شورش مترفین

اگر فتنه سال ۸۸ شورش مترفین علیه «جمهوریت» نظام بود، فتنه اخیر شورش این طبقه علیه «اسلامیت» جمهوری اسلامی است

دکتر میثم ظهوریان
دکترای مدیریت رفتاری و مدیر اندیشکده توسعه منطقه‌ای خراسان رضوی

یکی از مفاهیمی که می‌تواند به تحلیل فتنه اخیر کمک کند، واژه قرآنی «مترفین» است که اشاره به یک طبقه اجتماعی-اقتصادی خاص دارد. قرآن کریم در توصیف این طبقه آن را با دو ویژگی، از عموم جامعه متمایز می‌کند؛ نخست تنعم و برخورداری مالی از لحاظ اقتصادی، و دوم هوسرانی و خوشگذرانی در سبک زندگی اجتماعی است. شهید صدر در بخشی از کتاب «پژوهش‌های قرآنی» که به بررسی سنت‌های تاریخی در قرآن می‌پردازد، با اشاره به آیاتی از قرآن (به عنوان مثال آیه «و ما ارسلنا فی قریه من نذیر الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرین») که خداوند در آن به سرزنش این طبقه پرداخته است، یکی از سنت‌های تاریخی قرآن را معطوف به این طبقه تعریف می‌کند که همواره در طول تاریخ در برابر جریان دینی قرار داشته‌اند؛ همان چیزی که در تاریخ انقلاب اسلامی نیز قابل مشاهده است. این در حالی است که همواره طبقه محروم و مستضعف و زحمتکش همراه جریان دینی و حکومت دینی بوده‌اند.
در تحلیل وقایع اخیر نیز با نگاهی به کنشگران آن می‌توان چنین دسته‌بندی را مشاهده کرد. در سوی فتنه‌گران به ویژه هر چه به لایه‌های بالاتر آنان (رهبران، افراد تأثیرگذار و خط‌ دهنده) نزدیک می‌شویم، این دو ویژگی «برخورداری اقتصادی» و «هوسرانی اجتماعی» پررنگ‌تر می‌شود. اما اغلب مدافعان انقلاب و امنیت کشور (به ویژه شهدای فتنه اخیر) خاستگاه‌شان، طبقات کم‌برخوردار است. در واقع، اگر فتنه سال 88 شورش مترفین علیه «جمهوریت» نظام بود، فتنه اخیر را می‌توان شورش همین طبقه علیه «اسلامیت» جمهوری اسلامی دانست.

89
. سال شمسی

از سال 89 که نسل جدید نظام تحریم توسط غرب علیه ایران بنیانگذاری شد، هدفگذاری تحریم‌ها به طبقه مستضعف معطوف شد و غرب از طریق هوشمندسازی تحریم سعی کرده است، با فشار بر این طبقه آنان را از جمهوری اسلامی جدا کند

مترفین در برابر مستضعفین دلالت‌های سیاستگذارانه
ارزش «کنشگری طبقه مستضعف» در وقایع اخیر از آن جهت معنادارتر می‌شود که بدانیم از سال 89 که نسل جدید نظام تحریم توسط غرب علیه ایران بنیانگذاری شد، هدفگذاری تحریم‌ها به همین طبقه معطوف شد و غرب از طریق هوشمندسازی تحریم سعی کرده است، با فشار بر این طبقه آنان را از جمهوری اسلامی جدا کند (به عنوان مثال ریچارد نفیو از طراحان تحریم‌ها علیه ایران در کتاب «هنر تحریم» بیان می‌کند، عمداً کالاهای لوکس و تجملی را از تحریم معاف کرده است تا علاوه بر کمک به تخلیه منابع ارزی ایران، در طبقه محروم احساس فقر و تبعیض را افزایش دهد). در واقع، علی‌رغم اینکه بخش عمده فشار تحریم را این طبقه تحمل کرده است و در بسیاری از ابعاد متضرر و معترض برخی سیاست‌های حکمرانی در کشور نیز بوده است، اما آنجا که پای ماهیت و هویت دینی نظام در میان بوده است، بیشترین کنشگری را در دفاع از آن داشته است.
طبیعتاً مطالبی که اشاره شد در فضای نظام حکمرانی و سیاستگذاری ما نیز باید دارای دلالت‌های جدی شود. مهمترین دلالت آن در فضای حکمرانی این است که نظام سیاستگذاری ما در حوزه‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی می‌بایست معطوف به رضایت این طبقه و در جهت حل مسائل ایشان طراحی شود. این در حالی است که در مقام عمل و بویژه بر اثر برخوردار بودن طبقه مترف از تریبون و صدای بیشتر و سازماندهی‌شده‌تر بودن آنان (در قالب صنف‌ها و تشکل‌ها) بسیاری از سیاستگذاری‌های کشور نیز معطوف به این طبقه طراحی می‌شود. در این زمینه شاید از دولت قبل که بخش مهمی از آن از همین طبقه بود و پایگاه خود را نیز همین طبقه می‌دانست، نمی‌شود انتظاری داشت؛ اما حتی بعضاً خطاهایی در سیاستگذاری‌های دولت سیزدهم که پرچم حمایت از طبقات محروم و مستضعف را بلند کرده است و دغدغه آنها را دارد نیز مشاهده می‌شود. ارائه بندی معطوف به معافیت مالیاتی هنرمندان در لایحه بودجه سال 1401 (آن هم در حالی که در سند اقتصادی نقشه راه غیر تورمی دولت صریحاً اعطای معافیت‌های صنفی و گروهی منع و پایه درآمد خانوار مبنای معافیت مالیاتی قرار گرفته است)، تخصیص یک و نیم میلیارد دلار به واردات گوشی آیفون و تقریباً همین میزان به واردات ماشین‌های خارجی آن هم در شرایط کمبود منابع ارزی نمونه‌ای از این سیاست‌ها است که بازنگری در آن ضرورت دارد.

