در حافظه موقت ذخیره شد...
مجازات مرگ در پایان عشق موازی
وی گفت: من چند سال قبل از زن اولم جدا شدم و سرپرستی فرزندم را هم به او سپردم و 2 سالی است که با شقایق ازدواج کردهام. او دیروز از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. با این شکایت، تحقیق برای افشای راز ناپدید شدن زن جوان آغاز شد و مأموران به اختلافهای دنباله دار بهنام و همسرش پی بردند. به این ترتیب بهنام تحت بازجویی قرار گرفت و این بار ادعای جدیدی را مطرح کرد.
وی گفت: من و شقایق سوار بر ماشین بیرون رفته بودیم که با هم درگیر شدیم. در میدان اصلی پاکدشت او گفت حالش بد شده و از من خواست تا ماشین را متوقف کنم. او از ماشین پیاده شد و رفت و دیگر به خانه بازنگشت.
در حالی که مأموران ردی از زن جوان پیدا نکرده بودند در سومین روز از ناپدید شدن شقایق، بهنام لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد.
مرد جوان گفت: مدتی بود با دختر جوانی آشنا شده بودم اما شقایق به این ماجرا پی برد. سر همین موضوع مدام با هم درگیر بودیم. شقایق زن دوم بود و گمان میکرد میخواهم زن سوم بگیرم. به همین خاطر مدام تماسهای تلفنی مرا چک میکرد.
این مرد در تشریح جزئیات جنایت گفت: آخرین بار وقتی دعوا میان ما بالا گرفت با دستانم گلوی او را فشار دادم. وقتی نیمه جان روی زمین افتاد شالی را دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم. من جسد را لای پتو پیچیدم و در صندوق عقب پرایدم گذاشتم. سپس آن را در گودالی در شریفآباد دفن کردم و به خانه برگشتم.
با پایان دفاعیات متهم با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، وی به قصاص محکوم شد.