دومینوی سقوط

با سقوط شوروی، ایالات‌متحده خود را یگانه قدرت در نظام بین‌الملل ارزیابی می‌کرد که به دنبال هژمونی خود در نظام بین‌الملل بود. امریکا برای حفظ هژمونی خود در نظام بین‌الملل، سه ابزار اصلی داشت؛1- جنگ 2- تحریم 3- دلار و سیستم بانکی بین‌المللی. این کشور با استفاده از این سه ابزار در طول 30 سال گذشته سعی کرد هژمونی خود را بر سیستم بین‌الملل اعمال کند. امریکا در طول جنگ سرد نهادها و سازمان بین‌المللی را  برای حمایت از این سه ابزار بنا نهاد و با استفاده از آن بر کشور‌های مخالف، متضاد یا حتی رقیب اعمال افشار می‌کرد. بررسی تحولات 30 سال اخیر بین‌الملل نشان می‌دهد این کشور در گزینه اول دچار چالش جدی شده است. گزینه دوم دیگر برندگی گذشته را ندارد و سلطه دلار با وجود اینکه هم‌اکنون بر نظام بین‌الملل مسلط است، اما به نظر می‌رسد در سال‌های نه‌چندان دور کارآیی خود را به‌عنوان یک ابزار برنده از دست خواهد داد، هر چند به نظر می‌رسد صحبت از پایان سلطه دلار در سال آینده، از واقعیت به دور باشد.
1-جنگ
امریکا در طول دوران جنگ سرد برای مهار کمونیسم از سه ابزار یاد‌ شده استفاده کرده است. گزینه جنگ را هم این کشور در منطقه هند-پاسفیک به مرحله اجرا درآورد. در این منطقه ایالات‌متحده دو جنگ طولانی را پشت‌سر گذاشت که در جنگ کره منجر به تقسیم کره به دو کشور و در مورد ویتنام منجر به شکست این کشور شد. شکست در جنگ ویتنام و انتقادهای داخلی و افزایش هزینه‌های امریکا باعث شد استراتژی دخالت مستقیم را کنار بگذارد. نیکسون رئیس‌جمهور ایالات‌متحده در جزیره استراتژیک گوام در سال 1969 از دکترینی رونمایی کرد که می‌توان آن را در راستای موازنه فراساحلی ارزیابی کرد. نیکسون در سال 1969 گفت:«ایالات‌متحده در زمینه مناسباتش با کشورهای آسیایی‌ باید به دو نکته تأکید کند؛ اولاً ما به همه تعهدات قراردادی خود احترام خواهیم گذاشت و ثانیاً تا جایی که مربوط به مسائل امنیت‌ داخلی و مسائل دفاعی نظامی باشد، صرفنظر از تهدید از جانب یک دولت بزرگ که مسلماً منجر به توسل به سلاح اتمی خواهد شد، دولت امریکا ملل آسیایی را تشویق می‌کند مسائل امنیت داخلی و دفاعی را بین خود حل‌وفصل‌ کنند و انتظار دارد خودشان مسئولیت را به عهده بگیرند.» کلارک کلیفورد، وزیر اسبق دفاع امریکا در آوریل 1969 در کمیته نیروهای‌ مسلح سنا، اظهار داشت:«بی‌گمان هدف غایی کوشش‌های دفاعی در آسیا باید این باشد که به متحدان‌ کمک کنیم توانایی دفاعی خود را احراز کنند. این سیاست علاوه‌ برآنکه متضمن هزینه کمتری است‌ (هزینه نگهداری یک سرباز آسیایی یک‌پانزدهم هزینه‌ای است که صرف یک سرباز امریکایی‌ می‌شود)، از نظر سیاسی و روانی به سود هر دو طرف خواهد بود.» امریکا تا دهه 90 سعی می‌کرد وارد باتلاق جنگ نشود، اما از دهه 90 به بعد این کشور با تغییر استراتژی خود در یکی از مهم‌ترین مناطق دنیا یعنی خاورمیانه وارد جنگ‌های خانمانسوز شد؛ خلیج‌فارس، افغانستان و عراق سه جنگی است که امریکا در خاورمیانه به صورت کلاسیک تجربه کرد و در دو جنگ افغانستان و عراق با وجود تغییر رژیم اما شکست خورد و دستاوردی در پی نداشت. امریکا در عراق بعد از هزینه‌های زیاد سرانجام تسلیم اراده ملی مردم و دولت‌های منطقه‌ای همچون ایران شد و اکنون با وجود حضور نظامی حداقلی اما دیر یا زود عراق را ترک خواهد کرد. این کشور در افغانستان بعد از شکست طالبان به مدت 20 سال به تاراج منابع آن پرداخت و سرانجام به بدترین شکل ممکن مجبور به خروج از