نگاهی به زمینه‌ها و اهداف نفوذ رژیم صهیونیستی در منطقه قفقاز جنوبی

ردپای صهیونیسم در آذربایجان

«جمهوری آذربایجان کلید محدود کردن نفوذ ایران در خاورمیانه بزرگ است»؛ این جمله شیمون پرز رئیس دولت اسبق رژیم صهیونیستی است که صریحاً بر اهمیت حیاتی منطقه قفقاز جنوبی و آذربایجان دلالت دارد. به طور کلی، نفوذ صهیونیست‌ها در مناطق پیرامونی ایران مانند آسیای مرکزی، قفقاز و اقلیم کردستان، مسأله‌ای است که باید آن را یک تهدید چندوجهی و حیاتی تلقی کرد. وجوه این تهدید شامل مخاطرات نظامی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی می‌شود که مقتضی بررسی دقیق و پیگیری عملی است؛ چراکه به لحاظ زمانی و مکانی، این تهدیدات در حال گسترش هستند و خطرات متعددی را متوجه کشور کرده و می‌کنند. پس از ضربه سپاه به یکی از پایگاه‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی در اربیل عراق، مشخص شد که حاکمیت و نیروهای مسلح متوجه این تهدید بوده و از سوی دیگر، سران و تصمیم‌گیران  رژیم نامشروع  نیز پیام این اقدام ایران را دریافت کرده‌اند؛ اما مسأله این است که گستره، عمق و تعدد این تهدیدات بسیار بیش از این است که با یک حمله پهپادی یا موشکی، متوقف و خنثی شود؛ حقیقت این است که مرزهای ایران برای اسرائیل اهمیت راهبردی دارند و این اهمیت، دلایلی گفتمانی و سیاسی دارند که در این نوشتار به برخی از وجوه اهمیت آن پرداخته می‌شود.
پس از فروپاشی شوروی کمونیستی، منطقه قفقاز جنوبی به سه کشور جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان تقسیم شد و همین تجزیه، زمینه‌ساز نفوذ قدرت‌های بیرونی شد. هرچند اعمال نفوذ بازیگرانی مانند روسیه و ایران و تا حدی ترکیه در این منطقه امری قابل درک می‌نماید؛ اما حضور رژیم صهیونیستی در قفقاز و به طور خاص آذربایجان - که از همان ابتدای فروپاشی شوروی صورت گرفت - قابل پذیرش نبوده و نیست؛ چراکه نه تنها به لحاظ جغرافیایی و فرهنگی با این مناطق قرابتی ندارد؛ بلکه مخل ثبات و نظم طبیعی و اجتماعی این مناطق است. لذا صهیونیست‌ها برای ایجاد و گسترش نفوذ خود مبادرت به گفتمان‌سازی و جعل هویت تاریخی کرده‌اند تا ابتدا به لحاظ تمدنی و گفتمانی بتوانند محملی برای حضور خود فراهم کنند و در ادامه از طریق اغوا و تطمیع مقامات این کشورها و انعقاد قراردادهای تجاری و تسلیحاتی هنگفت، سعی در تحکیم و تثبیت حضور خود در این منطقه را دارند.
 
دکترین نفوذ!
دکترین «اتحاد پیرامونی» بن گورین و صورت‌های جدید آن مانند «دکترین نوپیرامونی»، گفتمان راهبردی صهیونیست‌ها در روابط بین‌الملل است که مانند سایر کلان نظریه‌هایشان منبعث از الهیات صهیونیستی بوده و در حال حاضر نیز قابلیت‌های عملیاتی خود را حفظ کرده است. برحسب این دکترین دولت صهیونیستی برای حفظ موازنه قدرت در منطقه و خنثی‌سازی مبارزه ملل مسلمان و آنچه «خطر اعراب» خوانده شده است، باید با کشورهای غیرعرب منطقه روابط دوستانه برقرار کند. تا قبل از انقلاب اسلامی، پهلوی اصلی‌ترین متحد غیرعرب اسرائیل در منطقه بود و پس از انقلاب، ترکیه و هند و قفقاز و آسیای مرکزی جایگزین ایران شدند.
همان طور که اشاره شد، کارکردهای گفتمانی و ایدئولوژیک نه تنها به هیچ وجه از راهبرد سیاست خارجی و امنیت ملی رژیم صهیونیستی جدا نیستند؛ بلکه بنیاد هویت دولت اسرائیل متکی به الهیات صهیونیستی است. بر این اساس، حضور رژیم صهیونیستی در مناطق مرزی ایران ازجمله آذربایجان، اقلیم کردستان، شمال شرق و حتی جنوب شرق کشور، صرف نظر از منافع ملی دولت اسرائیل، واجد جنبه‌های گفتمانی است. یکی از راهبردهای دولت یهود، تولید، تکثیر و تعمیق نزاع و درگیری در دارالاسلام است. صهیونیست‌ها همواره از منازعه در جهان اسلام سود برده‌اند؛ چراکه اولین پیامد نزاع داخلی در جهان اسلام، فراموشی آرمان آزادی قدس است؛ لذا سعی دارند از یک‌سو، کمربند محور مقاومتی را که ایران در منطقه ایجاد کرده است از طریق نفوذ در مناطق پیرامونی ایران و برهم زدن تمرکز امنیتی جمهوری اسلامی قطع کرده و از سوی دیگر، روابط اقتصادی و سیاسی ایران با همسایگانش را دچار تنش کنند. هرچند تاکنون در برخی موارد مانند سلطه بر آذربایجان و بازسازی روابط و ایجاد گروه‌های تروریستی، تا حدودی موفق بوده‌اند؛ اما با توجه به تغییر ریل سیاست خارجی دولت سیزدهم و ترمیم و تقویت روابط با همسایگان و نیز در قطع کمربند مقاومت، ناکام مانده‌اند.