شورش مترفین و نشانه‌شناسی هویتی
یکی از بهترین ابزارها برای شناخت هر جمعیتی «نشانه‌شناسی» است و از طریق شناخت کنش‌های نمادین، قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌های آن می‌توان به ماهیت آن جمعیت نیز  پی برد. از این منظر، شاید بهترین تعبیری که برای جمعیت سازمان‌دهنده آشوب‌های اخیر بتوان بکار برد، جریان ضد هویت است.
بخشی از کنش‌های این جریان مانند کشف حجاب، آتش زدن روسری، حمله به مسجد و نمادهای دینی ماهیت ضد هویت دینی دارد. بخشی از کنش‌ها مانند آتش زدن پرچم و حمله به تمثال شخصیت‌های دینی ماهیت ضد ملی دارد. این جریان ماهیتاً بر ضد هر گونه هویت مستقلی برای جامعه ایران است. نه تنها به دنبال سلب حق مسلمان و ایرانی بودن از جامعه ایران است که حتی می‌خواهد هویت جنسیتی را نیز سلب کند. وقتی از زن بودن نیز صحبت می‌کند، مسأله‌اش زن بودن متفاوت از مرد بودن نیست، بلکه شبیه مردان شدن زنان است. به دنبال سلب زنانگی و ویژگی‌های زنانه‌ای مانند حیا و عفت است. ضد هر عنصر هویت‌بخشی است که به جامعه ایران ماهیتی مستقل از غرب بدهد. امتداد همان راهبرد «باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم» تقی‌زاده و جریان روشنفکری وابسته دوره مشروطه است. به تعبیر قرآن از الگوی تربیت فرعونی «فاستخف قومه فاطاعوه» استفاده می‌کند تا با سلب هویت بتواند یک ملت را به انقیاد بکشد. شعارش «مذهب من انسانیت» است. یعنی انسان مطلوبش انسان خالی از هویت و معنا است. این انسان، انسان مطلوب سرمایه‌داری است و انسانی است که برده مصرف است.
سیر تطور تاریخی جریان مترفین در ایران
این جریان ضد هویت در ایران بعد از مشروطه شکل سازمان یافته پیدا می‌کند؛ در دوره پهلوی در رأس حاکمیت قرار می‌گیرد و با ظهور انقلاب اسلامی به حاشیه رانده می‌شود. اما با ظهور ماهواره و شبکه‌های اجتماعی سعی می‌کند زیست خود را از حاشیه به متن منتقل کند و البته برخی از سیاستگذاری‌های غلط نظام حکمرانی فرآیند این انتقال را تسریع می‌کند؛ مانند استفاده پررنگ از این چهره‌ها در تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری که بویژه از سال 84 شروع می‌شود و استفاده از سلبریتی‌های هنری به عنوان کارشناس اجتماعی و سیاسی در برنامه‌های صدا و سیما از جمله این سیاستگذاری‌های غلط است.
یکی از سیاستگذاری‌های دیگر که به مرجعیت یافتن این طبقه کمک می‌کند، فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی متن‌محور مانند توئیتر و تلگرام است که موجب مرجعیت یافتن شبکه اجتماعی اینستاگرام می‌شود. پلتفرمی که به واسطه ماهیت تصویر‌ محور خود ویژگی‌هایی مانند برهنگی اخلاقی و فیزیکی در آن به مرجعیت یافتن کاربر کمک می‌کند. در واقع این ویژگی موجب مرجعیت یافتن همان طبقه مترف در فضای رسانه غالب کشور می‌شود و به این طبقه کمک می‌کند ارزش‌های مطلوب خود را در یک نظام لایه‌ای به بخشی از سایر طبقات جامعه نیز منتقل کند. همچنین از طریق این مرجعیت توانسته است با پروبلماتیک کردن مسائل خود، ذهن سیاستگذار و جامعه را درگیر آن کند و سمت و سوی سیاستگذاری‌ها را به نفع خود جهت دهد.

بــــرش
اینستاگرام چگونه پایگاه مترفین شد

یکی از سیاستگذاری‌هایی که به مرجعیت یافتن طبقه مترفین کمک می‌کند، فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی متن‌محور مانند توئیتر و تلگرام است که موجب مرجعیت یافتن شبکه‌اجتماعی اینستاگرام می‌شود. پلتفرمی که به واسطه ماهیت تصویر‌ محور خود، ویژگی‌هایی مانند برهنگی اخلاقی و فیزیکی در آن به مرجعیت یافتن کاربر کمک می‌کند. در واقع این ویژگی موجب مرجعیت یافتن همان طبقه مترف در فضای رسانه غالب کشور می‌شود و به این طبقه کمک می‌کند ارزش‌های مطلوب خود را در یک نظام لایه‌ای به بخشی از سایر طبقات جامعه نیز منتقل کند. همچنین از طریق این مرجعیت توانسته است با پروبلماتیک کردن مسائل خود، ذهن سیاستگذار و جامعه را درگیر آن کند و سمت و سوی سیاستگذاری‌ها را به نفع خود جهت دهد

 

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و چهل و شش
 - شماره هشت هزار و صد و چهل و شش - ۲۰ اسفند ۱۴۰۱