از نمایش شده است. خانمها سمت راست سالن و آقایان سمت چپ. قبل از شروع نمایش نور گوشیها را روشن میکنند؛ صحنه زیبایی در سالن شکل میگیرد برای شکار بهترین عکسها و ضبط قشنگترین کلیپها و ویدیوها از این مراسم. بعد یک کلیپ پخش میشود با موضوع دختر؛ که عبدالرضا هلالی میخواند: من دختر ایرانم.... صدای جیغ و کف و هورا سالن را پر میکند، بیشتر از سمت دختر خانمهای کوچولو. حالا عقربههای ساعت ۲۰:۴۵ را نشان میدهد؛ چند توصیه و بعد هم اجرای نمایش. با بسماللهالرحمنالرحیم شروع میشود و با یادی از شهدا و خونهایی که ریخته شد تا این خاک بماند؛ خاک مقدسی به نام ایران. صدا همان اول برایم آشنا است. خوب که دقت میکنم، یادم میآید صدای حاجحسین یکتا است. قبلاً هم خیلی جاها صدایش را شنیده بودم و با چانهگرمیهاش از قبل آشنا هستم و حالا اول این نمایش آیینی بزرگ باز این صدای حاجحسین یکتا است که تماشاگران نمایش را یاد صدای گرم آوینی میاندازد، یاد سید شهیدان اهل قلم. صحبتهای حاجحسین یکتا که به پایان میرسد، کلیپی پخش میشود کوتاه با صحنههایی از انقلاب، دوران دفاع مقدس و مدافعان حرم با صدایی از حاجقاسم سلیمانی که همان جمله همیشگیاش را باز اینجا هم تکرار میکند، «ما ملت امام حسینیم»...
حالا دیگر نمایش به صورت کامل شروع میشود. پردهها کنار میرود و بازیگران و هنروران روی صحنه ظاهر میشوند و صحنهای از بخشی از تاریخ را به صورت زنده در برابر دیدگان تماشاچیان اجرا میکنند. اول از بهشت شروع میشود؛ از آدم و حوا و بعد نمایش اولین بخش از تاریخ بشر در این کره خاکی. صحنههای تاریخی نمایش به صورت زنده اجرا میشود و قسمت قسمت جلوتر میآید تا به تولد حضرت اسماعیل میرسد و بعد از آن به داستان هاجر و اسماعیل که ابراهیم خلیل در بیابان خشک و بیآب و علف آنها را تنها میگذارد. تماشاگران غرق در نمایش هستند. داستان اسماعیل و هاجر را بارها شنیده و فیلمها و نمایشهایش را بارها دیدهاند اما باز غرق تماشای این نمایش هستند. هاجر سراب میبیند، هفت بار صفا و مروه را طی میکند و مردم و تماشاگران هیجانزده نمایش را دنبال میکنند. هاجر دل نگران اسماعیل است و خانمها مثل هاجر نگران. انگار آنها هم مثل این جهانبانو نگران اطفال خود هستند. نمایش حالا به قسمت دیگری از تاریخ رسیده است؛ اینجا هم یکی دیگر از جهانبانوها است که باز باید رسالت دیگری را به دوش بکشد. اینجا یک برش دیگر از تاریخ است؛ دلنگرانی مادر برای کودکش موسی که باید از چنگ فرعون نجاتش دهد و او را به نیل میسپارد و در بخشی دیگر از نمایش آسیه او را در آغوش میگیرد. در قصر فرعون بزرگ میشود تا به همگان ثابت شود که امر خدا غیرقابل انکار و غیرقابل کتمان است. نمایش بزرگ جهانبانو صحنه به صحنه پیش چشم هیجانزده تماشاگران جلو میرود تا به قصه یکی دیگر از جهانبانوها میرسد؛ به مریم، مریم مقدس. و برشی دیگر از تاریخ و تولد عیسی مسیح؛ اینکه به مریم وحی میشود روزه سکوت بگیرد و اینکه این جهانبانو در این شرایط سخت و در رسالت مادری نقشی را ایفا میکند که در تاریخ ماندگار میشود و لقب مقدس برای همیشه برای این جهانبانو میماند.
این اما پایان این نمایش نیست و حالا نمایش به برشی از تاریخ حجاز رسیده و تماشاگران را با خود به ۱۴۰۰ سال قبل میبرد، به مکه و در میان مردمان قریش. موضوع این بخش از نمایش قصه محمد امین است و یک جهانبانوی دیگر به اسم خدیجه؛ که به ازدواج محمد (ص) در میآید و میشود امالمؤمنین. تا اینجای نمایش قصه چند جهانبانو به شکل نمایشی روایت شده. جهانبانوهایی که تا اینجا هرچه مرد دیدیم در این نمایش تحتتأثیر نقش و جایگاه آنان بودند؛ مردانی حتی مثل ابراهیم، موسی، عیسی و محمد. و خیلی دیگر از مردان که از دامن زن به معراج میروند.