نگاهی به جوانب نفوذ اقتصادی در آذربایجان
خصوصی‌سازی‌هایی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با نام «مقررات‌زدایی از صنایع» انجام گرفت، زمینه‌ساز ورود دولت و شرکت‌های صهیونیستی به اقمار جدا شده از شوروی شدند. در دهه 90 میلادی بسیاری از شرکت‌های یهودی در صنعت خدمات سرمایه‌گذاری کردند. یکی از نمونه‌های مهم، شرکت اسرائیلی Bezeq (بِزِق)، وابسته به وزارت ارتباطات رژیم صهیونیستی است که از طریق مناقصه قرارداد تجاری در سال 1994، سهم بزرگی از سیستم مخابراتی آذربایجان شامل خطوط ثابت، تلفن همراه، اینترنت پرسرعت و تلویزیون را در دست گرفت. لازم به ذکر است که این شرکت و توابع آن، نقش عمده‌ای در جاسوسی مخابراتی، اختلال و شنود خطوط ارتباطی ایران را نیز برعهده دارند.
ابعاد همکاری‌های تجاری جمهوری آذربایجان و رژیم صهیونیستی بشدت رو به تزاید حرکت می‌کند و اخیراً بود که وزیر اقتصاد آذربایجان اعلام کرد، «حجم مبادلات تجاری آذربایجان و اسرائیل در سال 2021 تقریباً دو برابر و در ژانویه تا فوریه سال گذشته 6 برابر شد». طبق آمارهای رسمی، درحال حاضر بیش از 90 شرکت اسرائیلی در بخش‌های نظامی، امنیتی، خدمات، صنعت، تجارت، کشاورزی و ساخت‌وساز در آذربایجان فعالیت می‌کنند. مهم‌تر از همه اینکه اسرائیل 40 درصد نفت خام مورد نیازش را تنها از آذربایجان وارد می‌کند. از نظر رهبران تل‌آویو و برحسب دکترین اتحاد پیرامونی، بهتر آن است که بخش عمده‌ای از نیاز به انرژی خود را از کشورهایی خارج از غرب آسیا تأمین کنند و برای این کار آذربایجان را انتخاب کرده‌اند. این نفت از طریق خط ‌لوله از باکو به بندر جیهان ترکیه در ساحل دریای مدیترانه و از آنجا به اسرائیل منتقل می‌شود و در مقابل، آذربایجان بخش بزرگی از نیاز تسلیحاتی خود را از اسرائیل تأمین می‌کند. بخشی از تغییر رویکرد آشکار مقامات باکو علیه تهران را برحسب همین روابط تجاری با صهیونیست‌ها باید ملاحظه کرد.
 
