یادداشت - 2
حقیقت قتل حمیدرضا الداغی کدام است؟
ابوالفضل اقبالی
پژوهشگر علوم اجتماعی
اخیراً محسن برهانی استادِ خودجسورپندار دانشگاه تهران در توئیتی ادعا کرده است که چون #حمیدرضا_الداغی احکام پیچیده فقهی را در موقعیت دفاع از خطر رعایت نکرده، «نفله» (تعبیر گستاخانه ایشان است) شده و شایسته هیچ مدحی نیست. صرفنظر از اینکه این توئیت ایشان نشانگر عصبانیت و لجبازی او با مردم متدین ایران است، اما ببینیم آیا واقعاً این ادعای ایشان درست است یا خیر؟
فرض کنیم تنها داده در اختیار ما همان فیلم منتشر شده در فضای مجازی باشد. ماجرا چیست؟ یکی از چند اراذل و اوباش حاضر در صحنه با زور و رفتاری کاملاً «متعرضانه» میخواهد دختری را با خود ببرد و خود دختر و رفیقش مقاومت میکنند (اکراه و عدم تمایل دختر به رفتن با آن پسر کاملاً واضح است). جالب است که حتی رفیق خود آن پسر مزاحم (شریک جرم اصلی) هم در ابتدای فیلم مانع او میشود. در این حین یک شهروندی که عابر گذری است و متوجه این درگیری شده وارد صحنه میشود. تا اینجا چند نکته قابل ملاحظه است:
اولاً، مزاحمان آن دختر از اراذل باسابقه شهر سبزوار بودند و سبزوار هم شهرستان کوچکی است. در چنین جوامع کوچکی بعید نیست که اراذل و اوباش شهر افراد شناخته شدهای باشند. چنین افرادی معمولاً به دلیل هراس اجتماعی که نسبت به آنها وجود دارد سوءاستفادههای زیادی میکنند. اخاذی از مردم، تعرض به نوامیس و... رفتار شایع این اراذل است. بعید نیست در این صحنه نیز نوعی تعرض به آن دختر در حال رقم خوردن باشد.
ثانیاً از هیچ کجای این موقعیتی که شاهد بودیم (از سطح درگیری اراذل با دختر تا نحوه ورود شهید الداغی به صحنه) بوی مرگ نمیآید. میزانسن صحنه در حد یک خصومت یا درگیری معمولی خیابانی است. حتی نحوه هجوم حمیدرضا به اراذل هم حاکی از این است که او حتی احتمال دست به چاقو بردن توسط آنها را نمیدهد و در اثنای درگیری غافلگیر میشود. لذا اساساً موضوع این اتفاق «دفاع مشروع در برابر خطر» نیست که برهانی از آن سخن میگوید.
ورود شهروند سبزواری به این صحنه کاملاً با هدف تذکر و عتاب به فردی است که در حال ایجاد مزاحمت برای یک دختر جوان است.(موقعیتی که به جز بیناموسها، بقیه نسبت به آن چنین واکنشی را نشان میدهند) مردهای باغیرت در مواجهه با چنین صحنههایی، بهدلیل زننده بودن نفس آن رفتار، همان ابتدا مواجههای عتابگونه با مرد میکنند و معطل بررسی علت این رفتار یا نسبت میان مرد با زن نمیمانند، زیرا اساساً معتقدند چنین رفتاری حتی با همسر نیز در خیابان غلط زیادی کردن است چه برسد با دختر و زن مردم.
حال باید از امثال محسن برهانی پرسید اگر چند لات گردن کلفت در خیابان متعرض دختر و همسر شما بشوند، انتظار شما از مردان حاضر در آن موقعیت چیست؟ بنشینند و چرتکه بیندازند که آیا موازین فقهی دفاع از خطر در این موقعیت رعایت میشود؟! یا اینکه حتی به قیمت جان و سلامتی خودشان هم که شده مانع اذیت و آزار ناموس شما شوند؟ البته من پاسخ سؤالم را قبلاً در توئیتهای ایشان در دفاع از جنبش بیناموسها گرفتهام!
نکته پایانی: شهید سبزواری ما مقتول یک نزاع شخصی نشد که بگوییم خونش هدر رفت. رفتار او در آن موقعیت کاملاً مسئولانه و اجتماعی بود و شهادتش نشانه حیات «مردانگی» و «غیرت» در جامعهای است که دشمنانش سعی دارند واقعیتهای آن را وارونه جلوه دهند. حتی لحظهای به این حقیقت شک نکنید که اگر امثال حمیدرضاها را نفله خطاب کنیم عامدانه امنیت اجتماعی زنان را مخدوش ساختهایم.