صفحات
شماره هشت هزار و صد و هشتاد و دو - ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و هشتاد و دو - ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ - صفحه ۱۲

سحرگاه دیروز در زندان رجایی شهر چه گذشت؟!

بازگشت 2 اعدامی و اعدام مرد شیطان صفت

سحرگاه دیروز 2 قاتل و یک مرد متجاوز در زندان رجایی شهر کرج پای چوبه دار رفتند که فقط یکی از آنها به دار مجازات آویخته شد.

سحرگاه زندان
آسمان ابری و باد شدیدی از شب قبل در جریان بود که از اتاق انفرادی خارجشان کردند تا قبل از اینکه نور خورشید پوست صورتشان را لمس کند، به جرم قتل و تجاوز اعدام شوند. هر سه پشیمان و وحشت زده در راهروها پیش رفتند، آیا امیدی به بازگشت به زندگی وجود دارد؟ 2 اعدامی که قصاص نفس مجازاتشان بود امیدشان به مهربانی خانواده مقتولان بود اما مرد متجاوز که مجازاتش اعدام بود هیچ امیدی نداشت.

قتل در سوپرمارکت
موضوع مربوط به سال ۹۹ می‌شود که در یکی از سوپرمارکت‌های معروف شهر مشغول به کار بود. هزار و یک آرزو در سر داشت و می‌خواست در آینده مرد خوشبختی شود اما ممکن نبود. هرچند که عده‌ای معتقدند پول خوشبختی نمی‌آورد اما او تصور دیگری داشت و معتقد بود که خوشبخت شدن ارتباط مستقیمی با پول دارد. شاید این دیدگاه او نیز از بی‌پولی و اختلافات مالی که با صاحب کارش داشت منشأ می‌گرفت. پس یک روز برای حل این اختلافات و میهمان کردن رئیسش قرار گردشی را مشخص کرد و دوتایی راهی درکه شدند. وقتی سوار ماشین رئیسش شد، عصبانیت و خشمش به عقلانیت او چربید و شروع به خفه کردنش کرد. صاحب مغازه به طرز فجیعی به قتل رسید و آن جوان حالا قاتل شده بود. نمی‌دانست باید با جنازه رئیسش چکار کند پس در اولین تصمیم، ماشین صاحب کارش را برداشته و راهی اسلامشهر شد. از چاهی خبر داشت که کسی از آن استفاده نمی‌کند پس جنازه را به داخل آن انداخته و سنگ بزرگی روی آن گذاشت. بی‌آنکه بداند روزی آن سنگ نیز مثل خورشید که پشت ابر نمی‌ماند از روی چاه کنار گذاشته شده و راز این جنایت مشخص می‌شود. همینطور هم شد و او به سرعت دستگیر می‌شود. جلسه دادگاه برگزار می‌شود و فرزندان مقتول به عنوان اولیای دم تقاضای قصاص قاتل را می‌کنند و حاضر نمی‌شوند از خون ریخته شده پدرشان بگذرند. زمان همینطور می‌گذرد و جلسات صلح و سازش برای رضایت گرفتن از اولیای دم برگزار می‌شود اما فرزندان مقتول حاضر به گذشت از متهم نمی‌شوند به این ترتیب متهم شب گذشته برای اجرای حکم قصاص راهی انفرادی می‌شود. سیگار، پشت سیگار دود می‌کند و به این می‌اندیشد که فردا وقتی خورشید طلوع می‌کند او دیگر زنده نیست. به این فکر می‌کند که فردا وقتی خورشید طلوع می‌کند خانواده‌اش باید بدون او، زندگی سختی را پشت سر بگذارند. فردا وقتی خورشید طلوع می‌کند، عدالت اجرا شده است اما یک خانواده در نبود او فقیرتر شده‌اند. روحانی نیز دائم برای جهان دیگر او دعا می‌کند و از این جوان می‌خواهد که توبه کند پس او حرف روحانی حاضر را قبول کرده اما باز در دلش به فکر خانواده‌ای است که بدون او زندگی سخت‌تری در این جهان خواهند داشت. در نهایت زمانش فرا می‌رسد و صبح روز گذشته با چشم‌های بسته به سمت چوبه دار حرکت می‌کند اما در لحظه آخر، دقیقاً زمانی که باید پله‌ها را که هر کدام به اندازه یک عمر طول می‌کشد بالا برود به دلیل عدم حضور وکیل اولیای دم اعدامش به تعویق می‌افتد. حالا او باید برای دومین بار منتظر روزی باشد که اعدام می‌شود. صاحب آن سوپر مارکت تنها یکبار حس خفگی و بعد مرگ را تجربه کرد و این جوان باید دوباره مسیر مرگ را برای اجرای عدالت طی کند.

قتل در یک درگیری خونین
زمستان سال 1394 بود که دوباره در جنوب شهر تهران به دلیل یک چشم تو چشم معمولی، شاهد نزاع دسته جمعی بودیم که متأسفانه یکی از افراد با ضربه چاقو به قتل رسید. اگر آن لحظه، افراد از یک مسأله پیش پا افتاده می‌گذشتند و حتی به آن می‌خندیدند امروز با گذشت 8 سال از آن درگیری یک نفر به جرم قتل منتظر قصاص شدنش نبود.
اما متأسفانه آن روز چنین نشد و این فرد که امروز به جرم قتل منتظر قصاص است، جوانی کرده و از زیر کاپشنش یک چاقو بیرون آورده و با ضربه‌ای یک نفر را به صورت ناباورانه به قتل می‌رساند تا این‌گونه شاید خود را آدم بزرگی ببیند.
خانواده اولیای دم اما با اینکه 8 سال از آن روز گذشته، هنوز به دنبال خون ریخته شده فرزند خود هستند و بر اجرای حکم قصاص اصرار دارند که در نهایت بنا می‌شود تا صبح دیروز این قاتل برای اجرای حکم پای چوبه دار حاضر شود که با تلاش‌های صلح یاران صلح و سازش تا لحظه آخر، قصاص این فرد دو ماه عقب افتاد. بدون شک این اقدام خانواده مقتول کار ارزشمندی است که هرکسی جرأت انجام آن را ندارد.

اعدام شیطان
چند سال قبل بود که مرد جوانی به یک زن متأهل تجاوز کرد. اقدام شرم‌آوری که بدون شک نمی‌توان آن را نادیده گرفت. البته در این مواقع افراد تصمیمات گوناگونی می‌گیرند. یکی به خاطر آبرو سکوت کرده و با کابوس آن زندگی می‌کند، یکی نیز برای آنچه که خود را قربانی آن می‌داند اقدام قضایی کرده تا پاسخ رفتار غیرانسانی مرد حیوان صفتی که عفت او را لکه دار کرده است، بدهد.
با شکایت زن جوان و روشن شدن ادله و مستندات پرونده، برای آن مرد شیطان صفت، حکم اعدام صادر می‌شود که در نهایت صبح روز گذشته، مرد جوان، پای چوبه دار رفت و اعدام شد.

جستجو
آرشیو تاریخی