باکو؛ میدان جنگ نیابتی تل‌آویو علیه تهران؟
اما فراتر از مناسبات اقتصادی باید به اهداف امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی برای نفوذ در آذربایجان اشاره کرد. فروش تجهیزات نظامی به آذربایجان و گرجستان و استفاده از خاک این مناطق برای جاسوسی و اقدامات ضدامنیتی امروزه دیگر مسأله‌ای پنهانی تلقی نمی‌شود. یکی از اقدامات مشکوک علیه ایران، حمله مسلحانه فردی با انگیزه‌های شخصی و خانوادگی به سفارت آذربایجان در تهران بود که در همان ساعت نخست و پیش از آشکار شدن ابعاد ماجرا، رسانه‌های محلی تابع اسرائیل، با برچسب تروریستی بودن آن را پوشش دادند. پس از وقوع این ماجرا یک کارشناس اسرائیلی به نام میخاییل فینکل در گفت‌و‌گو با سایت «گلوبال اینفو. آذ» مدعی شد: «در حقوق بین‌الملل، حمله به سفارت به منزله اعلام جنگ است و اسرائیل آماده است تجربه خود در انجام «عملیات ضدترور» را در اختیار باکو قرار دهد»!
گفته شد که رژیم صهیونیستی به چند دلیل کلان نسبت به قفقاز جنوبی و به طور خاص، به آذربایجان طمع دارد و یکی از اصلی‌ترین آنها مهار ایران است. ابزارهایی که در این منطقه به خصوص با همکاری دولت باکو برای تحقق این هدف در دست دارد، پایگاه‌های نظامی و اطلاعاتی و انحصار رسانه‌ای است. پایگاه‌های نظامی محل‌هایی برای پرواز جنگنده‌ها و پهپادهای جاسوسی صهیونیست بر فراز آسمان ایران هستند که عملیات آنها متوقف بر سایر صورت‌های جاسوسی ازجمله شنود مخابراتی و جاسوسی اقلیمی است. اشکال خرابکاری رژیم صهیونیستی در شمال غرب ایران، با یک ابزار دیگر تکمیل می‌شود و آن عملیات روانی رسانه‌های محلی است که آن هم تحت نفوذ و سیطره لابی یهود در آذربایجان قرار دارد. یکی از کارویژه‌های این رسانه‌ها این است که احساسات ناسیونالیستی شهروندان آذری‌زبان ایرانی را به سمت شورش علیه جمهوری اسلامی و تجزیه‌طلبی تحریک و هدایت کنند. محافل پان‌ترک در آذربایجان در جنگ قره‌باغ بودند که تهران را به حمایت از ارامنه متهم کردند و از مقامات خود خواستند موضعی عملی علیه ایران اتخاذ کنند!
شعله‌ور ماندن آتش بحران قره‌باغ، اصلی‌ترین مستمسک و محملی است که این هدف مشترک ناتو، رژیم صهیونیستی و برخی دیگر از کشورها می‌تواند از مجرای آن محقق شود. وضعیت موجود در قره‌باغ و رفت و برگشت‌های دیپلماتیک، حکایت از توطئه‌ای بزرگ برای قطع راه زمینی ایران با ارمنستان و اروپا دارد؛ امری که از یک‌سو، محدود شدن ژئوپلیتیک ایران را در پی دارد، و از سوی دیگر، با توجه به عملیات روانی گسترده رسانه‌های تابعه، می‌تواند به فعال شدن گسل‌های قومیتی و ناامن کردن شمال غرب ایران و برانگیختن احساسات ضدملی در داخل کشور منجر شود. وجه دیگر توسعه‌طلبی آنکارا را باید در پروژه‌های سدسازی و فرار از مسئولیت اقلیمی این کشور ملاحظه کرد؛ تهران این پروژه‌ها و طرح‌ها را تلاشی برای تغییر نقشه ژئوپلیتیکی منطقه از جمله کنترل آب رودخانه‌های دجله و فرات از یک‌سو و ارس از سوی دیگر می‌داند که از خاک ترکیه سرچشمه می‌گیرد و حدود 1550 کیلومتر طول دارد و مرزهای جغرافیایی ترکیه، ایران و آذربایجان را دربرمی‌گیرد.
 
روس‌ها کجای معادله قرار دارند؟
پیوستگی و تلازم جبهه اوکراین و قفقاز، یکی از موضوعات قابل بررسی دیگر است که بایسته است در فرصتی مستقل پیگیری شود. اجمالاً مراد از این مفروض این است که ناتو و غرب به رهبری ایالات متحده، سعی دارند جبهه جنگی جدیدی پیرامون روسیه ایجاد کنند تا تمرکز نظامی و امنیتی روسیه از بین برود. یکی از زمینه‌های مستعد بازتولید جنگ نظامی حول روسیه، مناقشات ارمنستان و آذربایجان است. رسانه‌ها و محافل سیاسی در جمهوری آذربایجان به مرور زمان فعالیت خود علیه نیروهای صلح‌بان روس را از طریق اتهاماتی همچون حمایت از ارمنستان و ایجاد گروه‌های «واگنر ارمنی» مشابه واگنرهای اوکراین تشدید کرده‌اند. مثلاً اخیراً ینی مساوات (تلویزیون رسمی باکو و نزدیک به الهام علی‌اف) به نقل از ناطق جعفرلی، معاون حزب «رئال» مدعی شد: وجود 10 هزار ارمنی محلی مسلح در خان‌کندی امکان‌پذیر نیست، بنابراین معلوم است که کرملین در حال تدارک یک «واگنر ارمنی» و جمع کردن نیروهای ارمنی در قره‌باغ کوهستانی است و باید از این کار جلوگیری شود.
همچنین، پایتخت‌های غربی به دنبال تضعیف و سست کردن اتحاد روسیه با کشورهای عضو «سازمان پیمان امنیت جمعی» (CSTO) هستند که شامل روسیه، بلاروس، ارمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان می‌شود.
به طور خلاصه، منافع اسرائیل در آذربایجان دارای سه وجه اصلی است: مقامات رژیم صهیونیستی به آذربایجان، از نظر راهبردی و بلندمدت به عنوان ابزاری برای محاصره ایران، در میان‌مدت به عنوان منطقه‌ای برای تأمین انرژی و در کوتاه‌مدت به عنوان بازاری برای فروش تسلیحات جنگی می‌نگرند. این سه وجه، به طور همزمان دو بازیگر سنتی این منطقه یعنی ایران و روسیه را که تمایلی به حضور بیگانگان ندارند، با چالش مواجه می‌کند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و هشتاد
 - شماره هشت هزار و صد و هشتاد - ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