صفحات
شماره هشت هزار و صد و هفتاد و یک - ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و هفتاد و یک - ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ - صفحه ۱۲

کارزار تفسیر شرایط کار فرهنگی و حواشی یک پست اینستاگرامی

سنجیده بنویس، خوب کار کن!

تیتر «ننویس، کار نکن، نساز» در یکی از پست‌های اینستاگرامی محمدرضا جوان آراسته، واکنش‌های بسیاری را برانگیخت. او در دومین یادداشت کوتاه از سلسله یادداشت‌هایش درباره «کار فرهنگی» که حالا به نهمین شماره خود رسیده است، سعی کرده بود وضعیت خاص و شرایط منحصربه‌فرد این روزهای کشور در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی که در پست اول از این مجموعه، مفصلاً آن را تشریح کرده بود، یادآور شود و بر این مبنا از مخاطبان خود و فعالان فرهنگی بخواهد که بدون دقت و محاسبه شرایط و تلاش برای تولید بهترین اثر، دست به کار فرهنگی نزنند. او در این پست تصریح کرده بود: «کار ضعیف نساز، آقا / خانم / مؤسسه اهل فرهنگ، تو را به خدا کار ضعیف نساز. الان زمانه «کاچی به از هیچی» نیست، الان زمانه «یکی مرد جنگی به از صد هزار» است.»
تکنیک‌زده و  مرعوب غربِ سانتی‌مانتال!
اما فعالان فرهنگی و دست‌اندرکاران این حوزه، خوانش‌های متفاوتی از این پست داشتند و بعضاً آن را اشتباه یا حاوی تبعات مضر دانستند. مرتضی ابراهیم‌پور از فعالان فرهنگی در پستی، نسخه جوان آراسته را نسخه‌ای تکنیک‌زده، مرعوب غرب سانتی‌مانتال و غیرجهادی خواند و مدعی شد که با این دست نسخه‌ها در زمانه کنونی نمی‌توان در برابر دشمن قد علم کرد. برخی دیگر از فعالان با انتشار این پست، چرخه واکنش‌ها را ادامه دادند. سیدعلی سیدان سردبیر نشریه سوره در استوری اش نوشت: «متن آقای جوان آراسته، ترجمان همان گفتار غیرسیاسی، خنثی‌‌انگار و تخصص‌زده‌ای است که محصور تکنیک است، نیروی جبهه انقلاب را نمی‌بیند و از نحوه مقاومت فرهنگی ما در برابر دشمن در طول همه این سال‌ها غافل است. این گفتار بخش مهم، متکثر و وسیعی از نیروی فرهنگی انقلاب را نه فقط نادیده می‌گیرد بلکه مزاحم تلقی می‌کند». او در ادامه خواستار بسط این نگاه شد.
لزوم تخصص‌گرایی و بازنگری در شیوه مدیریت فرهنگی
جوان آراسته اما مسیر تبیین کار فرهنگی را ادامه داد و در یادداشت بعدی با توجه به بازخوردها برای شفاف‌تر کردن بحث خود بر اهمیت تخصص در کار فرهنگی تأکید کرد و این بار نوشت: «حرفم خیلی ساده است: چه کاری است که شما توی انجام دادنش از ۹۰ درصد آدم‌های دیگر بهترید؟ کاری که تا اسمش می‌آید همه می‌گویند این را باید بسپاریم به فلانی، این همان کاری است که شما باید انجامش بدهید.»
در یادداشت ششم به نقش مدیران پرداخت و از لزوم زیست فرهنگی یک مدیر، اجتناب از بیلان‌زدگی و گزارش‌سازی، اهمیت تواضع مدیران و مضرات ایجاد وابستگی اقتصادی برای کارهای فرهنگی نوشت و در یادداشت هفتم صراحت بیشتری را نسبت به آنها که تذکرهایش را مانع پیشبرد کارهای فرهنگی‌شان دانسته بودند، پیشه و تأکید کرد: «من می‌گویم باید سخت کار کرد، باید عالی بود، باید کار فرهنگی در سطح قله انجام داد آن وقت بعضی از دوستان می‌گویند این طور حرف زدن، آدم‌ها را ناامید می‌کند، باعث می‌شود جوان کم تجربه‌ای که با دل پاک، تازه می‌خواهد وارد این عرصه بشود، بترسد و کناره‌گیری کند. خب کناره‌گیری کنند، به جهنم!»
تذکر نسبت به عبور از نقش منفعلانه مخاطب
او در نهمین یادداشت، حتی نقش مخاطبان کارهای فرهنگی را هم مورد مداقه قرار داد و تلاش کرد نقش فعالانه آنان را در جهت‌دهی به کارهای فرهنگی به ایشان یادآوری کند و آنان را از انفعال، بر حذر دارد. او نوشته است: «دوستان من، بیایید «توجه‌»‌مان را مدیریت کنیم. بیایید کارهای ضعیف را برای هم نفرستیم، توی گروه‌های‌مان از مجموعه‌های ضعیف تعریف‌های الکی نکنیم، صفحه‌های بی‌کیفیت فرهنگی را دنبال نکنیم، پول‌مان را خرج خدمات و محصولات بی‌کیفیت نکنیم، فراخوان‌های فرهنگی آبکی را نادیده بگیریم، آدم‌های ضعیف را برای برنامه‌های‌مان دعوت نکنیم، و در یک کلام طوری رفتار کنیم که تولید کننده کارهای ضعیف مجبور بشود برای داشتن «توجه» ما، خودش را ارتقا بدهد.»
گم‌شده این جدال شاید چیزی جز معیار قضاوت کار فرهنگی نباشد. آیا اثرگذاری برای درست دانستن یک کار فرهنگی کافی است؟ اگر این طور باشد، معیار سنجش اثرگذاری را باید کمی دید یا کیفی؟ اگر کیفی باشد، چطور قابل سنجش خواهد بود؟ با تمام این‌ها، به نظر می‌رسد کار فرهنگی سنجیده و دقیق و باکیفیت، طبیعتاً به هدف اثرگذاری نزدیک‌تر است و اگر مثال‌هایی داشته باشیم که خلاف این را به ذهن متبادر می‌کنند حتماً باید در بررسی عمیق‌تر فاکتورهای اثرگذاری آنها را بررسی کنیم تا دچار اشتباه محاسباتی در برآورد اقتضائات کار فرهنگی نشویم.

 

جستجو
آرشیو تاریخی