مدافع مخاطب همراه با نویسنده و مترجم

مهدی صالحی
دبیر انجمن ویرایش و درست نویسی
و مدرس

 

ممکن است برای افراد زیادی این دو سؤال پیش بیاید که ویراستار کیست؟ مگر ویراستار چه می‌کند؟ ویراستار همان کسی است که پیش‌تر کوشیده است دانش‌های زبانی را بیاموزد. ویراستاران ناگزیرند از خواندن متون مختلف ادبی و شناخت ساخت‌های زبانی و لغزشگاه‌های نوشتاری. ویراستار می‌داند کدام شیوه نوشتن، محتوا را روان‌تر، آسان‌تر و سریع‌تر به مخاطب منتقل و کدام الگو‌ها راه فهم را بر مخاطب سد می‌کند. ویراستار آگاه است که ترجمه بعضی متون ناگزیر است؛ اما از دیگر سو، دریافته است که اغلب مترجمان، خود را به دانستن زبان مادری نیازمند نمی‌بینند و آن را در دسترس می‌پندارند؛ غافل از اینکه هزاران نکته باریک‌تر ز مو در هر پیچ‌وخم زلف زبان نهفته است. باید در کنار این ژرفای زبان نشست و جرعه برگرفت و نکته برداشت و وجدان کرد که صدالبته آسان‌ نیست، زیرا زبان پدیده‌ای است سیال و بسیار دگرگون‌شونده و ظرایف آن را حد و مرزی نیست و با خلاقیت آدمیان در هزاران سال گره خورده و بالیده است. گاه برای بیان مفهومی واحد، می‌توان هزاران نحوه بیان برگزید. این ویژگی‌ها چنان است که هنوز بعضی ریش‌سپیدان و گیس‌سپیدان این عرصه خود را دانش‌آموز مکتب زبان می‌دانند. حال چه باید گفت که در آشفته‌بازارها، بعضی ناپختگان دعوی ویراستاری که هیچ، دعوی استادی می‌کنند و در کار تخریب زبان شب‌وروز کاسبکارند.
ویراستار می‌داند که متن باید برای مخاطب نوعی‌اش در دسترس و راحت‌فهم باشد و مخاطب نباید در متن به دست‌انداز بربخورد، نباید از خواندن ملول شود، نباید در مواجهه با متن درگیر ساختارهای پیچیده و فهم‌گریز شود. اگر ذهن مخاطب فقط درگیر معنا و محتوا شد، اگر متن علمی را هم همچون متن روزنامه، خبر و داستان، به‌سادگی خواند و پیش رفت، اگر هنگام خواندن گمان نکرد که خیلی بی‌سواد یا حتی کم‌هوش است، اگر در زمان خواندن متن، گذر زمان را نفهمید و به خودش آمد و دید که 10 یا 20 صفحه را خوانده یا دوسه ساعت است مشغول خواندن است و چندین اگر و اما و باید و نباید دیگر، آنگاه می‌توان گفت که متن خواندنی است و صاحب‌اثر و ویراستار به هدف خود رسیده‌اند.
 چه بسیاریم ما مخاطبان که گاه، حتی از خواندن متن رمان، داستان، گزارش و خبر هم خسته شده‌ایم و از خرید کتاب یا خواندن متن علمی آزرده شده‌ایم یا خود را در فهم متن ناتوان یافته‌ایم و پشیمان و دل‌غمین تا مدت‌ها کتابخوانی را رها کرده‌ایم.
نمونه‌ای از این دست متن‌ها، پذیرش این سخن را سبک‌تر و راحت‌تر می‌کند.
«پس از اینکه شبکه مسائل را بدست آوردیم نسبت به این شبکه با مسأله رسانه با فعالیت رسانه‌ای و فعالیت تبلیغی-ترویجی به‌ وجود آمد.»
