گزارش «ایران» از مسائل و مشکلات زنانی که نانآور خانواده هستند
آمار زنان سرپرست خانوار افزایشی است
مهسا قویقلب
خبرنگار
زنان سرپرست خانوار از جمله اقشاری هستند که به واسطه جبر روزگار باید مسئولیتهای خود و خانواده را به دوش بکشند، حالا بر اساس آمارهای موجود و ارائه کارشناسیهای تخصصی توسط فعالان این حوزه، هر ساله بر تعداد ایشان افزوده میشود. لاجرم سیاستگذاریها نیز در این خصوص باید حداقل سالی یک بار مورد بازنگری جدی قرار گیرد. عنوان «سرپرست خانوار» زمانی به کار برده میشود که یکی از اعضای خانوار در خانواده با این مسئولیت شناخته شود. به رسم معمول در صورتی که اعضای خانوار قادر به تعیین سرپرست خود نباشند، مسنترین عضو خانوار به عنوان سرپرست خانوار شناخته میشود، این در حالی است که به طور غالب در خانواده، پدر به عنوان سرپرست خانواده شناخته میشود، اما بنابر دلایلی چون فوت، طلاق، از کارافتادگی و معلولیت و یا هر دلیل دیگری که پدر نتواند تأمین و امرار معاش را برعهده بگیرد و مسئولیت بر عهده زن یا دختر خانواده واگذار شود، دیگر آن زن، «سرپرست خانواده» خواهد شد. غالب شغلهایی که این زنان با آن روزگار سپری میکنند، نظیر رانندگی در اسنپ، بساط کردن لباس و وسایل خانگی در کوچه و خیابانها تا دستفروشی وسایل آرایشی و لباس در واگنهای مترو و... است. در واقع، نداشتن تخصص کافی برای انجام فعالیتهای اقتصادی از یک سو و نبود فرصتهای اشتغال برای این دسته از زنان، آن هم در شرایطی که روزبهروز بر آمار این افراد اضافه میشود، اتفاق ناخوشایندی است.
دکتر فهیمه نظری، مدرس و پژوهشگر مسائل اجتماعی، با بیان این نکته که در گذشته چنین وضعیتی را که زنان عهدهدار امرار معاش در خانواده بودند، تحت عنوان«زن بیسرپرست» نامگذاری میکردند، به «ایران» توضیح میدهد: متأسفانه این نوع از ادبیات نادرست هنوز هم در جامعه استفاده میشود. منظور از «زن سرپرست خانوار» اشاره به زنی است که مسئولیت تأمین تمام یا بخش عمدهای از هزینههای خانوار یا تصمیمگیری در مورد نحوه هزینه کردن درآمدهای خانوار را بر عهده داشته باشد. مطابق با این تعریف میتوان گفت، زنان به دلایل گوناگون عهدهدار سرپرستی خانواده میشوند که میتوان آنان را در ذیل 4 گروه تقسیمبندی کرد: نخست زنان همسرفوت کرده، دوم زنان مطلقه، سوم، زنان دارای همسر که به هر دلیل از جمله زندانی بودن همسر، ازکار افتادگی، معلولیت و نظایر آن مسئولیت تأمین معاش خانواده آنها به عهده خودشان است و چهارم دختران مجردی که به سن تجرد قطعی رسیدهاند. در حال حاضر تغییرات و دگرگونیهای بسیاری در سطوح اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه موجب شده است تا نهاد خانواده با مسائل و مشکلات بسیار جدی و حتی بیشتر از گذشته مواجه باشد. از جمله این تغییرات و دگرگونیهای مختلف جمعیتشناختی و اجتماعی، افزایش مرگومیر جادهای مردان، بالا رفتن نرخ طلاق در سالهای اخیر، افزایش شمار مردان معتاد و از کارافتادگی آنان و نظایر این موارد است که مجموعاً زمینه حضور زنان در جامعه را جهت تأمین معاش خانواده فراهم میکند. بر این اساس نیاز است تا اقدامات دولتی به منظور توانمندسازی و خروج از چرخه فقر و نابسامانیهای اجتماعی برای زنان فراهم شود.
