یادداشت - 3
او با اقدامی فردی، جهانی شد
محسن سلگی
دانش آموخته علوم سیاسی
شهید حمیدرضا الداغی، شهید حیا و حیات، شهید زن و زندگی است. او شهید رهایی و آزادی است. اما چه تمایز و امتیازی میان زن، زندگی و آزادی برخاسته از اقدام جهانتاریخی او با شعارهای رمزنگاری شده پیرامون فوت مهسا امینی وجود دارد؟
ابتدا باید بگویم شهادت الداغی، بیش از آنکه مبتنی بر غیریت (دشمنی و تقابل) باشد، مبتنی بر غیرت و شرافت است.
به درستی او را شهید غیرت نامیدهاند. او در راه غیرت و سپس غیریت کشته شد. در حالی که مدعیان زن در تحرک موسوم به انقلاب مهسا، به زن غیرتی ندارند بلکه از آغاز علیه غیرت صف آرایی کردند. در تجمع نمادین این مدعیان در خارج کشور زنی با رساندن صدای خود به گوش همه در میکروفون گفت که زنان ناموس کسی نیستند و سپس هشتگ «من بیناموسم» را در دستور قرار دادند. اما مشکل آنها در نگاه به زن، بنیادینتر و اساسیتر از این بود. این تحرک یا به قولی جنبش، مبتنی بر انداختن زنان در وادی جنگ و صلح زدایی از زندگی آنها و سپس صلح زدایی از زندگی ایرانی بود. در حالی که شهید الداغی بر بودن زن-و ایران- در صلح و آرامش و امنیت دست به آن اقدام انسانی و الهی زد.
او مبتنی بر جوهر انسانی-الهی(فطرت) که مشخصاً و بیشتر در نام و شمایل و مفهوم غیرت ظاهر شد، به استقبال مرگ رفت. او برای زندگی و زن، به آغوش مرگ رفت و معنایی راستین و راستگو از دفاع از زنان را نشان داد؛ درست در برابر مدعیان «زن، زندگی، آزادی» که در آسایش مادی غرب غلت میخورند و در آن سو برای جان دادن زن ایرانی نسخه داده و آنها را تشویق به خشونت و دست کم برهم زدن امنیت جامعه و بازار به وسیله کشف حجاب میکنند.
این جریان با غیریتسازی در پی غیرت زدایی است. آنها بنا به ادعای خود میخواهند به تمایز و خواست فردی زنان تحقق ببخشند اما واقعیت آن است که منجر به نامتفاوت شدن و بیتفاوت شدن زنان میشوند. به بیان دیگر، از سویی زن-و نیز مرد – را نسبت به دیگران بیتفاوت کرده و از سویی دیگر آنان را شبیه یکدیگر و بدل به کالایی مشابه و تولید شده توسط کارخانه رسانهای ضد ایرانی میسازند. این تشابه تا سرحد تشابه مرد و زن پیش رفته و از هر حیث ضد تفاوت یا تمایز و به طریق اولی، ضد امتیاز یا ممتاز شدن افراد اعم از زن و مرد است.
در مقابل این جریان، انقلاب اسلامی توانست زنان را متمایز و ممتاز کند؛ به آنها هویت مستقل داد یا برای آنها هویت مستقل قائل شد.
مطابق آنچه از نظر گذشت، غیریتسازی زن توسط ضدانقلاب، هم ضد تمایز و هم ضد ممتاز بودن زن و هم عامل دشمنی و جنگ و ناامنی برای زنان است. در مقابل، انقلاب اسلامی مبتنی بر فطرت انسانی- الهی (غیرت یک جلوه فطرت و ذات الهی انسانی است) برای زن هم تمایز و هم امتیاز یا ممتازی قائل شده و به وجود آورده است.
آنچه در اقدام فردی شهید الداغی و انعکاس کم نظیر و دردناک آن دیدیم، مبتنی بر فطرت انسانی بود. مادر و خواهر این شهید بزرگوار تصریح کردند که شهید تیپ مذهبی مرسوم و متعارف نبوده است(نقل به مضمون) اما یک انسان و مؤمن قلبی بوده است. روی همین نقطه و تأکید انسانی یا تأکید خانواده شهید بر انسانی بودن شخصیت و اقدام دلاورانه شهید دست میگذارم و میگویم که هرچه انسانیتر، الهیتر و هر چه انسانیتر، اسلامی تر. نیز هرچه اسلامیتر، جهانیتر و هر چه جهانیتر، اسلامیتر.
به راستی ارزشهای فطری، نقطه تلاقی و ملاقات ارزشهای اسلامی و ارزشهای جهانی است. مطابق این حقیقت، حیازدایی که توسط رسانههای غربی و جهانی ترویج میشود، نه مطابق ارزش جهانی(انسانی)، که مقابل آن است. فطرت و ذات بشر از حیا و غیرت دفاع میکند. دفاع از وطن و ناموس و غیرت نسبت به همنوعان است که همچون ارزش جهانی و فراتاریخی (فرازمانی و فرامکانی) باقی خواهد ماند نه حیازدایی و دفاع از بیبند و باری. استدلالها به سود خویشتنداری و فداکاری برای دیگران قویتر و معقولتر از استدلالها به زیان آن است.
مطابق این پیشینه و ریشه فلسفی و هستی شناسانه و انسانی است که میتوان شهید الداغی را شهید ایران، شهید اسلام و شهید جهان خواند. او با اقدامی فردی اما همزمان جهانی، منحصربفرد شد. اقدامش هرچند فردی بود اما از آنجایی که برخاسته از ارزشهای انسانی و الهی بود، او را علاوه بر متمایز کردن، ممتاز ساخت؛ او را ملی و جهانی کرد.
او متفاوتتر از متفاوت شد؛ چنانکه باید او را «متفاوط» خواند. او پاسخی به بیتفاوتی لیبرالی و اصل «بی تفاوتی به تفاوت ها» و نیز اصل لیبرالی لسه فر لسه پسه(بگذار رها باشد، بگذار بگذرد) بود. او معنای غیرت عقلانی و غیریت عقلانی و درست بود. او بیتفاوت نگذشت و نگذاشت آن جوانان متعرض ملعون به راحتی بگذرند و ناموس او -و ناموس انسانیت - را با خود ببرند.