تأملی بر گسترش «فرهنگ اینترنتی»

تمنای خوشبختی بی‌حد و حصر

رسوخ «ایدئولوژی رفاه بی‌پایان» در فرهنگ حاکم بر شبکه‌های اجتماعی چه پیامدهایی دارد؟

رابطه ایدئولوژی رفاه و جامعه سرمایه داری ایدئولوژی رفاه در تناسب تام و تمام با جامعه مصرفی قرار دارد. این ایدئولوژی و این جامعه، وجه غیرعلنی جامعه امروز ما هستند و برآورنده یک فانتزی خطرناک که زندگی واقعی ما را به نفع اقتضائات سرمایه‌داری متأخر، ویران می‌کند.

دکتر سیدمهدی ناظمی قره‌باغ
استاد فلسفه محض و عضو هیأت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی

 هربرت دریفوس، فیلسوف امریکایی، در اثر خواندنی خود «درباره اینترنت» با استمداد از نگاه موریس مرلوپونتی به «بدنی بودن وجود انسان» شرح می‌دهد که اگر انسان وجود خود را «بدنی» نفهمد و اگر این مجسم بودن به هر دلیلی مخدوش شود، فهم انسان از خود و از دیگر انسان‌ها مخدوش می‌شود و این امر، زندگی او را دستخوش ابعاد ناخوشایندی می‌کند.
وقتی ما در مواجهه با دیگری، بدون بدن هستیم، یعنی همین مواجهه در فضای مجازی که هیچ‌یک از دو طرف، دارای تجسم کامل انسانی نیستند و در شکل بیشینه، صرفاً با وجهی از وجود خود مرتبط هستند، خواسته-ناخواسته، نحوه‌ای از فقدان خود-دیگری را تجربه می‌کنیم و در این تجربه طبعاً چیزهایی را از دست می‌دهیم.
مثالی ملموس و محسوس بویژه برای کاربران شبکه‌های اجتماعی، دروغگویی و بی‌ادبی کلامی افراطی برخی از کاربران است.
 قبل از سیطره شبکه‌های اجتماعی، وقتی به عامه مردم رجوع می‌کنیم، این برداشت را نداریم که انسان‌ها تا این میزان بتوانند درباره خود دروغ بگویند.
چطور می‌توان بسیار دروغ گفت وقتی که انسان‌ها در حضور مجسم و واقعی خود، به شکلی عیان‌تر و صریح‌تر با یکدیگر هستند و خودبه‌خود میزان دروغگویی، از محدودیت ذاتی برخوردار است. همچنین است در رعایت موازین گفت‌وگوی مؤدبانه که اگر در یک گفت‌وگوی حضوری واقعی رخ دهد، منجر به هزینه‌هایی برای خود فرد بی‌ادب می‌شود، اما در وضع مجازی که امکان حضور کمتر مسئولانه فراهم است، انسان‌ها تشویق می‌شوند تا از این حضور برای تحمیل خارج از آداب خود بهره ببرند.

 برخی این تصور را دارند که این خود جدید بدون بدن یا کمتر مجسم، همان خود واقعی و مکشوف افراد است که فرصتی پیدا کرده است تا عیان و علنی شود. اینجا باید این پرسش را مطرح کرد که اگر ما در شرایط اجتماعی متفاوت، دو رفتار متفاوت از خود بروز دادیم، کدام یک خود واقعی ما است؟ آیا صرف بروز رفتاری خلاف عرف و هنجارهای جاری، نشانگر عیان شدن خود واقعی ما است؟ آیا نباید اصلاح کرد و گفت خود واقعی ما بیشتر به آنی شبیه است که در شرایط اجتماعی مناسب‌تری بروز پیدا می‌کند و بیشتر اهل مراقبت و مراعات است و نه آن خود برهنه شده‌ای که در شرایطی کمتر اجتماعی ظهوری اعوجاجی می‌یابد، هر چند این دومی هم نسبتی با ما دارد؟

