صفحات
شماره هشت هزار و صد و شصت و دو - ۲۷ فروردین ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و شصت و دو - ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ - صفحه ۲۳

گپ‌وگفت «ایران» با لیلا حسین نیا، شاعر و روزنامه‌نگار تبریزی

متولیان فرهنگی برای ارتباط ادبی در تمام کشور بکوشند


«وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم؟!/خدا کند که بمیرم وطن‌فروش نباشم!/خدا کند که بیفتد سرم به دامن میهن/ ولی به وقت خطر بار روی دوش نباشم» این عبارات چند بیتی از شعری است که لیلا حسین‌نیا در دیدار شاعران با رهبری خواند؛ شعری در وصف وطن‌پرستی و تلنگری برای پرهیز از دامن‌زدن به هرگونه ناآرامی در سرزمین‌مان. گپ‌وگفت امروزمان با این شاعر جوان تبریزی را که در عرصه‌های مختلف ادبی و رسانه‌ای تجربه کسب کرده می‌خوانید.
 
 از تجربه شعرخوانی‌تان در محفل دیدار شاعران با مقام معظم رهبری بگویید، این نخستین حضورتان بود؟
 پیش‌تر در سال 1394 هم در این مراسم حضور داشتم، هرچند که آن موقع افتخار شعرخوانی پیدا نکردم. در فهرست ذخیره بودم و دائم در استرس اینکه نوبتم می‌شود یا نه. شعرخوانی در محفلی که رهبری در آن حضور دارند از همان سال‌های نوجوانی یکی از آرزوهایم بود. از همان بچگی عاشق این بودم که بنشینم پای شعرهایی که در این محفل خوانده می‌شدند، هر سال با اشتیاق منتظر می‌ماندم تا نیمه ماه رمضان برسد تا پخش تلویزیونی‌اش را ببینم. همان‌طور که اشاره شد دو مرتبه‌ توفیق حضور در این محفل را پیدا کردم، هم سال 1394 و هم رمضان جاری. این حضور، تجربه خاصی را برای من رقم زد. این محفل مجمعی از شاعران انقلاب را شامل می‌شود که برخی از شاخص‌ترین چهره‌های ادبی امروزمان هستند، خب حضور در چنین جلسه‌ای برای شاعرانی همچون من اتفاقی فراموش نشدنی و فرصتی خاص است. شعرخوانی در حضور رهبری متفاوت از دیگر سیاسیون کشور است. شاید برای برخی از ما اهالی شعر پیش آید که در برابر مسئول مهمی قطعاتی از سروده‌های خود را بخوانیم، افتخار بزرگی است اما تفاوت مقام معظم رهبری با دیگر مسئولان و چهره‌های سیاسی‌مان این است که ایشان خودشان اهل فضل و ادب هستند و این فرصتی استثنایی است که من نوعی در برابر ادیبی شعر بخوانم که نه فقط رهبر کشورم هستند بلکه شعرشناس نیز هستند، این گفته‌ام را همه آنهایی که درمحفل شعرخوانی بیت رهبری شرکت کرده‌اند حس و درک کرده‌اند.
 
 از حال و هوای این دیدار هم بگویید؟
 هر دو مرتبه این حضور آنقدر برای من تجربه خاصی بود که همه جزئیاتش، حتی شماره صندلی‌ام را هم فراموش نخواهم کرد. چیدمان صندلی‌ها و برنامه‌ریزی طوری بود که همه حاضران به راحتی در جریان هرآنچه بر این نشست ادبی می‌گذشت قرار می‌گرفتند. نکته جالب توجه این بود که شعرخوانی مذکور تنها به ارائه قطعات منتخب حاضران محدود نمی‌شد. برای من و دیگر شاعران جوان این محفل سالانه در حکم یک کلاس درس است. بعد از شعرخوانی استاد گرمارودی، رهبری خیلی دقیق به ارائه نظراتی درباره شعر نیمایی و برخی ویژگی‌های آن پرداختند. مقام معظم رهبری به عنوان شنونده اصلی این جمع، تنها به اینکه شونده صرف باشند اکتفا نمی‌کنند، آن‌طور نیست که بگویند خب فلان شاعر استاد گرمارودی بود پس یک تشویق چند کلمه‌ای کافی است! ایشان خیلی دقیق سروده‌ها را شنیدند و به اظهار نظر درباره هر یک از آنها پرداختند، نقدهایی که نکات قابل تأملی را شامل شده و گویای دغدغه مندی رهبری درباره ادبیات و شعر هستند، مواردی از این دست محفل شعرخوانی مذکور را به تجربه‌ای شیرین و مهم برای شرکت‌کنندگان تبدیل می‌کند.
 
 از چرایی قطعه انتخابی‌تان، با عنوان «وطن» برای شعرخوانی در این مراسم هم بگویید ؟
 راستش چرایی آن برخاسته از شرایطی بود که سال گذشته تجربه کردیم و برخی ناآرامی‌هایی که گریبان‌مان را گرفت. وطن را خواندم تا بهانه و تلنگری هرچند کوچک برای جلب توجه‌ دوباره‌مان به ضرورت حفظ وحدت شود.
 
