روز ششم عید، برادرکشی در تهران رخ داد

بذر مرگ در دستان طراح لباس عروس

فاطمه شیخ علیزاده / طراح لباس عروس باور ندارد در مرگ برادرش گناهکار است و باید از خودش دفاع کند.
اختلاف از خواستگاری دخترش کلید خورد و با یک بهانه کوچک به اوج خود رسید و پیکر بی‌جان برادرش روی زمین افتاد. به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، پسری که دیروز در شعبه سوم دادسرای جنایی تهران مقابل بازپرس محمدمهدی براعه نشسته و در برابر اتهام قتل برادر، بازجویی می‌شود؛ کسی است که ۶ فروردین امسال به عنوان عامل اولین قتل پایتخت در محله مشیریه دستگیر شد. نامش مازیار و متولد سال ۶۰ است و برادر ۵۸ ساله‌اش به نام خسرو در درگیری با او به کام مرگ فرو رفته است.
فلش‌بک به روز حادثه
در کوچه محل زندگی خسرو، ولوله‌ای برپاست. خسرو روی زمین افتاده و همسرش شیون می‌کند. خواهرش مضطرب و پریشان به مازیار می‌گوید چه کردی؟ حالش بد است.
همسایه‌ها در تکاپوی کمک هستند. یک نفر به اورژانس زنگ می‌زند و یکی دارد برای خسرو آب می‌آورد.
مردی کنار یک جرثقیل ایستاده و این پا و آن پا می‌کند. به مازیار می گوید آقا اگر کار انجام نمی‌شود من بروم!
مازیار سعی دارد او را راضی کند که بماند و به خواهرش و همسایه‌ها می گوید حال خسرو خوب است نگران نباشید! او همیشه موقع ناراحتی خودش را به مریضی می‌زند.
چند دقیقه بعد ورق برمی‌گردد. راننده جرثقیل با کلافگی ماشینش را برمی‌دارد و می‌رود. مأموران اورژانس از راه رسیده و می‌گویند حال خسرو تعریفی ندارد. مأموران پلیس هم از راه می‌رسند. خسرو به بیمارستان نرسیده جانش را از دست می‌دهد و مازیار که تمام ماجرا را یک تمارض می‌دانست وحشت‌زده به چشمان دستبندزده خودش چشم می‌دوزد.
بازجویی از متهم پرونده در دادسرا
متهم در جلسه بازجویی ادعا می‌کند که قصد به قتل رساندن برادرش را نداشته و هیچ ضربه‌ای به او نزده است. با توجه به اینکه اولین گزارش واصله از پزشکی قانونی به دست بازپرس پرونده، حکایت از این دارد که علت تامه فوت بر اثر شدت جراحت وارد شده نبوده و احتمال سکته قلبی وجود دارد؛ با تصمیم بازپرس جنایی، متهم می‌تواند با تأمین وثیقه 10 میلیاردی آزاد شود.

 

گفت و گو با متهم 

ادامه این گزارش را در گفت‌و‌گوی خبرنگار «ایران» با متهم پرونده بخوانید.
چرا روز حادثه به خانه برادرت مراجعه کرده بودی؟
رفته بودم ماشینم را بگیرم. من یک خودرو پیکان وانت دارم که برادرم با آن کار می‌کرد و در سود کارش شریک بودم، اما ماشینم را لازم داشتم. به برادرم گفته بودم باید ماشینم را پس بدهی اما او گوشش بدهکار نبود و ماشینم را نمی‌داد.
چه شد که کارتان به درگیری رسید؟
با یک راننده جرثقیل حرف زده بودم و با من برای بردن ماشین آمده بود. وقتی برادرم در خانه را باز کرد و جرثقیل را دید خیلی شوکه شد. فکرش را هم نمی‌کرد در پس گرفتن ماشینم اینقدر جدی باشم. من چاره‌ای نداشتم و دستم در حنا مانده بود، چند روز دیگر تعطیلات تمام می‌شد و برای کار خودم به خودرو نیاز داشتم. برادرم شروع به توهین و فحاشی به من کرد بعد با هم درگیر شدیم. همسرش هم به کوچه آمده بود و از حیاط‌شان چوبدستی آوردند که یک ضربه هم به سر من خورد و کمی گیج شدم.
تو هم چوبدستی چیزی برای دعوا همراه داشتی؟
من روحم هم خبر نداشت که قرار است دعوا شود. چند روز قبل زمین خورده بودم و دستم شکسته بود. با آن وضع مسلم بود که نمی‌توانستم به فکر دعوا باشم. اگر با توپ پر و برای دعوا رفته بودم که با خودم جرثقیل همراه نمی‌بردم!
چه شد که برادرت زمین افتاد؟
اصلاً نمی‌دانم چه شد. من چوبدستی را از دست خودشان گرفته بودم اما ضربه‌ای به خسرو نزدم. اینقدر خیالم راحت بود که گمان می‌کردم او تمارض می‌کند و حالش خوب است! حتی به همسایه‌ها می‌گفتم به او آب ندهید. می‌گفتم برادرم عادت دارد خودش را به مریضی بزند!
پس چرا فوت کرد؟
نمی‌دانم.در این چند روز خیلی با خودم فکر کردم؛ گمان می‌کنم فشار عصبی به خاطر از دست دادن ماشین باعث شد که حالش خیلی بد شود چون آن ماشین تمام زندگی‌اش بود.
پس چرا می‌خواستی ماشین را از او بگیری؟
خودم هم به آن نیاز داشتم. من طراح لباس‌های عروس هستم و برای جابه‌جا کردن لباس‌های سنگین از تولیدی به مزون باید ماشین داشته باشم.
وقتی باور کردی که حالش بد است چرا کمکش نکردی؟
همسرم خودش را مقابل خانه برادرم رسانده بود و به من می‌گفت بیا زودتر از اینجا برویم. می‌ترسید با عکس‌های دخترم آبرویمان را ببرند.
ماجرای عکس‌ها چه بود؟
مدتی قبل برادرزاده‌ام از دخترم خواستگاری کرده بود اما من و همسرم راضی به این ازدواج نبودیم. برادرزاده‌ام از روی ناراحتی می‌گفت عکس‌های دخترم را منتشر می‌کند اما من خیالم راحت بود که عکسی در کار نیست.
برادرت سابقه بیماری داشت؟
نمی‌دانم. چند بار حالش بد شده بود و او را به بیمارستان برده بودیم اما هر بار موضوع جدی نبود.
   رسیدگی به این پرونده در شعبه سوم دادسرای جنایی تهران همچنان در جریان است.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و پنجاه و پنج
 - شماره هشت هزار و صد و پنجاه و پنج - ۱۶ فروردین ۱۴۰۲