ایالات متحده برای بازپسگیری نفوذ خود در آفریقا به تکاپو افتاده است
گرایش آفریقا به شرق ناکامی استثمار مدرن
فائزه سادات یوسفی
روزنامه نگار
مقامات امریکایی در ادامه تلاش برای بازیابی ایالات متحده در سیاست خارجی و روابط با آفریقا و مهار کشورهای رقیب (دشمن) از سال میلادی جدید سفرهای فشردهای را به طور پوششی و مکمل به این قاره آغاز کردهاند. روسیه، چین و حتی ایران نگاه ویژهای بر تعاملات سازنده با این قاره دارند و روند رو به رشد قرابتهای تجاری، اقتصادی و حتی سیاسی، میدان عمل امریکا را در تنگنا قرار داده است.
پیشتر امریکا در همین راستا، نشستی را پس از 8 سال با حضور سران کشورهای آفریقایی برگزار کرد تا آفریقا را به عنوان یکی از کانونهای سرمایهگذاری آتی امریکا مطرح کند. مجموع این تحرکات نشان از عزم جدی ایالات متحده برای عقب راندن کشورهای رقیب، مستحکم کردن و افزایش جایگاه خود در آفریقا و ترمیم نفوذ از دست رفته خود دارد. بر همین اساس، درصدد است تا رویکرد نوین و راهبرد مشخصی را اجرایی کند.
امریکا بیم از آن دارد که به موازات تثبیت و استحکام روابط کشورهای رقیب، هم میدان عمل خود را از دست داده و هم آفریقا در آینده بتواند با همگرایی با این دست کشورها، ظرفیتی را در جامعه جهانی ایجاد کند که نه تنها عدم تمکین را در آنها بر انگیزد، بلکه شاید به ایستادگی یا حتی رویارویی با غرب منتهی شود. زیرا ارتقای روابط تجاری در بستر چنین دیدگاه رو به رشدی، میتواند آینده سیاسی این کشورها را طوری تنظیم کند که در مقابل سیاستهای مداخله گر امریکا قرار بگیرند. در این بین موضوعی که اهمیت ویژهای دارد، ارتقای سطح سیاسی در برخی از این کشورهاست که سالها در زیر استعمار غرب متحمل ضرر شدهاند.
امریکا در آفریقا محبوبیتی ندارد
طی سالهای گذشته روابط آفریقا با ایالات متحده، روابطی رو به تحلیل بوده و محبوبیت واشنگتن در این قاره روندی رو به کاهش داشته است. کارشناسان امریکایی ایجاد تعاملات و ارتباطات جدید را ساده ندانسته و موانعی را برای آن برمی شمارند؛ موضوعی که حتی در سخنان مقامات امریکایی درسال اخیر دیده میشود. آنها عدم ارزشگذاری صحیح در تعامل با کشورهای آفریقایی که در طول سابقه تاریخی استعمارگرایانه این کشور در این قاره وجود داشته را مسبب وضعیت کنونی امریکا در این قاره میدانند و از این رو تلاش میکنند با رویکرد جدیدی دراین قاره حضور پیدا کند.
به عنوان نمونه، در آفریقای جنوبی در جریان مبارزات تبعیض نژادی، دولت امریکا کنگره ملی آفریقا را به عنوان یک گروه تروریستی معرفی کرد و رهبران آن، از جمله نلسون ماندلا نیز در زمره تروریستها قرار گرفتند. ترامپ، رئیس جمهور سابق امریکا نیز از مهاجران آفریقایی به بدترین شکل ممکن یاد کرد که واکنش شدیدی از سوی کشورهای آفریقایی را دربر داشت.
از بین بردن این زخمها در آفریقا به سهولت امکان پذیر نیست و لازم است که امریکا برای کامیابی مد نظرش، ابتدا به ترمیم چهره خود بپردازد. از سویی دیگر، با رصد مواضع دولتها و مقامات آفریقایی میتوان پی برد که خطری که در واشنگتن احساس شده تا چه اندازه جدی و محتمل است. این خطر فارغ از نفوذ چین و روسیه و حتی ایران است و درواقع رویگردانی از امریکا را نشان میدهد؛ دو موضوعی که شاید در وهله اول یکسان دیده شوند، اما عملی شدنشان مستلزم به کارگیری راهبردها و استراتژیهای متفاوت است.
موقعیت سیاسی و اقتصادی آفریقا
قاره آفریقا ۵۵ کشور را شامل میشود و دولتمردان ایالات متحده نیز میدانند که این کشورها در آینده جهان چه نقش محوری و با اهمیتی خواهند داشت. همچنین دارای ذخایر بزرگ فلزات حیاتی و دارای مواد خام و ذخایر زیرزمینی با ارزشی است که صنایع خودروسازی و غولهای فناوری ایالات متحده بشدت به آنها وابسته هستند.
