نگاهی به زمینهها و پیامدهای نفوذ پرندههای چینی به حریم هوایی ایالات متحده
امتداد چالش بالنی در آسمان امریکا
امیر فرشباف
روزنامهنگار
آنتونی بلینکن وزیر خارجه امریکا که به قزاقستان سفر کرده است، سهشنبه شب نهم اسفند در نشستی در «آستانه» دیگر بار چین را تهدید و اعلام کرد، اگر جنگافزارهای مرگبار در اختیار روسیه قرار دهد، با تحریمهایی علیه شرکتها و شهروندانش روبهرو خواهد شد. این تهدید بیش از هر چیز برآمده از تنشهایی است که همواره بین دو کشور وجود داشته اما اخیراً به دنبال پرواز برخی اشیای ناشناس بر فراز آسمان امریکا تشدید شده است.
«باز هم یک شیء ناشناس [از مبدأ چین] وارد آسمان امریکا شد.» این عبارت خبری کوتاه و مشابه آن، در این ایام، حداقل چهار بار تکرار شده و احتمالاً باز هم بشود؛ عبارتی که حاکی از وقوع چندباره رخدادی مهم، معطوف به امنیت ملی ایالات متحده بود و رسانهها و محافل سیاسی امریکایی و بینالمللی را واداشت تا به بازنشر خبر و تحلیل جوانب آن بپردازند. چند انگاره و مضمون مشترک در ضمن این اخبار، مرتباً تکرار میشدند که بیانگر وضعیت موجود امنیتی ایالات متحده و تحرکات احزاب سیاسی این کشور علیه یکدیگر بودند. انگارههایی مانند «لزوم استعفای بایدن و معاونش» یا «کرنش و سهلانگاری بایدن و دموکراتها در برابر چین» که عمدتاً توسط جمهوریخواهان و محافظهکاران و رسانههای وابسته به ایشان مطرح شدند و در مقابل، باید به پاتک رسانهای دموکراتها، یعنی بازنمایی این گزاره اشاره کرد که «نفوذ بالنهای چینی از زمان ریاستجمهوری ترامپ آغاز شد.»
در هر صورت، آنچه قابل فهم است، خصوصاً با توجه به بیانیه پنتاگون مبنی بر اینکه «چین تلاش داشت از این بالن برای نظارت بر مکانهای راهبردی در ایالات متحده استفاده کند»، این است که منازعه امریکا و چین در حال حاضر وارد مرحله تازهای از نبرد امنیتی شده و ایالات متحده در این وضعیت جدیدی که برخی تحلیلگران امریکایی از آن با عنوان نوعی جنگ سرد اطلاعاتی تعبیر میکنند، ابتکار عمل در توازنبخشی را در اختیار ندارد، هر چند که پکن، در طول این مدت همواره با تأکید بر کاربرد هواشناسی بالنها، کاربری جاسوسی و اطلاعاتی آنها را رد کرده است. ضمن اینکه این مسأله که این پرندهها از تور رصد اطلاعاتی پدافند امریکا عبور کرده و در ادامه، بعد از چند روز با تجهیزات کلاسیک نیروی هوایی مانند جنگندههای اف22 و اف16 منهدم شدند، یک دلالت روشن دارد و آن این است که ایالات متحده در برابر چالشهای امنیتی نامتعارف، آسیبپذیر است.