آن شد و بار دیگر طالبان سر کار آمد. واقعیت این است که امریکا در مورد جنگ گرفتار نظریه‌پردازی تئوری شده است و واقعیت‌های مسلم منطقه را نادیده می‌گیرد به همین دلیل در جنگ‌های مختلف خود در خاورمیانه و هند-پاسفیک شکست خورده است. بنابراین امریکا تجربه جنگ را در دوره‌های مختلف داشته و تقریباً در اکثر جنگ‌ها در پسا‌منازعه شکست خورده و تاریخ گواه این امر است و در حال حاضر بشدت از جنگ پرهیز می‌کند. سؤال اینجا است که آیا امریکا از لحاظ نظامی نمی‌تواند جنگ کند؟ پاسخ این است که هم‌اکنون امریکا قدرت برتر نظامی مسلم جهان با هزینه نظامی بالغ بر 800 میلیارد دلار است اما در واقع نمی‌تواند چه بویژه در دوره جنگ و چه در پسا‌منازعه برتر باشد. نمونه بارز آن را می‌توان در عراق و افغانستان مشاهده کرد که امریکا با وجود برداشتن رژیم متخاصم، اما افغانستان را بار دیگر تحویل طالبان داد و در عراق اکنون باید با دولت شیعی نزدیک ایران و با گروهای مختلف مقاومت مقابله کند. پس این تجربه چه در طول جنگ سرد و چه پسا فروپاشی شوروی کارآیی خود را از دست داده است و امریکا به‌عنوان هژمون، دیگر همانند گذشته روی این گزینه سرمایه‌گذاری نمی‌کند. هرچند تحولات بین‌الملل، مطلق سخن گفتن را نمی‌طلبد و قدرت گرفتن چین، ایران و روسیه می‌تواند معادلات را به کلی تغییر دهد، اما در نتیجه یکی از گزینه‌های اصلی امریکا همانند سابق کارآیی ندارد.
2-تحریم
چرا ایالات‌متحده دولت و گروه‌های مختلف را تحریم می‌کند؟ چون بستر تحریم‌ها را پس از جنگ جهانی دوم در قالب نهادسازی، رژیم‌های بین‌المللی و غلبه دلار برای شروع هژمونی خود آغاز کرد. پس از جنگ جهانی دوم و در طول بیش از 70 سال اخیر،  ایالات‌متحده با استفاده از این بستر اقدام به تحریم دولت‌ها و گروه‌های مخالف هژمونی این کشور یا حتی مخالف سیاست‌هایش در نظام بین‌الملل کرده است. ایالات‌متحده برای تغییر رفتار، سرنگونی نظامی‌ها، ایجاد آشوب و انقلاب‌های رنگی، همواره از بستر تحریم‌ها در طول دهه‌های گذشته استفاده کرده است، اما با گذشت زمان و با شکل‌گیری قدرت‌های نوظهور، سیاست تحریمی امریکا به سمت کندی پیش می‌رود و در آینده بلندمدت جنبه سمبلیک و نمادین خواهد یافت و کارآیی گذشته را نخواهد داشت. اساساً ایالات‌متحده بر این اساس تحریم می‌کند چون بستر تحریمی ایجاد کرده و اگر بستر تحریمی کارآیی خود را از دست بدهد، یکی از ابزار‌های اساسی این کشور از دستور کار خارج خواهد شد. در همین زمینه آگاته دماریس، نویسنده کتاب «آتش معکوس: چگونه تحریم‌ها، جهانی بر خلاف منافع امریکا ایجاد خواهد کرد؟» در مقاله‌ای در نشریه «فار آفرز» با عنوان پایان عصر تحریم‌ها به ناکارآمدی بستر تحریمی امریکا می‌پردازد. نویسنده کتاب آتش معکوس در کتاب خود می‌گوید: تحریم‌ها به ابزار اصلی سیاست خارجی ایالات‌متحده تبدیل شده است. اقدامات اقتصادی اجباری مانند تعرفه‌های تجاری، مجازات‌های مالی و کنترل صادرات، بر تعداد زیادی از شرکت‌ها و ایالت‌ها در سراسر جهان تأثیر می‌گذارد. برخی از این مجازات‌ها، بازیگران غیردولتی مانند کارتل‌های مواد مخدر کلمبیا و گروه‌های تروریستی اسلام‌گرا را هدف قرار می‌دهد. برخی دیگر برای کل کشورها از جمله کره‌شمالی، ایران و روسیه اعمال می‌شود. سیاستگذاران ایالات‌متحده تحریم‌ها را تاکتیکی کم‌هزینه می‌دانند، اما در واقع این اقدامات اغلب در دستیابی به اهداف مورد نظر خود شکست می‌خورند و عوارض جانبی قوی آنها حتی می‌تواند به منافع امریکا آسیب برساند.