دست به گیرنده‌های خودتان نزنید، زبان نوشتاری فرستنده معیوب است. این جمله به‌ظاهر ساده، کاملاً بی‌معنی است و نویسنده محترم زحمت ویرایش که نه، زحمت بازخوانی متن را هم به خود نداده است. مبادا گمان برید که نویسنده فردی بی‌اطلاع یا کم‌سواد است. شک نکنید که او مراتب علمی دارد و بر کرسی‌های دانش این مملکت تکیه زده و از تصمیم‌سازان است. پیش از هر چیز باید پرسید نویسنده با چه اعتماد به نفسی این جایگاه‌ها را غصب کرده و با چه جرأتی چنین متن‌های سخیفی را منتشر می‌کند. پرسش بعدی اینکه چرا کسی به این فرد خرده که نه بر سرش فریاد نمی‌کشد و او را از جایگاهش به زیر نمی‌کشد یا دست‌کم تنزیل درجه نمی‌دهد؟ در آخر اینکه مخاطب این متن هرکس که باشد، چگونه باید از پس این متن برآید. اگر نویسنده به زبان و جایگاهش در فرهنگ و اجتماع، در عرصه عمل و نظر اعتقاد داشت، بی‌گمان چنین نمی‌نوشت یا دست‌کم متنش را به ویراستاری می‌سپرد. بی‌تردید اگر پیش از انتشار، این متن به دست ویراستار برسد، حتماً از نویسنده می‌پرسد: اینکه گفتی یعنی چه؟ منظورت چه بوده؟ چه می‌خواستی بگویی؟ نکند کلمه‌ای یا عبارتی یا جمله و حتی بخشی از متن حذف شده باشد؟ اصلاً خودت از خواندن این متن چیزی دستگیرت می‌شود؟ البته پیش‌فرض این است که ویراستار پس از طرح این سؤال‌ها به نفهمی و بی‌سوادی و... متهم نشود و حکم توبیخ و اخراج و... نگیرد.
اگر این جمله‌ اضافه باشد، ویراستار آن را حذف و اگر خطایی دیگر رخ داده باشد، آن را اصلاح می‌کند. گاهی همین حضور ساده ویراستار، متن را زنده می‌کند و البته جماعتی را از مزخرف‌خوانی می‌رهاند و جامعه‌ای را از زیان‌های احتمالی برآمده از چنین نوشته‌هایی نجات می‌دهد. در واقع ویراستار، نخستین مخاطب آگاه و منتقد و اثرگذار برای متن و صاحب‌ اثر است. او با کفش‌های نویسنده و مترجم قدم می‌زند تا قصد تولیدکننده پیام را دریابد و با عینک مخاطب می‌خواند تا متن را همچون او بفهمد یا همچون او نفهمد سپس می‌کوشد ناسازی‌های آن را بسازد. ویراستار مدافع همان کس یا کسانی است که قرار است متن را بخوانند. نگران آنان است که مبادا حقی از آنان ضایع شود. همین همدلی‌ها و همذات‌پنداری‌ها سبب می‌شود که نویسنده، مترجم و ناشر قدر ویراستار را بدانند و خواننده به متن اعتماد کند.
شاید بپرسید مگر نویسنده خودش نمی‌تواند این کار را بکند؟ مگر او نباید جور متن و مخاطب را یکجا بکشد؟ بله؛ اما پیش‌فرض بسیاری این است که هرکس جایگاه علمی دارد، به زبان مادری آشنا که هیچ، حتماً تسلط کامل دارد و متنش نیاز به ویرایش ندارد. البته که باید چنین باشد؛ ولی اغلب چنین نیست. در تمام دوران تحصیل در مدرسه و دانشگاه و حوزه، ریزه‌کاری‌های زبان و نگارش و گونه‌های مختلف نوشتن و مهارت‌های مرتبط با آن به افراد آموخته نمی‌شود و هرکس هرچه دارد از تلاش شخصی خود دارد نه از آموزش‌های رسمی و گاه غیررسمی. هیچ‌کس به ما نمی‌آموزد که نگارش دانش‌مهارتی است ویژه که محصلان باید آن را بیاموزند. پژوهش‌ها هم در این عرصه اندک است و بی‌حامی. بسیار عجیب است که در مجامع علمی ما هنوز باید یادآوری کرد که با نوشتن دانش بدست می‌آید، عمق می‌یابد، تجربه ماندگار می‌شود و ذهن سامان می‌یابد. دریغا که در اینجا، هرکس پیچیده‌نویس‌تر و دشوارگوتر باشد، دانشمندتر پنداشته می‌شود. اگر مخاطب ویژه متنی هر جمله را بارها بخواند تا معنایی دریابد، گمان می‌برد که خودش کم‌هوش و کم‌سواد و نویسنده باهوش و باسواد است.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و هشتاد و چهار
 - شماره هشت هزار و صد و هشتاد و چهار - ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