یک دهه منازعه بیامان
تلقی «چین به مثابه تهدید امنیتی» توسط امریکا، از دولت باراک اوباما و سیاست «ثقل گرایی» تشدید شد و در دوره ریاستجمهوری ترامپ و جنگ تعرفههای تجاری و جایگزینی کمربند «ایندو-پاسیفیک» (هند-اقیانوسیه) به جای جغرافیای سیاسی «آسیا-پاسیفیک» با هدف دور زدن چین، به اوج خود رسید. در دولت بایدن نیز نماد این تنازع را در سند راهبرد امنیت ملی امریکا میتوان ملاحظه کرد؛ آنجا که صریحاً آمده است: «این سند راهبردی اذعان میکند که جمهوری خلق چین مهمترین چالش ژئوپلیتیکی امریکا به شمار میرود. با آنکه ایندو-پاسیفیک جایی است که نتیجه این چالش ژئوپلیتیک در آن نمایان خواهد شد، اما این چالش ابعاد جهانی مهمی خواهد داشت»... در ادامه سند، نسبت به میزان تهدید روسیه در مقایسه با چین ادعا شده است: «روسیه، تهدیدی مستمر و فوری برای نظم منطقهای در اروپا به شمار رفته و در سطح جهان، منبع آشوب و بیثباتی محسوب میشود؛ با وجود این، روسیه فاقد توانمندیهای گسترده جمهوری خلق چین است.»
بنابراین باید متذکر شد که بحث تنازع و رقابت شدید با چین، اختصاصی به جمهوریخواهان و محافظهکاران در امریکا ندارد؛ بلکه این تقابل، همانطور که اشاره شد، اولاً ریشه در ماهیت گفتمان لیبرال دموکراسی امریکا دارد و ثانیاً همواره امری راهبردی در چشمانداز امنیت ملی ایالات متحده در ادوار مختلف بودهاست و دموکراتها نیز درکنار جمهوریخواهان، چین را مهمترین تهدید امنیت ملی خود میدانند.
ضداطلاعات؛ آخرین راه مدیریت بحران در امریکا
آنچه دولت امریکا در این روزها بیش از هر چیز دیگری به آن احتیاج دارد، مدیریت افکار عمومی است تا اقناع افکار عمومی، چراکه این رویداد، تبدیل به یک نزاع داخلی شده و هر جریان سیاسی، روایت مطلوب خود علیه حزب مقابل را بازنمایی میکند و همین مسأله منجر به استمرار جنگ روایتها و نوعی سردرگمی ادراکی در عرصه عمومی شده که بحث اقناع مبتنی بر اعتماد را عملاً منتفی کرده است. انتشار خبر شناسایی «پرندههای جدید» علاوه بر بالنهای چینی و طرح انگاره «ناشناخته بودن» ماهیت این پرندهها در کنار برخی موضعگیریهای ضد و نقیض مقامات دولتی، یکی از رویکردهای خبری این روزها در امریکا است که میتواند فرایند مدیریت افکار را تسهیل کند.
ابتدا وزیر دفاع امریکا اعلام کرد که «ما هنوز قطعات یا لاشهای از سه شیء سرنگون شده پیدا نکردهایم، اما ماهیت آنها با بالن چینی بسیار متفاوت بود.» سپس رهبر دموکراتهای سنا مدعی شد که «ما معتقدیم اشیای پرندهای که در چند روز گذشته در امریکا و کانادا سرنگون شدند هم بالن بودهاند.»و در نهایت، سخنگوی کاخ سفید، در پاسخ به شایعاتی مبنی بر فضایی بودن آنها، هرگونه فعالیت موجود «فرازمینی» را انکار کرد و گفت: «هیچ نشانهای از فعالیت فرازمینیها یا موجودات فضایی در اشیای پرندهای که در آسمان کانادا ساقط شدند، وجود ندارد.»
احیای بحث «بشقاب پرندهها» با همان ادبیات دهه 70 و دوران جنگ سرد و طرح فرضیات ماورایی مانند «فرازمینی» بودن این پرندهها و نهایتاً، تکذیب آنها را باید در همین راستا ملاحظه کرد. به بیان دیگر، طرح چنین مدعیاتی، به نظر میرسد حداقل دو وجه داشته باشد؛ نخست، سرپوشی برای عجز اطلاعاتی در برابر رقبا و دیگری استفاده از تاکتیک ضداطلاعات و تکثر دادهها و اخبار متناقض با هدف مدیریت ادراک عمومی؛ مسألهای که ریشه در واحدهای جنگ روانی پنتاگون دارد و به نظر میرسد از نظر رهبران ایالات متحده، راه عبور از این چالش، از همین واحدها میگذرد.