کودکی گمشده در میان کلاسهای رنگارنگ فوقبرنامه
با نزدیک شدن به تابستان والدین دنبال کلاس های رنگارنگ هستند که گاهی این کلاس ها کودکان را تحت فشار می گذارد
سمیه افشینفر
خبرنگار
این روزها پدرها و مادرهایی که کودک دارند انگار در ماراتنی نفس گیر شرکت کردهاند؛ هر کدام اصرار دارند تا فرزند دلبندشان زودتر از سایر بچههای فامیل و دوستان به خط پایان برسد و جام موفقیت را در آغوش بگیرد. برای همین است که کودکان بیچاره مدام در میان کلاسهای مختلف آموزشی و غیرآموزشی سرگردانند؛ از کلاس شنا به کلاس موسیقی، از کلاس موسیقی به کلاس چرتکه، از کلاس زبان انگلیسی به کلاس روباتیک و... . بعضی از والدین تصور میکنند بهتر است فرزندان خود را مدام مشغول نگه دارند. شاید این به مشکلات زندگیهای امروزی برمی گردد که در بیشتر خانوادهها پدر و مادر شاغل هستند و با کودکانی تک فرزند روبهرو هستیم که باید به نوعی اوقات فراغت کودک را پر کرد! تا زمانی را که نمیتوانیم در خانه به او اختصاص دهیم، در بیرون از خانه سپری کند و از قافله پیشرفت عقب نماند. اما یک ویژگی یا ایده در تمام این والدین مشترک است؛ همه بهترینها را برای فرزندشان میخواهند و دوست دارند او در آینده فردی موفق باشد و از سایر همسنوسالانش جا نماند. آنها تصور میکنند اگر فرزندشان کارهایی که بچههای دیگر انجام میدهند را انجام ندهد حتماً تجربیات مهمی را از دست داده است. در این گزارش به بررسی ضرورت کلاسهای فوق برنامه برای کودکان پرداختهایم.
کودکان بیحوصله اما پر کار
«دخترم خیلی خوب زبان انگلیسی نمیخواند، اصلاً زبان را دوست ندارد اما همه دوستهایش انگلیسی صحبت میکنند». «پسرم را در یک مدرسه فوتبال خیلی خوب ثبت نام کردم هر ماه کلی هزینه میدهم ولی مربی از او رضایت ندارد، اما خواهرزادهام با اینکه به یک مدرسه فوتبال معمولی میرفت امروز در تیم نوجوانان بازی میکند». «از سه سالگی تا الان که دخترم 8 سال دارد او را به کلاس موسیقی بردم و تا کنون چند ساز را امتحان کرده ولی هنوز به خوبی تمرین نمیکند» و... . ندا مادر بهاره 3 ساله شاغل است او که کودکش را به مهدکودک میسپارد به «ایران» میگوید: «به جز هزینههای مهدکودک هر ماه برای چند جلسه کلاسهای شطرنج، بازیهای ریتمیک، زبان انگلیسی، روباتیک و فرانسه هزینهای حدود 8 میلیون را به مهدکودک میپردازم. من زمان زیادی را سر کار هستم و واقعاً دلم نمیخواهد که دخترم از سایر همسنوسالانش جا بماند.» مادر آرش 4 ساله با اینکه خانهدار است آرش را به کلاسهای مختلف کاراته، شنا، روباتیک، موسیقی و زبان انگلیسی میبرد او که برای هر کلاس هزینههای سنگین 5 تا 7 میلیونی را پرداخت میکند به «ایران» میگوید: «اگر آرش را به کلاسهای مختلف نبرم، هر روز صبح که از خواب بیدار میشود یا کارتون میبیند و یا با گوشی بازی میکند. برای همین تصمیم گرفتیم که وقتش را پر کنیم تا هم چیزی یاد بگیرد که در آینده به دردش میخورد و هم خسته شود و وقتی در خانه است کمتر به گوشی پناه ببرد یا اذیت کند.»