این هم اما پایان نمایش نیست. حالا نوبت روایت بانویی است که فخر عالم است؛ جهانبانوی بزرگی به اسم فاطمه(س) که امابیها لقب دارد و اصلاً اساس خلقت میشود همین بانو؛ یعنی یک زن، جهانبانویی که با علی (ع) پیمان زناشویی میبندد و در مقام دختر رسالت، همسر ولایت و مادر امامت چنان نقش ماندگاری از خود به یادگار میگذارد که تاکنون نظیرش هیچگاه تکرار نشده است؛ آن هم در عمری کوتاه، فقط در ۱۸ سال. صحبت از عمر کوتاه و عدد ۱۸ که میشود، نمایش صحنههایی از تاریخ را به تصویر میکشد که دل هر تماشاگری را به درد میآورد. اینجای نمایش روایت جسارت عدهای به خانه عصمت و طهارت است و آتشی که به کاشانه علی میافتد و بانویی که فدایی ولایت میشود. از اینجا به بعد دیگر نمایش نیست؛ روضه است، روضهای مجسم و صحنههایی از تشییعجنازه غریبانه یک جهانبانوی جوان. اشک گونههای تماشاگران را خیس کرده است و در سالن شانههایی را میتوان دید که میلرزند و بغض سختی که به گلو چنگ میاندازد. نمایش بزرگ جهانبانو قسمت قسمت جلو میرود با جلوههای تحسینبرانگیز و بازی شگفتانگیز بازیگران و هنروران که روی صحنه بخشهایی از تاریخ را به خوبی روایت میکنند. حالا کمی از شدت لرزش شانهها و صدای گریه آرام تماشاگران کم شده که نمایش به روایت زندگی یک جهانبانوی دیگر میپردازد؛ زندگی پیامآور بزرگ کربلا حضرت زینب(س). صحنههای نمایش باز شبیه یک روضه میشود و قصه شهادت حسین بن علی، یتیمی سکینه و اسارت زینب. قصه قصر یزید و خطبه مردانه یک زن، یک جهانبانو.
نمایش بزرگ جهانبانو صحنه به صحنه جلو میرود. حالا نوبت روایت قصه زندگی بانوی دیگری است به اسم معصومه(س). صحنههای نمایش این بار دیگر نه مکه است و نه مدینه و نه قوم یهود و مسیح را به تصویر میکشد. نمایش جهانبانو حالا دارد ایران را روایت میکند و از شهرهای قم و تهران با ما حرف میزند. تماشاگر در این نمایش با بازیگران همراه میشود و از دوران حضرت معصومه(س) در قم میرسد به دوران قیام مردم برابر کشف حجاب رضاخان، سخنرانی آتشین امام و بعد از آن تظاهرات گسترده مردم علیه رژیم پهلوی و سال ۵۷ سال پیروزی انقلاب اسلامی. در تمام این دورانها نیز نمایش در کنار به تصویرکشیدن وقایع بزرگ تاریخی و سیاسی به نقش زن میپردازد، به نقش جهانبانوها. حالا نمایش جهانبانو به هزاران سال بعد از اولین صحنههای نمایش و خلقت آدم و حوا رسیده است؛ به دورانی سراسر شگفتی، شجاعت، ایثار و از خود گذشتگی؛ به دوران ۸ سال دفاع مقدس که صحنههایی جاودان از حضور مردترین مردان را در تاریخ ثبت کرده است. اما نمایش جهانبانو در کنار به تصویرکشیدن حضور مردترین مردان روزگار باز به روایت نقش و جایگاه زنان در این برهه از تاریخ میپردازد؛ از امدادگر زن در جبهه تا مادری که جوانش را راهی مسلخگاه عشق میکند. جهانبانو نقش این زنان را به خوبی به تصویر میکشد و در بخشهای دیگری از نمایش در برهههایی از تاریخ باز صحبت از نقش زنانی است که برای کشور افتخارآفرینی میکنند؛ از زنان ورزشکار تا بانوان دانشمند و پرستارانی دلسوز در دوران کرونا و مادرانی که هرکدام برای خود یک جهانبانو هستند، جهانبانوهایی از جنس زن ایرانی، زن نجیب ایرانی.