مسعود اطیابی از الگوی پرفروش شدن فیلمهایش به «ایران» میگوید
قائل به هیچ فرمولی نیستم
سینمای ایران در حالی به استقبال بهار و اکران نوروزی رفت که مجموع فروش آن به 412 میلیارد تومان رسید. حدود یک چهارم از فروش سالانه سینمای ایران از اکران دو فیلم صدرنشین جدول فروش از یک کارگردان حاصل شده است. «انفرادی» و «بخارست» هر دو به کارگردانی مسعود اطیابی در حالی در مجموع به فروش بیش از 121 میلیارد تومان رسیدهاند که گیشه سینما در نیمه دوم سال روزهای رکود و کم مخاطبی را تجربه کرد. «انفرادی» پرفروشترین فیلم سال گذشته از اردیبهشت ماه وارد چرخه اکران شد و موفق شد حدود 77 میلیارد و 586 میلیون تومان فروش داشته باشد. «بخارست» که در روزهای بیرونق گیشه به نمایش عمومی درآمد در حالی تاکنون 49 میلیارد و 737 میلیون تومان فروش داشته که با توجه به حفظ کف فروش، نمایش عمومی آن در اکران نوروز هم ادامه یافت. مسعود اطیابی در حالی برای حفظ صدر جدول فروش با خود رقابت میکند که سال 1400 نیز با فیلم «دینامیت» این عنوان را از آن خود کرد؛ فیلمی که در اوج بحران کرونا اکران شد و توانست با بیش از 58 میلیارد تومان فروش، مخاطبان را به سالن سینماها بکشاند. او که فیلمهای پرفروش «تگزاس» و «خروس جنگی» را هم در کارنامه خود دارد به «ایران» از فرمول پرفروش شدن فیلمهایش گفته است.
قطعاً کار سختی است و البته که نسخه خنداندن مردم در شرایط مختلف متفاوت است. تمام شرایط از مشکلات روز جامعه حتی در عرصه ارتباطات بینالمللی و مسائل شخصی گرفته تا سیستم فیزیولوژی آدمی در گرفتن خنده از مخاطب تأثیر دارد. همه چیز وابسته به شرایط روحی جامعه است. یک وقت ممکن است دستت را نزدیک آدمی ببری و قاه قاه بخندد و یک وقت هم هست قلقلکش هم بدهی خندهاش نمیگیرد. کار سختی است که تشخیص دهی چه زمانی به چه مؤلفه و فرمولی برای ایجاد یک فرح درونی برای آدمها متوسل شوی. بررسی آن کار سختی است چه برسد به اینکه به شکل درست به اجرا دربیاوری. ممکن است روی کاغذ موفق باشی اما در اجرا نتیجه چیز دیگری از کار دربیاید. کارایی طنز در جامعه زیاد است و میتوان مخاطب را اگرچه کوتاه و برای ساعاتی از درخود فرورفتگی بیرون بیاوری، دردش را تا حدودی تسکین دهی و حرفهایی که بر دلش سنگینی کرده با کنایه و طعنه بیان کنی. این طوری هم او را سبک کردهای و هم فیلمت نمودی از موقعیت اجتماعی جامعه دارد و نسل بعدی با رجوع به آثار سینمایی پی خواهد برد جامعه چه اتفاقاتی را تجربه کرده است. در واقع هم کارکرد روایت تاریخی دارد و هم نقدی با هدف اصلاح است. مسائل تلخ و جدی را میشود با خندههای گریهدار مطرح کرد. ساخت فیلم طنز کار سختی است و انرژی زیاد میخواهد و در نهایت معلوم نیست نتیجه چه شود.
گفتید خیلی چیزها روی کاغذ ساده به نظر میرسند و در اجراست که سختی کار نمود پیدا میکند اما خیلیها هم معتقدند کمدیهای امروز فرمول ساده و لو رفتهای دارد؛ شوخیهای جنسی و مزهپرانیهای سیاسی و چند بازیگر بداههگو که بتوانند حفرههای داستان را برطرف کنند. ساختن فیلم کمدی به همین راحتی است؟
پیشنهاد میکنم امتحان کنند و ببینند آیا با همین فرمول میتوانند مخاطب را به سینما بکشند. من که از شوخی جنسی فراری هستم و شوخیهای خارج از عرف و ادب هیچ وقت در کارهایم نبوده است. این عادت برخی رسانهها بویژه یک روزنامه خاص است که بدون دیدن فیلم، با این عبارت تهمت بزنند. کاش حداقل فیلم را ببینند تا خلاصه داستانی که مینویسند با واقعیت فیلم منطبق باشد. سناریویی مینویسند که اصلاً در مخیله ما نبوده و تصور میکنی لابد فیلمی طنز از کشوری دیگر را دیدهاند و به اشتباه فکر کردهاند فیلم ما بوده است. به نظر میرسد برخی یک شابلون گذاشتهاند و به شکلی مقلدانه و تکراری راجع به فیلمهای طنز مینویسند. توصیه میکنم دست بردارند از این حرفهای تکراری و حداقل به فکر واژههای تازه باشند. خلاقیت داشته باشند و روش حملهشان را عوض کنند. البته حساب آنها جدا از منتقدان واقعی است که از نوشتههایشان استقبال میکنم، حتی اگر مخالف باشند. اما در جواب به سؤال شما باید بگویم با یکی دو شوخی جنسی نه تنها فیلم به فروش نمیرود بلکه مخاطب را هم میپرانیم. مخاطب فیلمهای من خانوادهها هستند و اتفاقاً با شوخی جنسی مخاطبم را از دست میدهم. فیلمهای من هیچ وقت در فروش افتتاحیه قوی نبودهاند اما به مرور مخاطب آن زیاد شده است. یک دلیلش سلامت فیلمهایم از منظر شوخیهای جنسی است. باید خانوادهها این امنیت را داشته باشند که کنار هم فیلم را ببینند.