زهرا مادر دو کودک 4 و 10 ساله است. او به «ایران» میگوید: پرستار هستم و برای اینکه کودک خردسالم را به مهد نبرم، معمولاً شیفت شب را برای کار در بیمارستان انتخاب میکنم. صبحها وقتی با خستگی به خانه میآیم با دو کودک پر انرژی روبهرو میشوم که میخواهند وقتم را با آنها بگذرانم اما به علت خستگی ناشی از کار مجبور میشوند تا با هم بازی کنند و به همین علت سر و صدا میکنند یا به دنبال هم میدوند که این امر موجب اعتراض سایر همسایهها شده است. حالا من با این مشغله و دو کودک در یک خانه آپارتمانی کوچک چگونه فضایی مناسب برای کودکانم فراهم کنم؟ از طرفی بردن آنها به کلاس و مهد هم هزینههایی دارد که با توجه به شرایط زندگی تأمین آن برایمان مقدور نیست.»
اینها توضیحات و دلایل متداول والدین است. چیزی که خیلی واضح به نظر میرسد این است که بعضی از بچهها کارهای زیادی دارند و وقت کافی برای انجام آن ندارند. خیلی سخت است که بخواهیم تشخیص دهیم که این والدین هستند که آنها را به این همه کار مجبور میکنند یا خودشان هستند که دوست ندارند از دوستان و همسالانشان عقب بیفتند. اما یک نکته واضح و روشن است و آن این است که کودکان وقت آزاد برای بازی کردن، اکتشاف و یادگیری کم دارند و سرشان خیلی شلوغ است!
آموزش مستقیم به کودک ممنوع!
دکتر حمیلا بخشی روانشناس کودک با تأکید بر اینکه اگر بخواهیم زیر 7سال، آموزشی برای کودک در نظر بگیریم باید آموزش غیرمستقیم باشد به «ایران» میگوید:«متأسفانه با والدینی روبهرو هستیم که نمیخواهند بپذیرند بسیاری از کلاسهایی که کودک خود را در آن ثبتنام میکنند بیفایده است و به درد آنها نمیخورد. متأسفانه بیشتر والدین علاقهمند به آموزش مستقیم به کودک هستند، در حالی که نیاز نیست کودک حتماً پشت میز بنشیند. آموزش مستقیم زیر 7سال به ضرر کودک است. در این سنین اگر کودک در معرض آموزش مستقیم قرار بگیرد آسیب میبیند، این نکتهای است که خیلی از والدین اصلاً توجهی به آن ندارند.»
وی در ادامه میگوید:«آموزش زیر هفت سال باید مهارتی، غیرمستقیم، ریتمیک و بیشتر بر مبنای فعالیتهای حرکتی و ورزشی باشد. حتی در ورزش و فعالیتهای بدنی هم باید کارها هدفمند باشند و با هدف جلو برویم. تمریناتی که به آن «ریتم و گیم» میگوییم برای این سنین بسیار مناسب هستند، چون یکسری از بازیهای هدفمند که کودک زیر 7 سال باید انجام بدهد را به همراه موسیقی به او آموزش میدهد و در واقع این بازیها به هماهنگی چشم و دست کودک کمک میکند. یا مثلاً در ورزش ژیمناستیک برای بچهها نباید به صورت تخصصی کار کرد و باید فقط روی حرکات نرمشی تأکید شود. با این همه میبینیم والدین با اصرار از مربی میخواهند که تمرینات سختتری به کودک آموزش دهد تا فرزندشان در 10 سالگی بتواند در این رشته ورزشی به موفقیتهای بزرگی برسد.»