 ضمن توجه به امکان طرح این پرسش که «واقعیت انسان بودن ما بیشتر در تناسب با برهنگی و بصری بودن حداکثری است یا پوشیدگی و سمعی بودن حداکثری» عجالتاً یادآور می‌شویم که بروز رفتارهای ضدهنجار چه در بعد فردی و چه در بعدی کلان‌تر و اجتماعی‌تر، به هیچ عنوان نشانگر ظهور خود واقعی نیست و چه بسا خیلی راحت‌تر بتوان گفت این خود متجاهر، غیر‌واقعی‌تر از آن خود مراعی و مؤدی به آداب است.
بنابراین می‌توان این شاهد را به کل تعاملات جاری بسط داد و پرسید که چه قاعده‌ای در نحوه تعاملات ما بویژه در شبکه اینستاگرام حاکم است؟ آیا در شبکه اینستاگرام یا مانند آن، انسان‌ها به‌دنبال بیان و انعکاس سره و ناب تجارب خود هستند یا در تلاش برای ایجاد برساخت رسانه‌ای مرتبط با خود؟ اهمیت مثال زدن از اینستاگرام اینجاست که این شبکه براحتی مسیر حرکت کاربر از ظاهری بیانگر و اهل گفت‌وگو درباره تجارب شخصی را به باطنی اقتصادی شده از امری رسانه‌ای-بصری نشان می‌دهد.
به عبارت دیگر، ما در شبکه‌ای چون اینستاگرام، خیلی راحت‌تر از این فقدان حضور واقعی-بدنی خود بهره می‌بریم و خیلی سریع‌تر خود جدید و کمتر واقعی خود را طراحی، مبصر و رسانه‌ای می‌کنیم و بلافاصله تلاش می‌کنیم که از این خود رسانه‌ای برساخته جدید، بهره‌های اقتصادی و سیاسی مستقیم یا غیرمستقیم داشته باشیم.
البته باید یادآور شد که این تحلیل را می‌توان به‌صورت کلان‌تری هم درباره نسبت «ایدئولوژی رفاه بی‌پایان» یا تصور نقطه اوجی فانتزی از «خوشبختی بی‌‌حد و حصر» بازگو کرد که منحصر به فرهنگ سرمایه‌داری متأخر و استاد تشریح آن، ژان بودریار است. «ایدئولوژی رفاه» مانند هر ایدئولوژی دیگری، فانتزی است و بر خلاف ایدئولوژی‌های جاافتاده کلاسیک، دیریاب است و پنهان. طبق این ایدئولوژی، فلسفه وجودی انسان منحصر می‌شود در نحوه‌ای تلذذ مرفهانه خیالی و غیرقابل توصیفی که –مانند همه ایدئولوژی‌های دیگر- نمی‌دانیم کجاست و امکان تحقق آن چیست و با انسان واقعی چه ارتباطی دارد؟

در این نگاه کلان، پمپاژ بی‌پایان انگاره‌های ذهنی-بصری برساخته ما، چیزی نیست جز کوششی برای محقق ساختن، بسط و هژمون کردن ایدئولوژی رفاه. ایدئولوژی رفاه در تناسب تام و تمام با جامعه مصرفی قرار دارد. این ایدئولوژی و این جامعه، وجه غیرعلنی جامعه امروز ما هستند و برآورنده یک فانتزی خطرناک که زندگی واقعی ایران و ایرانی را به نفع اقتضائات سرمایه‌داری متأخر ویران می‌کند. باید دقت داشت که اینجا منظور از ویرانی، تخریب دیالکتیک مثلاً مشابه آنچه هایدگر در کتاب «وجود و زمان» Destruktion می‌خواند نیست، بلکه منظور صرفاً نحوه‌ای نابودی، بحران و بی‌اساس بدون افق پیش‌رو است.
«خود واقعی ما» بزرگ‌ترین دروغ درباره فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی است. این فضا اولاً و ذاتاً خود غیرواقعی ما را برمی‌سازد و بیان می‌کند و ثانیاً این خود غیرواقعی در شبکه بسط یافته اجتماعی امروز ما، برسازنده یک ایدئولوژی فانتزی و مبتنی بر اقتضائات سرمایه‌داری جهانی و بی‌ارتباط یا کم‌ارتباط با سپهر فرهنگی تاریخی کشورمان است.

بــــرش
مأموریت اینستاگرام؛ گسترش ایدئولوژی رفاه

ما در شبکه‌ای چون اینستاگرام، از فقدان حضور واقعی-بدنی خود بهره می‌بریم و خود جدید و کمتر واقعی خود را طراحی، مبصر و رسانه‌ای می‌کنیم و بلافاصله تلاش می‌کنیم که از این خود رسانه‌ای برساخته جدید، بهره‌های اقتصادی و سیاسی مستقیم یا غیرمستقیم داشته باشیم. این تحلیل را می‌توان به صورت کلان‌تر درباره «ایدئولوژی رفاه بی‌پایان» یا «فانتزی خوشبختی بی‌‌حد و حصر» بازگو کرد که منحصر به فرهنگ سرمایه‌داری متأخر و استاد تشریح آن، ژان بودریار است. طبق این ایدئولوژی، فلسفه وجودی انسان منحصر می‌شود در نحوه‌ای تلذذ مرفهانه خیالی و غیرقابل توصیفی که نمی‌دانیم کجاست و امکان تحقق آن چیست و با انسان واقعی چه ارتباطی دارد؟

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و چهل و شش
 - شماره هشت هزار و صد و چهل و شش - ۲۰ اسفند ۱۴۰۱