عشق بی پایان این خانم معلم به دانش آموزانش

 زهرا علی هاشمی/ خانم معلم که با بیماری سرطان در جدال بود به‌خاطر دانش‌آموزانش دست به فداکاری بزرگی زد و همه درمان‌هایش را به تعویق انداخت.
 «10 سال است که‌ بیماری ام اس دارم و سال گذشته متوجه شدم که به سرطان هم مبتلا شده‌ام. خیلی سخت است که با دو بچه، درگیر بیماری‌های اینچنینی شوی. من هرچیزی را متصور می‌شدم جز اینکه روزی زندگی‌ام این‌گونه و ناخواسته به خطر بیفتد؛ با همه اینها، از جان و سلامتی‌ام گذشتم و تصمیم گرفتم شیمی درمانی را به تعویق بیندازم. بهمن ماه سال گذشته هم باید تحت یک عمل جراحی قرار می‌گرفتم که باز هم از پزشکم خواستم آن را به تعویق بیندازد. من از زندگی شیرینم برای دانش‌آموزانم می‌گذرم.»  مهری مسگر، معلم 41 ساله‌ای است که سال گذشته، شیمی درمانی‌اش را به تعویق انداخت و امسال یک جراحی مهم را. زنی که مادر دو دختر کوچک و معلم 27 دانش‌آموز قد و نیم قد است. او در گفت‌و‌گو با خبرنگار «ایران» می‌گوید: «من در مدرسه‌ای روستایی در شهرری به دختران پایه ششمی درس می‌دهم. شروع کارم بسیار اتفاقی بود. سال 1382 برای کارورزی به مدرسه‌ای رفتم و از همان موقع نمک گیر کار در حوزه آموزش شدم؛ اما ناگهان خوشی‌هایم در سال1392 با گزگز پای چپم و ادامه یافتن آن به سمت دستم و همچنین بی‌حس شدن سمت چپ بدنم، رو به اتمام رفت. به دکتر مراجعه کردم و با انجام آزمایش و تصویربرداری با تجویز دارو به کنترل این بی‌حسی پرداختند ولی آن زمان به من نگفتند که درگیر‌ ام اس شده‌ام تا اینکه یک سال گذشت!»  این معلم فداکار می‌گوید: «دکتر این موضوع را به من نگفته بود تا دل نگران نشوم؛ اما همه راهکارهایی که به من می‌داد نشان از این داشت که من نباید عصبانی شوم. بعد از گذشت یک سال، مادران یکی از شاگردهایم را دیدم که برای پیگیری وضعیت درسی دخترش به مدرسه آمده بود. آنجا فهمیدم که این مادر، مبتلا به‌ ام اس است؛ بنابراین از طریق او به پزشک جدیدی معرفی شدم و در بررسی مجدد، به من گفتند که ام اس دارم.»  از اینجا به بعد، زندگی خانم معلم از این رو به آن رو می‌شود. به طوری که یک روز در میان، آمپول دریافت می‌کرد تا بیماری‌اش کنترل شود. حتی زمانی که فرزند دومش را باردار بود هم دارو مصرف می‌کرد و الان نزدیک 10 سال است که با‌ ام اس زندگی می‌کند. حال در این شرایط، سال گذشته، خانم معلم به سرطان سینه نیزمبتلا شد و باعث شد که داروهای بیماری‌ ام اسش را نیز عوض کنند. او در این باره می‌گوید: «پارسال به صورت اتفاقی متوجه شدم که در سینه‌ام توده‌ای دارم و بعد از نمونه‌برداری متوجه شدم که توده خوش خیم نیست و باید جراحی شود. بعد از آن دکتر گفت که برای اطمینان بیشتر باید مراحل شیمی درمانی و پرتو درمانی را هم طی کنم؛ اما آنجا بود که به خاطر دانش‌آموزانم، تصمیمی گرفتم که خطرناک بود.»  او، مراحل درمان سرطانش را به تعویق انداخت تا به درس شاگردانش لطمه‌ای وارد نشود و مراحل شیمی درمانی‌اش را از 16 خردادماه شروع کرد که تا آبان ماه همان سال ادامه داشت و بعد از آن هم به مدت یک ماه، پرتودرمانی داشت. او در ادامه می‌گوید: «دکتر گفته بود اگر بموقع شیمی درمانی نشوم، برایم بسیار خطرناک خواهد بود؛ با وجود این من نتوانستم دانش‌آموزانم را رها کنم و به درمان خودم بپردازم.»  اما فداکاری‌های این معلم و بازی با جانش، به همین جا ختم نمی‌شود. او می‌گوید: «من باید یک عمل دیگر هم داشته باشم. چراکه پزشک معالجم معتقد است احتمال مجدد بیماری سرطان بسیار زیاد می‌شود. بهمن ماه سال 1401 باید این عمل انجام می‌شد که من مجدداً آن را به دلیل اهمیت تحصیل دانش‌آموزانم و رها نکردن آنها، نپذیرفتم و قرار بر این شد که بعد از امتحانات خرداد ماه امسال این جراحی انجام شود. بعد از چند سال درس خواندن مجازی، اصلاً نمی‌توانم قبول کنم که آنها باز هم به خاطر نبود من، از درس و مشق عقب بمانند.» مهری مسگر می‌افزاید: «دانش‌آموزانم نمی‌دانند که من مبتلا به‌ ام اس و سرطان هستم. نمی‌خواهم ذهن آنها درگیر بیماری من شود. حتی دختر کوچکم که چهار ساله است هم ازاینکه من بیمار هستم اطلاعی ندارد. فقط دختر بزرگم بعد از شنیدن اینکه من شیمی درمانی می‌کنم، متوجه شده بود که سرطان دارم. با وجود این به او اطمینان دادم که مشکلم آنچنان حاد نیست و بزودی خوب می‌شوم.»

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و هشتاد و سه
 - شماره هشت هزار و صد و هشتاد و سه - ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