این روانشناس به نشانههای کودکان پرکاری که همیشه از این کلاس به آن کلاس میروند اشاره میکند و میگوید:«اگر سر کودک را با شرکت در کلاسهای مختلف گرم کنید دیر یا زود علائمی را نشان خواهد داد. البته این علائم در هر کودکی متفاوت است اما بیشتر این بچهها احساس خستگی، اضطراب و افسردگی را تجربه خواهند کرد. در بیشتر مواقع از سردرد و دل درد شکایت میکنند که میتواند به خاطر استرس، خوب غذا نخوردن و کمخوابی باشد. اگر در سن مدرسه باشند از درسهای مدرسه عقب میافتند یا در نمراتشان افت خواهند داشت. مشغله زیاد روی دوستیها و زندگی اجتماعی بچهها هم تأثیر مخرب دارد. احساس خستگی، اضطراب و افسردگی کودکان از مهمترین نشانههای کودکان پرکاری است که دائماً در کلاسهای مختلف سرگردان هستند.»
کودکان، مسئول رؤیا و آرزوهای والدین نیستند
بخشی با بیان اینکه والدین دوست دارند چیزی را که خودشان میخواهند کودکشان هم دوست داشته باشد، ادامه میدهد:«پدر و مادرهایی از این جنس نسبت به آسیبهایی که به کودک خود میزنند غافل هستند. بیشتر آنها رؤیا و آرزوهای خودشان را که به هر دلیلی نتوانستهاند به آنها برسند یا به عبارتی زندگی نکرده خود را در فرزندانشان جستوجو میکنند. در این میان اولین آسیبی که کودک میبیند عدم استقلال است، چون همیشه به این کودکان الگویی داده شده که بر مبنای آن کاری را انجام بدهند یا ندهند. بنابراین آنها نمیتوانند مستقل شوند و به استقلال دست پیدا نمیکنند. از طرف دیگر علایق این کودکان رشد نمیکند و میبینیم که از یک سنی به بعد به این نتیجه میرسند که من این کار را انجام نمیدهم یا اصلاً این رشته را دوست ندارم. کم نیستند کسانی که در سن کنکور قرار دارند و در آن زمان متوجه میشوند اصلاً به رشتهای که در آن درس خواندهاند علاقهای ندارند و صرفاً به خاطر والدینشان این رشته را انتخاب کرده و در آن درس خواندهاند، چون مثلاً پدر و مادر به او گفته بودند حتماً باید در رشته ریاضی درس بخواند، در حالی که اصلاً این رشته را دوست نداشته و علایق او چیز دیگری بوده است. من مراجعهکنندگان زیادی از این دست دارم، کسی که فارغالتحصیل رشته مهندسی پزشکی است اما در رشتهای که درس خوانده کار نمیکند و به سراغ یادگیری مهارت دیگری رفته و مربی ورزشی شده؛ این یعنی خواسته او از ابتدا چیز دیگری بوده است.»
وی ادامه میدهد:«باید به کودکمان آزادی عمل بدهیم تا رشد و استقلال پیدا کند. بچههایی که همواره درگیر کلاسهای مختلف هستند از ابتدا رشد پیدا نمیکنند. متأسفانه در حال حاضر بیشتر خانوادهها به دنبال پز دادن یا کلاس گذاشتن هستند. این نکته که من توجه بیشتری به بچهام نشان میدهم و افتخار به این موضوع که کودک من در حال یادگیری 4 زبان است، آسیبهایی جدی به کودک وارد میکند. باید به این والدین گفت آموزش 4 زبان به چه درد فرزندت میخورد وقتی تو کودک خود را نابود کردهای؟ معلومات کودک باید در زندگی آینده و در جامعه به دردش بخورد. برای همین است که میبینیم کودکان ما در بسیاری از مهارتهای ارتباطی و رفتارهای گروهی ضعیف هستند البته نظام آموزشی ما هم مشکلاتی دارد. متأسفانه چیزی که در مدرسه و دانشگاه یاد میگیریم به دردمان نمیخورد چون به ما مهارتی یاد ندادهاند. نظام آموزشی در کشورهای پیشرفته مهارتمحور است یعنی کودک آموزش مهارتی میبیند. مثلاً اگر معلم بخواهد در مورد نان به کودک آموزش بدهد او را به نانوایی میبرد تا روند پخت نان را ببیند، با نانوایی آشنا شود و از شاطری که در نانوایی است میخواهد در مورد این کار به کودک توضیح دهد، در صورتی که ما به این موضوع افتخار میکنیم که کودک سه سالهمان چندین کلمه انگلیسی بلد است و آن را ابزار فخرفروشی خودمان کردهایم.»