 واکنش رهبری به سروده‌تان چه بود؟
 شعرم این‌گونه آغاز شد که: «وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم؟!/خدا کند که بمیرم وطن‌فروش نباشم!/خدا کند که بیفتد سرم به دامن میهن/ ولی به وقت خطر بار روی دوش نباشم.» تازه همین چند بیت ابتدای شعر را خوانده بودم که با تحسین رهبری روبه‌رو شدم. به میانه شعر که رسیدم ایشان خیلی هنرمندانه و دقیق قافیه را حدس زدند و همخوانی کردند. خب این نشان می‌داد که هم شعرم را پسندیده‌اند و هم اینکه خیلی جدی، در جایگاه یک منتقد و ادیب به آن گوش سپردند.
  به همنشینی و شعرخوانی سالانه چهره‌های پیشکسوت شعرمان در کنار شاعران جوان می‌توان به عنوان فرصتی در چنین محفل‌هایی برای شرکت کنندگان جوان‌تر نگاه کرد؟
همین‌طور است. همنشینی پیشکسوت‌ها با ما جوان‌ترها در چنین محفلی، فرصت مهمی است که نصیب هرکسی نمی‌شود، شاید برای شاعران تهرانی اوضاع متفاوت باشد و هرازچندی شانس شرکت در محافل شعرخوانی جدی با حضور چهره‌های شاخص را پیدا کنند اما برای امثال من که ساکن دیگر شهرهای کشورمان هستیم به راحتی رخ نمی‌دهد. امیدوارم این محفل سالانه ادبی نیمه رمضان‌ها به الگویی برای دست‌اندرکاران ادبی، چه در بخش‌های خصوصی و چه دولتی تبدیل شوند و آنان هم بکوشند تا به طریقی، فرصتی برای همنشینی چهره‌های پیشکسوت شعر با جوانان را فراهم کنند. در همین جلسه دیدار، شاعران شهرستانی همچون من که از تبریز آمده بودم و دیگرانی که از نقاط مختلف کشورمان در این جمع شرکت کرده بودند بهره‌مندی از حضور استادانی همچون یوسفعلی میرشکاک و علی موسوی گرمارودی خیلی به سختی رخ می‌دهد. تازه این بحثش جدا از راهیابی به جمعی است که رهبری به عنوان یک شعرشناس و اهل ادبیات در آن حضور دارند. وقتی شاعران جوان فرصتی برای حضور در چنین محفل‌هایی را پیدا می‌کنند متوجه می‌شوند که مدار شعرخوانی همچنان در این کشور جریان دارد، همین سبب می‌شود که کار خود را جدی‌تر بگیرند و سختی‌ها سبب ناامیدی‌شان نشود. از سوی دیگر وقتی قله‌های شعر امروز را مقابل خود ببینند آسوده‌خاطر می‌شوند که اگر کار خوب انجام بدهند دیده می‌شود و در نهایت ایستادن خودشان هم بر چنان جایگاه‌هایی غیرممکن نیست. همه اینها برای شاعران جوان‌تر بسیار انگیزه بخش است. برپایی جدی محفل‌های شعری، سبب شکل‌گیری رقابت‌های ادبی و در نتیجه ارتقای این بخش از فرهنگ‌مان هم می‌شود.
 
 این روزها مشغول چه کاری هستید؟
 درگیر کارهای دفاع از رساله دکترای خود با موضوع ساختار درغزل فارسی هستم.
 
 فعالیت‌های ادبی‌تان تنها به فضای دانشگاهی محدود می‌شود یا در محافل ادبی خصوصی هم آن را دنبال می‌کنید؟
  تنها به فضای دانشگاهی محدود نمی‌شود. پیش‌تر یک مجموعه شعر هم منتشر کرده‌ام که «مرا صدا کردی» نام دارد. این مجموعه‌ام با همراهی انتشارات شهرستان ادب روانه کتابفروشی‌ها شد که به داوری نهایی قلم زرین هم راه یافت ولی موفق به کسب جایزه‌ای نشد. البته در نهایت جایزه کتاب سال آذربایجان را برای من به ارمغان آورد. به تازگی هم مجموعه شعر دیگری گردآوری کرده‌ام که در دست انتشار است، عنوان اولیه‌اش را «مرگ‌سالی» گذاشتم که احتمالاً با همراهی «سوره مهر» منتشر شود.
 
 در آخر اگر توصیه‌ای هم برای جوانان تازه‌وارد به عرصه شعر دارید بگویید.
 بر اساس تجربه‌ای که به شخصه طی این سال‌ها، از فعالیت‌ در بخش‌های مختلف از جمله دبیری انجمن شعر و حتی فعالیت‌های رسانه‌ای در زمینه ادبیات کسب کرده‌ام نخستین گام مهم را برای هر علاقه‌مندی مطالعه و کسب دانش ادبی می‌دانم. در مواجهه‌ام با شاعران تبریزی گمان می‌کنم روزگار خوبی در انتظار شعرمان باشد. امیدوارم متولیان فرهنگی برای برقراری ارتباط ادبی میان شهرهای مختلف بکوشند تا برپایی محافل شعری جدی و جشنواره‌های مهم تنها به کلانشهرهایی مثل تهران محدود نشود، این یکی از موارد مهمی است که ارتقای شعر امروزمان به آن وابسته است.  

جستجو
آرشیو تاریخی