در سال 2012 ایالات‌متحده ارتباط ایران را با سوئیفت (سیستم پیام‌رسانی جهانی که تقریباً همه پرداخت‌های بین‌المللی را امکان‌پذیر می‌سازد) قطع کرد تا  ایران را از نظر مالی منزوی کند. دیگر دشمنان ایالات‌متحده به این موضوع توجه کردند و نمی‌دانستند ممکن است بعدی آنها باشند. سپس در سال 2014 کشورهای غربی پس از ضمیمه کردن کریمه روسیه، تحریم‌هایی را علیه روسیه اعمال کردند که این اقدام مسکو را بر آن داشت تا خارج شدن از بستر اقتصادی غرب را در اولویت قرار دهد. سرانجام در سال 2017 واشنگتن جنگ تجاری را با پکن آغاز کرد که بزودی به بخش فناوری سرایت می‌کند. با محدود کردن صادرات دانش‌بنیان ایالات‌متحده به چین، این کشور به دشمنان خود هشدار داد ممکن است دسترسی آنها به فناوری حیاتی  قطع شود. این سه اقدام به‌ ظهور یک پدیده جدید دامن زده که عبارت است از مقاومت در برابر تحریم‌ها.
 امریکا در سال 2022 تحریم‌های بی‌سابقه‌ای را علیه روسیه به بهانه جنگ اوکراین اعمال کرده است، اما این تحریم‌ها به هیچ وجه موجب تغییر رفتار روسیه نشد و بسیاری از کشور‌های جنوب، حتی اروپایی و قدرت‌های بزرگ همچون چین، هند، برزیل و آفریقا‌ی‌جنوبی به این تحریم‌ها نپیوستند و روابط خود را گسترش دادند. کشورهای خلیج‌فارس از جمله امارات و عربستان در حال وارد کردن نفت و فرآورده‌های نفتی از روسیه با قیمت پایین‌تر هستند تا نفت خود را برای سال‌های آینده ذخیره کنند. ایران نمونه بارز تحریم‌ها است. امریکا از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی تاکنون بی‌سابقه‌ترین تحریم‌ها را علیه ایران صورت داده است، اما با وجود تلاطم اقتصادی در ایران، جمهوری اسلامی هیچ‌گاه رفتار خود را تغییر نداده و در نهایت منجر به تغییر رژیم نشده است. پس در نتیجه تحریم به‌عنوان گزینه دوم حفظ برتری امریکا و مبارزه با قدرت‌های چالش‌گر به مرور اهمیت خود را از دست داده است، هرچند هنوز هم از این ابزار استفاده می‌کند.