بخشی در پاسخ به این سؤال که همه والدین به دنبال آیندهای ایدهآل برای کودکشان هستند و از آنجا که کودکان زیر 7 سال هنوز به ثباتی در علایقشان نرسیدهاند پس چگونه باید علاقه آنها را در نظر بگیریم، میگوید:«ما نباید هیچ بچهای را به کاری مجبور کنیم. مثلاً اگر میخواهیم بدانیم کودکمان به موسیقی علاقه دارد یا نه ابتدا او را با استفاده از کلیپهای کوتاهی که هست با انواع سازها و صدای آن آشنا کرده و به این صورت او را ترغیب کنیم. مراجعات بسیاری دارم از مادرانی که اصرار به انجام یک کار دارند؛ مثلاً مادر میگوید بچه من حتماً باید پیانو بزند! کودک هم اصلاً علاقهای به موسیقی ندارد، طبیعی است که حتی اگر کودک به اجبار مادر هم تن بدهد، بعد از مدتی آن را رها خواهد کرد. از 4 سالگی به بعد میتوانیم از کودک تست بگیریم و آنها را به بعضی کارها ترغیب کنیم ولی انتخاب آن باید با خودش باشد. شاید الان تمایل دارد شنا یاد بگیرد خوب بگذارید شنا یاد بگیرد، چرا حتماً باید به کلاس مورد علاقه شما برود؟ توجه داشته باشید زندگی نسخه واحدی نیست. همه نباید موسیقیدان یا ورزشکار باشند. والدین اگر مجالی به بچهها بدهند و شرایط را مهیا کنند، شک نکنید بچهها استعدادهای خودشان را پیدا خواهند کرد ولی اگر همواره راه جلوی پای آنها بگذاریم تنها کودک را سردرگمتر کردهایم.»
بــــرش
هویت کودکان در بازی هایشان پیدا می شود
حمیلا بخشی روانشناس حوزه کودک با تأکید بر اینکه بچه باید خودش کمکم متوجه شود به چه چیزی علاقه دارد میگوید:«اینکه کودک متوجه علایق خود شود را استعداد میگوییم. ما انتظار نداریم بچههای زیر 7 سال تخصصی کار کنند. کارهای خلاقانه، سفال، هنر، نقاشی و دستورزی توأم با خلاقیت از مهمترین آموزهها برای کودکان در این سنین است. خیلی از والدین میگویند نقاشی همان کار با مدادرنگی است که در خانه هم میتواند انجام دهد، در صورتی که این طور نیست، ما نباید به بچهها الگو بدهیم. مادر یا مربی نباید به بچه بگوید این را بکش یا این کار را انجام بده، بلکه باید مثلاً فیلمی از طبیعت را به او نشان دهند و بعد از او بخواهند درخت یا دریا را بکشد و این بسیار ارزشمند است. هر چیزی و به هر روشی که بکشد یا درست کند، ارزشمند است. از طرف دیگر بازیها باید آزاد باشد و بچهها بتوانند در آن ایفای نقش کنند. در گذشته همه ما عروسکبازی میکردیم، یکی مامان میشد، یکی بابا و یکی بچه و در قالب پدر و مادر بودن بازی میکردیم. در حال حاضر در این قسمت شاهد خلأ بزرگی هستیم که بچهها با آن روبهرو هستند و وقتی به سن بالاتر میرسند در پیدا کردن هویت خودشان دچار مشکل میشوند و نمیتوانند به درستی ایفای نقش کنند. متأسفانه در مدارس و کودکستانها در حوزه بازیهای آزاد خلأ داریم در حالی که در سنین ابتدایی و در مدارس، بچهها باید در ساعت بازی آزاد بتوانند بازیهایی را انجام دهند و در آن به ایفای نقش بپردازند.»