بازخوانی مقاله «انفجار اطلاعات» شهید آوینی بعد از ۳۰سال

نکته‌‌گویی‌های بهنگام

دکتر حسین کچویان
استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران

 
مقاله «انفجار اطلاعات» شهید مرتضی آوینی که پیرامون موضوع «ماهواره» و بحث تکنولوژی‌های نوپدید در تمدن غرب نگاشته شده است در حوزه فلسفه تاریخ قرار می‌گیرد. بنابراین نباید از این مقاله توقع یک نظریه منسجم، یا از آوینی، نظریه‌پردازی در این زمینه را توقع داشت. از این رو، آرای شهید آوینی در این مقاله تنها «نکته‌گویی‌هایی بهنگام» و قابل تأمل برای نظریه‌پردازی و نظریه‌پردازان است.

آوینی؛ اهل نظر یا اهل هنر؟!
در گذشته این تصور وجود داشت که تحول‌های بزرگ تاریخی ابتدا در ساحت «فکر» و «نظر» ظاهر می‌شوند. بنابراین می‌پنداشتند که اهل نظر و نخبگان نخستین‌ گروهی هستند که این تحولات را درک و فهم می‌کنند. یا به تعبیر دیگر، نخست «فکر» است که جریان تحول را ایجاد می‌کند و در ادامه به دیگر سطوح زندگی، از جمله «هنر» تسری می‌یابد. اما امروز این دیدگاه، نزد بسیاری از تحلیلگران اجتماعی پذیرفته نیست.
مطابق فهمی که امروز وجود دارد تحول و دگرگونی‌های تاریخی ابتدا در سطح عمل روزمره و در نزد عامه مردم ظاهر می‌شود و چون شکل منسجمی ندارد، اغلب هم فهم نمی‌شود. اما وقتی این چرخش‌های تاریخی و تحولات عملی، به سطح «عاطفه» و «احساس» جامعه می‌رسند، تازه فهم‌پذیر می‌شوند. به این اعتبار، می‌توان گفت هنرمندان و اهالی هنر نخستین طبقاتی هستند که چرخش‌های تاریخی و تحولات عمیق جامعه را درک و فهم می‌کنند. تاریخ غرب شاهدی بر این مدعا است.
البته نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت این است که اهل هنر به‌طور معمول «شهود» می‌کنند؛ به این معنا که تحلیل‌شان برآمده از یک «تجربه زیسته» در زندگی روزمره است. به همین دلیل، نباید از آنان انسجام، پیوستگی مفهومی و نظریه کامل را انتظار داشت. دقیقاً شهید آوینی هم در این دسته قرار می‌گیرد.
هر اهل هنری نمی‌تواند «تجربه‌ شهودی» داشته باشد و باید با جهانی که در آن تحول رخ می‌دهد، نسبتی داشته‌ و از جنس‌ قلمرویی باشد که در حال چرخش و تحول است. در کار شهید آوینی چنین نسبتی برقرار است. به همین دلیل، در مقطعی که می‌زیست کمتر کسی دغدغه‌ها و افکارش را درک می‌کرد و اغلب صحبت‌هایش غریب به نظر می‌آمد.
آوینی یافته‌های خود را به «زبان هنر» توضیح می‌دهد اما به اعتبار اینکه مطالعات زیادی داشت کارش «جنبه نظری» هم پیدا کرده‌ بود. بنابراین در مکتوباتش، ما «فهم نظری» او از پدیده‌ها را هم شاهد هستیم.

چرا آوینی از «تحقق دهکده جهانی» ابراز خشنودی کرد!
شهید آوینی در مقاله «انفجار اطلاعات» به دو مبحث می‌پردازد؛ نخست به نوع مواجهه ایران با تحولات جدید اشاره مختصری می‌کند و در بخش دوم به‌طور مبسوط‌ تر تحولات جهان را به تأمل می‌گذارد. اما با این حال، مفاهیمی که طرح می‌کند چندان روشن نیست و نمی‌توان مشخصاً گفت که چه چیزی برای او اهمیت داشته است؛ تکنولوژی؟ دهکده جهانی؟ انفجار اطلاعات؟
 با این حال، نظرات او، به نظریه‌های نظریه‌پردازان انحطاط و به‌طور مشخص اسوالد اشپنگلر نزدیک است. او در مقاله «انفجار اطلاعات» عنوان می‌کند، برخلاف کسانی که از وقوع این تحولات نگران هستند، از این رخداد خرسند است! ولی هیچ کجا توضیح نمی‌دهد چرا از این تحولات خشنود است و از جانب آنها اضطرابی ندارد. شاید دلیل این خشنودی به این نکته برمی‌گردد که او «تحقق دهکده جهانی» را دال بر انحطاط آن می‌گیرد. اما چرا چنین تلقی‌‌ای دارد؟