او در ادامه اضافه میکند: در واقعیت و مطابق با الگوهای فرهنگی خاص جامعه و نقشی که زنان سرپرست خانوار به عنوان تأمینکنندگان معیشت خانواده به عهده میگیرند، این افراد با مشکلات فراوان و جدی روبهرو میشوند. بر اساس آخرین دادههای سرشماری مربوط به سال 95 تعداد کل خانوارهای زن سرپرست در کشور، 3 میلیون و 65 هزار خانوار است که 12.6 درصد از کل خانوارهای کشور را تشکیل میدهد. این نسبت در سرشماری سال 90 حدود 12.1 درصد بوده است. در واقع تعداد خانوارهای زن سرپرست نسبت به کل خانوارها در 5 سال حدود 0.5 درصد رشد کرده است. بیشترین فراوانی «زنان سرپرست خانوار» به ترتیب در شهرهای تهران، خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان، فارس و... گزارش شده است. با توجه به شیب رشد این گروه از زنان در یک بازه زمانی 5 ساله و با توجه به گذشت 6 سال از آخرین سرشماری سال 1395 تاکنون به طور مسلم تعداد زنان سرپرست خانوار به واسطه تصادفات و مرگومیرهای ناشی از تصادفات شوهرانشان، مرگومیرهای ناشی از بیماریها و کرونا، بیکاری، طلاق و... افزایش یافته است. بنابراین اولین و جدیترین مشکل و چالشی که زنان سرپرست خانوار پس از حضور در میدان کار و شغل با آن روبهرو میشوند، عدم دسترسی به منابع اقتصادی و اجتماعی عادلانه است. سهم اندک زنان در عرصه کار نسبت به مردان، موجب میشود تا آنان به مشاغل سطح پایین دسترسی پیدا کنند؛ مشاغلی که در آنها هیچگونه ضمانت شغلی و احساس امنیت وجود ندارد و این زنان بطور ناخواسته در چرخه باطلی از کار و بیکاری قرار میگیرند. با توجه به اینکه درصد بالایی از این زنان از تحصیلات بالا و مهارت خاصی برخوردار نیستند و از سوی خانواده نیز حمایت نمیشوند، میزان آسیبپذیری ایشان افزایش مییابد. لذا توانمند کردن این زنان باید در اولویت برنامهها و سیاستهای برنامهریزان قرار گیرد.
زنان سرپرست خانوار را میتوان در سه گروه جای داد: زنان سرپرست خانوار مرتبط با نهادهای حمایتی، زنان سرپرست خانوار نیازمند و فاقد ارتباط با نهادهای حمایتی و زنان سرپرست خانوار شاغل. این جامعهشناس با اشاره به «قانون حمایت از زنان وکودکان بیسرپرست» و همچنین «قانون جامع رفاه و تأمین اجتماعی» توضیح میدهد: دولت به عنوان متولی رفاه اجتماعی وظیفه دارد، برنامهریزی و سیاستگذاری را در حوزههای رفاهی، حمایتی و بیمهای برای رفاه عموم بویژه زنان سرپرست خانوار انجام دهد. در حال حاضر 2 نهاد کمیته امداد امام و سازمان بهزیستی به عنوان زیرمجموعه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از جمله نهادهای اصلی برای حمایت از این قشر جامعه هستند که در کنار فعالیتهای خود نقش مهمی در جهت توانمندسازی زنان سرپرست خانوار دارند. علاوه بر این دو نهاد نامبرده، شهرداری نیز در سالهای اخیر طرحهایی را برای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار مطرح کرده است. برنامه «بهزیستی» برای زنان سرپرست خانوار شامل پرداخت کمکهزینه آموزشی از قبیل فنی و حرفهای، تحصیلی (محصلین، دانشجویان، سوادآموزی) و ایجاد اشتغال و کاریابی و پرداخت سرمایه کار است. «کمیته امداد» نیز تأمین سرمایه یا ابزار کار، اعطای وامهای کسب و اشتغال (خودکفایی)، پرداخت وامهای ضروری (قرضالحسنه)، ارائه آموزشهای فنی و حرفهای و کاریابی را در دستور کار خود قرار داده است. «شهرداری» نیز در کنار این دو نهاد اقداماتی را در جهت توانمندسازی این افراد انجام داده است، اما کماکان مشکلات جدی و البته قابل پیگیری نیز به چشم میخورد که زنان سرپرست خانوار با آن مواجه هستند.
نظری معتقد است که از نظر زنان سرپرست خانوار این نهادها و دستگاههای متولی بخوبی نقش خود را ایفا نمیکنند. با توجه به اوضاع اقتصادی حاکم نیز مطالعات نشان میدهد، در حال حاضر تعداد زنان سرپرست خانوار نیازمند و فاقد ارتباط با نهادهای حمایتی رو به افزایش است. این گروه از زنان نمیدانند که متولی اصلی امور مربوط به خودشان کیست و کجاست. آنها راه حل مشکلات خود را حضور در کلاسهای آموزشی نمیدانند و معتقدند در گام نخست، حمایت دستگاهها جهت تأمین شغل برای آنها مهم و ضروری است نه برگزاری کلاسهای آموزشی! به نظر میرسد توانمندساختن زنان خودسرپرست و یا سرپرست خانوار، باید یکی از دغدغههای برنامهریزان باشد. اما درست در همین جا مشکل دیگری بروز میکند و این سؤال مطرح میشود که دستگاه متولی کدام نهاد است؟ جزیرهای عمل کردن دستگاههای متولی و پاسخگو نبودن آنها، این پیام را به زنان سرپرست خانوار میدهد که به جای سرگردانی در پیچ و خم سازمانها و گرفتار شدن در بازیهای بوروکراتیک دولتی و کاغذبازی و عجز و ناله و طلب حمایت! «برو و به دستفروشیات در مترو ادامه بده، برو در منازل مردم بدون هیچ احساس امنیتی کار کن!» شاید این اقدامات و تصمیمات فردی زنان سرپرست خانوار در نبود هیچ حمایتکنندهای در زندگی، آنها را به لحاظ اقتصادی زودتر به سرمنزل مقصود رهنمون کند تا امید به برنامهریزی متولیان این نهادها.