علاوه بر این، مواد معدنی کمیابی مانند کبالت، مس و نیکل در چندین کشور آفریقایی به وفور وجود دارد که برای وسایل نقلیه الکتریکی و فناوریهای تجدیدپذیر حیاتی هستند. آفریقا دارای بزرگترین منطقه آزاد تجاری جهان و اکوسیستمی بسیار متنوع است و کشورهای آفریقایی بیش از یک چهارم اعضای سازمان ملل هستند و آرای آنها در تصمیمگیریهای این نهاد بینالمللی بسیار اهمیت دارد. عدم همسویی این قاره در رأیگیری سازمان ملل که نزدیک به نیمی از همه رأیهای ممتنع در مجمع عمومی در موضوع قطعنامه محکومیت روسیه در جنگ اوکراین را شامل میشود، از اهمیت ویژه آنها در مناسبات بینالملل حکایت دارد.
استراتژی جدید در آفریقا استثمار مدرن است
ایالات متحده در سال گذشته، از استراتژی جدید خود درآفریقا رونمایی کرد؛ محور کلی آن حول تلاش برای پیشرفت دموکراتیک، اقتصادی و امنیتی این قاره نشانهگذاری شده است. یکی از نکات مهم، این است که طبق این استراتژی، حمایت ظاهری از دموکراسی در آفریقا به «رویارویی با فعالیتهای جمهوری خلق چین، روسیه، و دیگر بازیگران» کمک خواهد کرد. بنابراین به راحتی میتوان دید که یکی از اهداف بلند مدت سیاستگذاران امریکایی در لوای آنچه به زعم خود دموکراسیسازی مینامند، بیرون راندن رقبا در این قاره استراتژیک و احیای نفوذ و استثمار مدرن است.
آنتونی بلینکن وزیر خارجه امریکا پاییز سال گذشته در پایان نشست امریکا و آفریقا در واشنگتن گفت: «فکر میکنم، سال آینده بسیاری از مقامهای امریکایی از جمله رئیس جمهور به آفریقا سفر خواهند کرد». این مقام دولت بایدن، تأکید کرد که طی ماههای آینده، اجرای تعهدات انجام شده در این رویداد بسیار اهمیت دارد. جو بایدن رئیس جمهور امریکا هم در همان وقت در نشست واشنگتن با سران کشورهای آفریقایی رسماً از عضویت اتحادیه آفریقا در گروه ۲۰ حمایت کرد. وی گفت: امروز خواستار عضویت اتحادیه آفریقا در گروه ۲۰ به عنوان یک عضو دائمی میشوم. رئیس جمهور امریکا همچنین اعلام کرد واشنگتن از اصلاحات شورای امنیت برای نمایندگی دائم آفریقا حمایت میکند. اما تمام این امتیازات خبر از این میدهد که پشت پرده ماجرا چیز دیگری است؛ بویژه وقتی که بایدن در تداوم رقابت با روسیه و چین در قاره آفریقا ادامه داد: من یک طرح جدید معرفی میکنم. این طرح تحول دیجیتالی آفریقا است. او درباره این طرح گفت که ما در حال همکاری با کنگره برای سرمایهگذاری ۳۵۰ میلیارد دلاری و تأمین مالی بیش از ۵۰۰ میلیون دلار جهت اطمینان از مشارکت مردم آفریقا در اقتصاد دیجیتالی هستیم.
امریکا که سیاستهای استعماری او در جهان بویژه در آفریقا شناخته شده است، حال با مواضعی که در ظاهر نشان از اعطای امتیاز دارد اما در واقعیت، نوعی استثمار مدرن است، به دنبال جلوگیری از گسترش روابط کشورهای آفریقایی با کشورهای رقیبش است.
نفوذ سیاسی، اقتصادی و نظامی چین و روسیه در قاره آفریقا، منطقه مستعد از لحاظ اقتصادی و سیاسی، زنگهای خطر را برای امریکا به صدا درآورده و واشنگتن را به تقلا وا داشته تا پس از چند دهه غفلت، به دنبال جبران عقب ماندگی از رقیبان قدرتمند خود در این منطقه باشد.
اکنون راهبرد جدید واشنگتن این است که سیاست خارجی خود را از رابطه سنتی متمرکز بر مشارکتهای امنیت ملی به سمت تمرکز بر توسعه اقتصادی و مردمی حرکت دهد. چنین رویکردی، در اصل برای پوشاندن مقاصد واقعی و فریفتن کشورهای آفریقایی مصرف میشود تا با ایجاد مسیر جدید، چهره دیگری از خود به نمایش گذارد.