آوینی متأثر از نظریه‌پردازان انحطاط
به باور شهید آوینی، تمدن‌ها از یک «فرهنگ» و یک «اعتماد» شروع می‌شوند. احتمالاً مقصود او از اعتماد، در واقع «اعتماد به یک باور» است؛ چراکه تمدن‌ها نخست از یک ایده جزئی شروع شده و وقتی آن ایده، نماینده پیدا کرد در شکل یک «تمدن» اجرایی می‌شود.
هیچ تمدنی در بدو امر، ساختار و وجه مادی‌ ندارد که با خودش تناسب داشته‌ باشد. بلکه تنها یکسری اعتقادات و یکسری افراد هستند که به لحاظ معنوی، روحانی و ویژگی‌های اخلاقی نسبت به اطرافیانشان در مرتبه بالاتری قرار می‌گیرند و جهان دیگری را نمایش می‌دهند. هر چند که اینها در بدو امر، نمود کمی‌تری دارند اما به تدریج حضورشان برجسته‌تر می‌شود و به جنگ بنیادهای مادی می‌روند.
بنابراین، آوینی متأثر از نظریه‌پردازان انحطاط (به‌طور مشخص اسوالد اشپنگلر) معتقد است که تمدن‌ها از «اعتماد به یک فرهنگ و ایده» ساخته می‌شوند. اما این فرهنگ از منظر مادی چیزی ندارد تنها یک توازن بین آن و قدرت مستقر برقرار است. اما به همین مرحله متوقف نمی‌ماند و در ادامه ساختار‌سازی و نهادسازی می‌کند اما در نهایت «فرهنگ» از دست می‌رود و آنچه باقی می‌ماند «بنیادهای مادی‌» بیش نیست که دیگر در آن، جان و حیاتی نمانده است و صرفاً ساختارهای بوروکراتیک و نهادهای قانونمند است که جریان زندگی روزمره را به شکل تکراری جلو می‌برد و در آن، اخلاق و ایثار رنگ می‌بازد. این نقطه «نقطه انحطاط» است که طی آن انسان از محتوای انسانی تهی می‌شود. آوینی معتقد است که تهی شدن تمدن غرب از معنویت و بوروکراتیک شدن آن، مبین رسیدن به این سطح مادی است که در آن دیگر، عملاً چیزی خلق نمی‌شود و اینجا است که «انحطاط غرب» رقم می‌خورد.
آوینی همچنین متأثر از اشپنگلر معتقد است که نقطه انحطاط‌ همه تمدن‌ها «خانواده» است و وقتی یک تمدن به مرحله نهایی خود می‌رسد که خانواده‌ای وجود نداشته ‌باشد.

پاشنه‌آشیل تمدن غرب از دیدگاه آوینی
آنچه شهید آوینی سی‌سال پیش طرح کرده است برای امروز جامعه ما نکته قابل تأملی است. از نظر او، «دهکده جهانی» در نهایت به تهی شدن غرب از معنا و انحطاط آن منتهی می‌شود و احتمالاً به همین دلیل است که شهید آوینی از تحولات و چرخش‌های روزگار خود خشنود است؛ چراکه معتقد است این سرعت و شتاب تحولات در نهایت به انحطاط غرب خواهد انجامید.
هر چند که امروز این فهم (یعنی تهی بودن غرب) به سطوح عامه جامعه هم منتقل شده ‌است اما در زمان شهید آوینی، رسیدن به چنین نکته‌ای، فهم دوری را طلب می‌کرد و از درک عمیق و شناخت درست‌ او از مسائل زمانه‌اش گواهی می‌دهد. به همین دلیل او تأکید می‌کند که «خانه‌هایتان را بر دامنه آتشفشان‌ها بنا کنید»، «از ماهواره نترسید» به پیشوازش رفته و به دل این رخداد بزنید.
آوینی معتقد است همان‌طور که فرهنگ غرب می‌کوشد به فرهنگ ما ورود کرده و رنگ خود را به فرهنگ ما بزند، ما نیز باید به یک چنین مقابله‌ای با آنان بپردازیم. بدین معنا که از رهگذر پاشنه آشیل تمدن غرب یعنی «ضعف معنویت و فرهنگ» به آن ضربه بزنیم. بویژه اینکه برخلاف آنان، نقطه قوت ما اتفاقاً در غنای معنوی و فرهنگی است و در این زمینه حرف جدی برای گفتن داریم.

 

برش

 پاشنه آشیل تمدن غرب

آوینی معتقد است همان‌طور که فرهنگ غرب می‌کوشد به فرهنگ ما ورود کرده و رنگ خود را به فرهنگ ما بزند، ما نیز باید به یک چنین مقابله‌ای با آنان بپردازیم. بدین معنا که از رهگذر پاشنه آشیل تمدن غرب یعنی «ضعف معنویت و فرهنگ» به آن ضربه بزنیم. بویژه اینکه برخلاف آنان، نقطه قوت ما اتفاقاً در «غنای معنوی و فرهنگی» است و در این زمینه حرف جدی برای گفتن داریم.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و شصت و هشت
 - شماره هشت هزار و صد و شصت و هشت - ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