اما نیاز است تا مسئولان، برنامهریزان و متولیان حوزه مربوط به زنان سرپرست خانوار بدانند که زنگ خطر این مسأله مهم اجتماعی به صدا درآمده است. چنانچه برنامهریزی جدی در ارتباط با این گروه بیش از 3 میلیون نفری از سوی نهادهای دولتی و مجلس صورت نپذیرد نه تنها سالانه بر تعداد جمعیت زنان سرپرست خانوار افزوده میشود، بلکه به واسطه پیری جمعیت که کشور ما در سالهای نه چندان دور با آن مواجه خواهد شد، بحران دیگری به نام افزایش زنان سالمند سرپرست خانوار سر در میآورد، یعنی گروهی از زنان سالمند که به منابع اقتصادی مناسبی دسترسی ندارند. لذا به نهادهای متولی از حیث قانونی توصیه مؤکد میشود تا به مشکلات مهم، بیشتر اندیشه و عمل کنند.
معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور در گفتوگو با «ایران» عنوان کرد
لزوم فعالیت کلیه نهادها در یک طرح جامع
با توجه به اینکه متولیان حوزه زنان سرپرست خانوار چندین قسمت در بدنه کشور هستند، این سؤال مطرح میشود که بالاخره چه دستگاهی برای این گروه از زنان برنامهریزی میکند و کدام نهاد و یا دستگاه برای ثبات شرایط زندگی زنان اقدامات لازم و جدی انجام داده است. با وجود آنکه 3 نهاد کمیته امداد، بهزیستی و شهرداری هرکدام خود را متولی امور زنان سرپرست خانوار میدانند و به صورت مجزا، برنامههای خاص خود را دارند، باز هم در این حوزه نمیتوان شاهد موفقیتهای چشمگیری بود. به عنوان مثال در تهران 3300 نفر زیر نظر بهزیستی هستند، 6 تا 7 هزار نفر تحت پوشش کمیته امداد هستند، شهرداری هم ورود کرده تا در این امر یاریرسان سایر نهادها باشد، انگار به گونهای این عرصه دچار موازیکاریهای شدیدی شده است. از دکتر انسیه خزعلی، معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور در این باره سؤال کردیم. او نیز معتقد است که بهتر این بود، یک مسئول یا یک نهاد مسئولیت امور را میپذیرفت اما در حال حاضر جمع کردن این موضوع کار راحتی نیست، از آنجا که بودجههای خاصی در سازمانهای مختلف برای زنان سرپرست خانوار در نظر گرفته شده است، این مسأله در برخی موارد دیگر هم دیده میشود که چند ارگان به صورت همزمان در خصوص یک مسأله ورود پیدا میکنند و موازیکاری پیش میآید.
او در ادامه اضافه میکند: در عین حال یکسری ویژگیها را کمیته امداد دارد و ویژگیهای دیگری را سازمان بهزیستی داراست و افراد را با شرایط خاصی پذیرش میکند، به همین دلیل هم ممکن است مرزهای این دو با یکدیگر تفاوتهایی داشته باشد اما همپوشانی هم دارند، به همین دلیل هم قرار است «پنجره واحد» ایجاد شود، البته مراحل مختلف کار انجام شده است. امیدواریم زودتر کارها در این حوزه پیش برود. کمیته امداد معمولاً افرادی را تحت پوشش دارد که اغلب از اقشار محروم هستند و از نظر فقر در شرایط ویژهای هستند، این در حالی است که سازمان بهزیستی سعی میکند، بیشتر افرادی را تحت پوشش بگیرد که معلولیتها یا بیماریهای خاصی دارند، ولی صرفاً این گونه نیست و ممکن است افراد دیگری با شرایط متفاوت را هم تحت پوشش داشته باشد، باید سامانی در این حوزه ایجاد شود و ما به دنبال آن هستیم. خزعلی درباره نیاز به ساماندهی نهادها در حوزه زنان سرپرست خانوار توضیح میدهد: در 4 حیطه طرح جامعی برای زنان سرپرست خانوار ارائه کردهایم و همه نهادها باید در این طرح فعالیت کنند.