زیرا دلیل چرخش کشورهای آفریقایی به سمت رقبای ایالات متحده، این است که مبنای مناسبات و روابط آنها استعماری و مداخله گرایانه نیست و در بستر تعاملات سازنده و شراکت تجاری که منافع دوجانبه را تأمین میکند، با یکدیگر ارتباط دارند.
ارعاب دولتهای آفریقایی؛ راهکار ناکام امریکا
رقبای امریکا بر خلاف رویکرد یکجانبه گرایانه این کشور و با استفاده از ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی از جایگاه ویژه و نفوذ فزایندهای در این قاره برخوردار شدهاند. به طور مثال امریکا با رد کمکهای سازمان ملل و روآوردن به کمکهای مستقیم، تمرکز بر افزایش سهم تجاری و اشتغال برای امریکاییان بیش از هرچیز دیگر، تنها به منافع استراتژیک خود پرداخته که این یکجانبهگرایی از دید مقامات آفریقایی دور نمانده است. ازاین رو، امریکا برای به دست آوردن یک راهحل اساسی به تغییر تاکتیک روی آورده تا حداقل بتواند توان خود رادر این مسیر بسنجد.
در استراتژی جدید امریکا در آفریقا، یک موضوع مهم نیز وارد شده و آن درگیریهای مزمن و مستمر در برخی کشورهای آفریقایی است که امنیت را در آن دچار خدشه کرده است. در این استراتژی، واشنگتن خود را متعهد به استفاده از دیپلماسی، توسعه و دفاع به عنوان ابزاری برای تقویت و توانمندسازی شرکا برای پاسخگویی به محرکهای درگیری دانسته است.
آنچه مشهود است تنازعات و نبردهای پراکنده و پیچیدگیهای آن، در برخی کشورهای آفریقایی بویژه بخش غربی آن و تهدیدات امنیتی متنوع در این قاره، زمینه ساز فریب و نفوذ سیاسی امریکا تحت عنوان برقراری صلح و ثبات شده است. ایالات متحده در چهار چوب این استراتژی و به کارگیری طرحهایی به بهانه صلح میکوشد تا جهت گیریهای سیاسی جدید را که میتواند در آینده زاویه جدی با سیاستهای امریکا در جهان داشته باشد، در این قاره مهار کند. به عنوان نمونه، مقامات امریکایی در سخنان خود با کشورهای آفریقایی، امکان پذیری حل چالشهای جهانی در عرصههای گوناگون را در گرو همکاری با اتحادیه آفریقا و کشورهای عضو آن دانستهاند.
از طرفی واشنگتن در راستای استراتژی گسترش نظامی، قاره آفریقا را نیز همواره در زاویه دید خود داشته است و اکنون نیز با توجه به تحولات بینالملل و توسعه نظامی امریکا در جهان، میکوشد تا آفریقا را در نقشه این توسعه وارد کند. براساس دادههای اعلام شده در حال حاضر امریکا بین 30 تا 40 پایگاه نظامی در کشورها و نقاط استراتژیک قاره سیاه در اختیار دارد.
امریکا در کنار از دست دادن ثروت هنگفت در قاره آفریقا از ارتقای سطح سیاسی در این کشورها به موازات دنیای شرق، که میتواند توازن قدرت در جهان را در آینده به ضرر امریکا به هم زند، هراس دارد.از این رو میکوشد با دستاویز قرار دادن همکاریهای آفریقا و رقبای خود در این قاره و ارعاب دولتهای آفریقایی از آن، بهانهای برای نفوذ هر چه بیشتر در این قاره ایجاد کند. همچنین در تلاش است با مدلسازی جدیدی از توسعه روابط اقتصادی که آن را میتوان کپیبرداری معیوب از نوع روابط رقبا (دشمنان) دانست، به حذف تدریجی آنها در همکاری با آفریقا بپردازد.
اما دیری نپایید که رسوایی تغییر چهره امریکا، خود را بر همگان نشان داد. تناقض رفتاری در سیاست کلی امریکا آنجایی آشکار شد که مجلس نمایندگان، لایحه مداخله گرایانهای را علیه همکاری قاره آفریقا با روسیه در دستور کار قرار داد که در پی این اقدام، مقامات آفریقای جنوبی آن را ناامیدکننده و ناقض تعاملات بر مبنای استقلال و احترام که امریکا در پی گرفته است، دانستند.