فرمول مسعود اطیابی - به عنوان فیلمسازی که در چند سال اخیر حتی در شرایط بحرانی سینما توانسته مخاطب را به سینما بکشاند- برای جذب مخاطب چیست؟
اتفاقاً من قائل به هیچ فرمولی نیستم، حتی به قواعد ژانر هم اعتقادی ندارم. تنها چیزی که لازم داری این است که بین مردم باشی و نفس مخاطب به تو بخورد. توی چشمشان نگاه کنی، با آنها همقدم شوی، در میدان تره بار خرید کنی، در مترو و اتوبوس و مطب پزشک با آنها دمخور شوی، در فروشگاههای مختلف آنها را ببینی، کنارشان باشی و با آنها زندگی کنی، آن وقت به طور اتوماتیک درکی ناخودآگاه از جامعه برایت شکل میگیرد. مثل رانندهای میشوی که دیگر به کلاج و ترمز فکر نمیکند. من فارغ از فرمول شدهام چون با مردم هستم و نیازشان را که نیاز خودم هم هست میبینم. وقتی از برخی وقایع ناراحت میشوم، اخبار نگرانم میکند و کمرنگ شدن امید در نسل جوان را میبینم و حس میکنم باید به جامعه نشاط تزریق شود چون خودم به نشاط نیاز دارم. همین کار از دستم برمیآید که یکی دو ساعتی با سینما برای مخاطب شادی ایجاد کنم.
تصور عمومی این است که چون قرار است فیلمهای کمدی به نشاط اجتماعی جامعه کمک کنند در مقایسه با فیلمهایی که نقد اجتماعی دارند، با ممیزی کمتری مواجه میشوند. این گزاره چقدر درست است؟
نه واقعاً برعکس است. آنقدر که فیلمهای ما سانسور میشود هیچ فیلمی سانسور نمیشود. واقعیت این است که ما زورمان نمیچربد و نمیتوانیم ادای روشنفکری دربیاوریم، وگرنه چطور ممکن است این حرف درباره فیلم من صدق کند وقتی 27 دقیقه از آن درآمده، 10 الی 15 دقیقهاش را دوبله کردهام، برخی جاها رنگ فیلم را عوض کردهام، پلان جا به جا کردهام و... شما فکر میکنید که ما براحتی پروانه نمایش گرفتیم! همه فیلمهایم به سختی مجوز نمایش گرفتند. یکی از مسائلی که آدم را پیر میکند همین برخورد با ممیزهاست بخصوص اگر منطق درستی نداشته باشند و چشمهایشان را ببندند و عین رادیو یک جمله را تکرار کنند. یک فیلم کمدی اسم ببرید که به مشکل ممیزی برنخورده باشد؟ اتفاقاً فکر میکنم فیلمهای اجتماعی کمتر سانسور میشوند و حداقل ساختشان راحتتر است.
اشاره کردید که شرایط اجتماعی تغییر کرده و مطابق با همین تغییرها فیلمساز براساس شناختی که از جامعه دارد، بیان و لحن تازهای را انتخاب کرده است اینکه سینمای کمدی این روزها با شاخصترین اثر این حوزه یعنی «اجاره نشینها» محک بخورد و مقایسه شود به نظرتان مقیاس درستی است؟ اصلاً چه شرایط و عواملی باعث شده از این جنس طنز که هنوز حرف برای گفتن دارد به کمدیهای امروز برسیم؟
اتفاقاً «اجاره نشینها» در زمان خودش مورد حمله بود. فیلمهای کمدی همیشه در اکران مورد حمله قرار میگیرند و سالها بعد از آنها تمجید میشود. همانطور که چند سال بعد از اکران، «خروس جنگی» از تلویزیون پخش شد. من برای «اجارهنشینها» 10 بار بلیت خریدم و آن را در سینما دیدم. «همسر» آقای فخیمزاده از الگوهای طنز خانوادگی بود که دوستش داشتم. «خواستگاری» و بازی هادی اسلامی از آن جنس فیلمهایی بود که بشدت میپسندیدمش. اصلاً به برخی نقدها نباید اهمیت داد. آنها نه آن زمان «اجاره نشینها» را دوست داشتند و نه الان فیلمهای ما را. این خط کشی هم که میخواهند بگذارند و بگویند بین اینها چقدر فاصله وجود دارد دروغ است. فاصله دروغین است. جامعه امروز ما و مسائل طنز آن با «اجاره نشینها» کاملاً متفاوت است. «دینامیت» به روزترین کمدی است. «بخارست» به روز است و به مسئولان توصیه میکنم این فیلم را ببینند. اگر فیلمهای ما به روز نباشد مردم برای آن بلیت نمیگیرند. در این شرایط اقتصادی وقتی قرار است برای تماشای فیلمی 50 هزار تومان خرج کنید با دقت انتخاب میکنید. یک ساندویچ را هم 50 هزارتومان به شما بدهند به سلامت آن شک داشته باشی نمیخوری. الان فیلمهای کمدی زیادی وجود دارد و اتفاقاً فیلمهای کمدی شکست خورده، بیشتر هستند چون مردم به سختی انتخاب میکنند و تا از محصولی اطمینان پیدا نکنند سمتش نمیروند.