3- دلار و سیستم مالی بین‌المللی
قدرت ایالات‌متحده در اعمال تحریم‌ها علیه سایر کشورها ناشی از اولویت دلار امریکا و نظارت این کشور بر کانال‌های مالی جهانی است، پس منطقی است که دشمنانش به‌ دنبال نوآوری‌های مالی باشند که این مزیت‌های ایالات‌متحده را کاهش می‌دهد. این کشورها به‌ طور فزاینده‌ای با قراردادهای مبادله ارزی، جایگزین‌های سوئیفت و ارزهای دیجیتال آنها را پیدا کرده‌اند. یکی از راه‌هایی که کشورها خود را در برابر تحریم‌ها مقاوم‌تر کرده‌اند، سوآپ دوجانبه ارز است که به آنها اجازه می‌دهد دلار امریکا را دور بزنند. معاملات مبادله ارز، بانک‌های مرکزی را مستقیماً به یکدیگر متصل می‌کند و نیاز به استفاده از ارز سوم را برای تجارت از بین می‌برد. چین این ابزار را با ذوق و شوق پذیرفته و با بیش از 60 کشور از جمله آرژانتین، پاکستان، روسیه، آفریقای‌جنوبی، کره‌جنوبی، ترکیه و امارات متحده عربی قراردادهای مبادله ارز امضا کرده است که در مجموع به ارزش 500 میلیارد دلار می‌رسد. هدف پکن روشن است؛ اینکه شرکت‌های چینی بتوانند کانال‌های مالی ایالات‌متحده را در زمانی که می‌خواهند، دور بزنند. چین  در سال 2020 برای اولین‌بار بیش از نیمی از تجارت خود را با روسیه با ارزی غیر از دلار امریکا تسویه کرد که باعث شد اکثر این مبادلات تجاری از تحریم‌های ایالات‌متحده مصون باشند. اینکه روسیه و چین کانال‌های پرداخت را با استفاده از یوان و روبل توسعه می‌دهند، نباید تعجب‌آور باشد. در مارس 2020 سازمان همکاری شانگهای تلاش برای دور زدن دلار امریکا، تحریم‌های ایالات‌متحده و توسعه پرداخت‌ها به ارزهای محلی را در اولویت قرار داده بود. با توجه به وضعیت افتضاح روابط واشنگتن و پکن، تمایل فزاینده چین برای کنار گذاشتن دلار امریکا قابل درک است، اما متحدان ایالات‌متحده نیز در حال انعقاد قراردادهای مبادله ارز هستند. هند در سال 2019 موشک‌های پدافند هوایی اس400 را از روسیه خریداری کرد. معامله 5 میلیارد دلاری باید تحریم‌های امریکا را به دنبال داشته باشد، اما هند و روسیه یک قرارداد مبادله ارزی را که به زمان شوروی بازمی‌گردد، احیا کردند. هند موشک‌های روسی را با استفاده از ترکیبی از روبل و روپیه هند خریداری کرد و بدین ترتیب از تحریم‌های امریکا که می‌توانست برای توقف فروش استفاده شود، اجتناب کرد. راه دیگری که کشورها برای بی‌اثر کردن تحریم‌های امریکا ایجاد کرده‌اند، توسعه سیستم‌های پرداخت غیرغربی است. تا زمانی که کشورها به استفاده از کانال‌های مالی غرب بویژه سوئیفت ادامه دهند، از گستره تحریم‌ها در امان نخواهند بود. قطع کامل دسترسی یک کشور به سوئیفت، گزینه هسته‌ای در زرادخانه تحریم‌های امریکا است که فقط یک بار آن هم علیه ایران استفاده شده است. چین و روسیه مشغول آماده‌سازی جایگزین‌های خود برای سیستم پیام‌رسانی در صورتی که کشورهای غربی نیز تصمیم به قطع ارتباط با آنها بگیرند، هستند. عربستان‌سعودی معاملات نفتی خود را با چین به صورت یوان چین انجام می‌دهد و ایران به دنبال اتصال سیستم بانکی خود به روسیه است. بنابراین چرخه دلار به‌عنوان سومین ابزار قدرت ایالات‌متحده برای اعمال هژمونی، در حال فرسایشی شدن است. هر چند سخن از پایان سلطه دلار در کوتاه‌مدت نمی‌تواند با واقعیت منطبق باشد اما کشورها  در میان‌مدت و بلندمدت در حال جایگزین کردن ارز‌های ملی و جدید به جای دلار امریکا هستند.
برآیند کلی این است که ایالات‌متحده باید در نتیجه خسارت، تضعیف، فرسایشی شدن و شکست‌های خود بیش از گذشته به درون بپردازد و هر چند این کشور توانسته است خود را با تلاطم‌های بین‌المللی از جمله شوروی هماهنگ کند اما در واقع ابزارهای قدرت امریکا همانند گذشته نمی‌توانند کارآیی داشته باشند و واقعیت‌های میدانی کاملاً گواه این امر است.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و هشتاد و شش
 - شماره هشت هزار و صد و هشتاد و شش - ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