نگاهی به کتاب کودک «سیب آخر»
کتابی دوستداشتنی درباره شخصیتی دوستداشتنی
عاطفه محمدباغبان
فعال فرهنگی
وقتی زمین و زمان روی سر آدم خراب شده باشد و از همه جای شهر غم ببارد بیشتر از همه چیز دیدن یک آشناست که روحیه آدم را عوض میکند، مخصوصاً اگر آن آشنا حاج قاسم سلیمانی باشد. همیشه یکی از بهترین راهها برای معرفی قهرمانان و شخصیتهای برجسته، بیان خدمات آنها بوده است. حضور مؤثر و کمکرسانی ویژه حاج قاسم سلیمانی در سیل خوزستان هم یکی از خدمات این قهرمان ملی است که رسالت کتاب کودک «سیب آخر» بیان این رویداد است تا با مشخص شدن نقش حاج قاسم در مهار سیل خوزستان، بخشی از ویژگیهای مردمی او به تصویر کشیده شود و کودکان با این شخصیت آشنا شوند.
داستان با یک دیالوگ که گویای یک جرقه ذهنی است شروع میشود که آغازی نسبتاً خوب و خلاقانه است. ادبیات کتاب سلیس، روان و قابل فهم برای کودکان دبستانی است و نویسنده از جملات طولانی یا ثقیل استفاده نکرده است. نویسنده بهخوبی فضا را توصیف کرده و در طی داستان هم فضای صمیمانه بین پدر و دختر نمایش داده میشود که از نکات مثبت این اثر است.
نویسنده «سیب آخر» یکی از خدمات مهم و ملموس سردار سلیمانی را برای معرفی به کودکان انتخاب کرده است، اما ساختار این اثر میتوانست بهتر مهندسی شود و اگر برخی نکات رعایت میشد، نویسنده در هدف خود موفقتر بود؛ اول اینکه بهتر بود برای بیان این واقعه (یعنی حضور حاج قاسم در سیل)، سوژه گیراتر و جذابتری انتخاب میکرد یا لااقل همین سوژه را با طرح جذابتری بیان میکرد. مثلاً سوژه داستان میتوانست مربوط به کودکی باشد که بعد از سیل خودش یا خانوادهاش دچار مشکلی جدی شدهاند و برای رفع این مشکل تلاش میکنند و نهایتاً در انتهای داستان، آن مشکل به وسیله کارهایی که حاج قاسم سلیمانی در آن منطقه انجام داده است، حل شود و حاج قاسم بهعنوان قهرمان و گرهگشای داستان مطرح شود.
نکته دوم که بسیار حائزاهمیت است اینکه وقتی هدف کتاب، معرفی خدمات یک شخصیت است، لازم است نویسنده جوری داستان را بنویسد که تأثیرگذار بودن و گرهگشایی قهرمان در طول داستان توسط مخاطب لمس شود و خودش به این نتیجه برسد که قهرمان داستان چقدر مؤثر بوده است نه اینکه کمکرسانی آن شخصیت، در دیالوگ و متن داستان به شکل روایت بیان شود، چرا که این شیوه، اثرگذاری کمتری دارد.
سومین نکته اینکه با وجود ویژگیهای مثبتی که داستان دارد اما گرهافکنی و گرهگشاییاش بسیار ضعیف است. کشمکشهای داستان دیر شروع میشوند، چندان به چشم نمیآیند و چالش اصلی داستان هم برجسته نیست، همین موضوع باعث شده است که داستان یک فضای سرد و بدون هیجان داشته باشد و از کشش و لذت داستان بکاهد.
ایراد چهارم و تقریباً مهمترین ایراد اثر، این است که درونمایه داستان بهدرستی شکل نگرفته و اصلاً مشخص نیست. گویا نویسنده آنقدر ذهنش معطوف به بیان خدمات حاج قاسم بوده است که فراموش کرده درونمایه این اثر با رسالت آن که «بیان حضور مؤثر حاج قاسم است» تفاوت دارد! توجه نکردن به درونمایه باعث شده است که مخاطب در طول داستان با یک خط سیر مشخص از داستان مواجه نباشد یعنی در داستان اطلاعات یا دیالوگهایی نوشته شده که مشخص نیست با هدف داستان چه ارتباطی دارد و خواننده را گیج میکند. مانند قسمتی که سخن از سیل جمعیت به میان آمده است. یا انتهای داستان که از محبت حاج قاسم به بچهها گفته میشود و برای مخاطب ایجاد سردرگمی میکند که بالاخره نویسنده قصد دارد کمکرسانی حاج قاسم در سیل خوزستان را به تصویر بکشد یا محبت و توجه ایشان به کودکان را؟
پنجمین نکته اینکه نویسنده برای شخصیتپردازی «پدر حنا» در این داستان تلاش کرده است اما شاید این شخصیتپردازی میتوانست برای سایرین هم اتفاق بیفتد. نکته هفتم اینکه در اواخر داستان، جایی که سیب به حاج قاسم داده میشود مخاطب دوست دارد از آن صحنه چیزهای بیشتری بداند مثلاً واکنش حاج قاسم یا اتفاقات بعد از آن. اما نویسنده از آن مقطع به یکباره گذر میکند و به فضای دیگری میرود در حالی که ذهن مخاطب هنوز درگیر آن فضاست.
اگر چه که تصویرگری کتاب، زیبا، واقعی و نزدیک به فضای رویداد است اما فضای غمبار و ترسناک سیل در کتاب و بخصوص در نقاشی آن غلبه کرده و از جذابیت داستان میکاهد در حالیکه نویسنده میتوانست این فضا را در پس فضایی کودکانه مخفی کند تا کمتر به چشم بیاید. مانند کاری که نویسنده کتاب «مردی که زبان کبوترها را میدانست»-دیگر کتاب کودک ناشر- انجام داده است و در این کتاب فضای جذاب ارتباط بچهها با کبوتر بر فضای ترسناک جنگ غلبه دارد. اما «سیب آخر» با تمام نقدهایی که به آن وارد است یک کتاب دوستداشتنی محسوب میشود، چراکه درباره یک شخصیت دوستداشتنی نوشته شده و بر اساس یک اتفاق واقعی هم روایت شده است، البته انتخاب عنوانی جذابتر برای کتاب میتوانست گیرایی کتاب را بیشتر از این هم بسازد. در پایان باید گفت آشنایی کودکان با قهرمانان ملی، مسأله مهمی است که تلاش برای آن بسیار ارزشمند است و با وجود تمام نکاتی که گفته شد نباید فراموش کرد که محمد خسرویراد، نویسنده کتاب «سیب آخر» و انتشارات «راه یار» گام مهم و قابلتقدیری در این زمینه برداشتهاند، چرا که شروع یک حرکت، همیشه سختترین قسمت آن حرکت است.