نگاهی به روند دگرگونی جهان و نسبت آن با تقسیم کار گسترده میان معاندان جمهوری اسلامی ایران

ضلع بیرونی آشوب ها کجا را نشانه گرفته بود؟

سمیرا کریم‌شاهی
دانش آموخته مطالعات غرب آسیا

در طول یک سال گذشته آمریکا همواره تلاش کرده با نمایش های رسانه ای، القا کند که هیچ چیز درباره وضعیت این کشور در عرصه بین الملل عوض نشده است! برای مثال تور تابستانه جو بایدن رئیس جمهور امریکا به منطقه غرب آسیا در حالی بدون نتیجه ملموس به پایان رسید که پیش از آن با دو پرونده انرژی و امنیت، مانور بسیاری روی این سفر داده شد تا کاخ سفید بتواند ثابت کند همچنان غرب آسیا روی فرمان دولتمردان آنها می‌چرخد.  در بخش امنیتی، رژیم صهیونیستی در آستانه سفر بایدن به تکاپوی ایجاد ائتلاف نظامی ضد ایران افتاد تا با حضور هیأت امریکایی، امضای توافق آن را جشن بگیرند که با عدم استقبال کشورهای منطقه این پروژه شکست خورد.  در بخش انرژی، امریکا نتوانست به توافق مورد نظر با کشورهای حاشیه خلیج فارس مبنی بر میزان افزایش تولید نفت و گاز دست یابد تا تبعات جنگ اوکراین بیش از پیش دامنگیر جبهه غربی شود.سفر اخیر بایدن به کی یف هم با انبوهی از اهداف تحقق نایافته غرب و ایالات متحده در اوکراین، یک بار دیگر بحث افول ابرقدرتی ایالات متحده امریکا را بر سر زبان‌ها انداخت.
نظم جهانی از دوران سلطه یک بازیگر واحد، به دوران رقابت و حتی نزاع بازیگران متعدد در حال تغییر است که تحول مهم این دوران، ظهور و پویایی بازیگران منطقه‌ای است که به دنبال افزایش وزن جایگاه خود در معادلات جهانی هستند. جایگاه استراتژیک غرب آسیا همواره این منطقه جغرافیایی را به رکن مهم تعیین سیاست‌های جهانی تبدیل ساخته تا مفهوم ژئوپلیتیک بیش از هر منطقه‌ای در غرب آسیا نمود داشته باشد.
 
غرب آسیا و گسل‌های ژئواستراتژیک
گسل‌های ژئواستراتژیک اشاره به نزاع کلان دو جبهه غرب و شرق در سطح جهانی دارد که باعث شکل گرفتن دو گسل و کانون درگیری دو جبهه شده است. یک قلمرو تقابل در حد فاصل اقیانوس آرام در دو خشکی امریکا و شرق آسیا قرار دارد و گسل مهم‌تر و با ضریب فعالیت بیشتر، گسل اوراسیا و تقابل جبهه غرب و ناتو در برابر جبهه شرقی است.
هر چند از چین و روسیه به عنوان مهم‌ترین بازیگران تقابلی در جبهه‌بندی کلان این دو گسل یاد می‌شود، اما منطقه غرب آسیا بخش مهم و حیاتی گسل اوراسیا را تشکیل می‌دهد و کنشگری بازیگران این منطقه به معنای تأثیرگذاری مستقیم بر تغییرات نظم جهانی و قلمروی ژئوپلیتیکی گسل اوراسیاست.ابتدا قدرت‌های استعمارگر غربی و سپس امریکا در تاریخ یکصد سال گذشته با سه رخداد 1) قرارداد سایکس-پیکو، ۲) تشکیل رژیم جعلی صهیونیستی در منطقه و ۳) اشغالگری امریکا به بهانه مبارزه با تروریسم و تحمیل ارزش‌های لیبرالی، زیست و استقلال ملت‌های غرب آسیا و شمال آفریقا را مورد سلطه خود قرار داده‌اند.
در زمان کنونی و با تضعیف جایگاه امریکا، طرح جدیدی با همکاری هم‌پیمانان منطقه‌ای در دستور کار قرار گرفته تا فضای کنشگری خود در منطقه را در دگرگونی‌های پیش رو هم حفظ کنند.
تیم مارشال نویسنده کتاب‌های «جبر جغرافیا» و «قدرت جغرافیا» که به تأثیر عامل جغرافیا در سیاست می‌پردازد در اثر نخست خود، جمله قابل تأملی را برای منطقه غرب آسیا مطرح می‌کند: «اروپایی‌ها با جوهر روی نقشه این منطقه خط کشیدند و مصنوعی‌ترین مرزهای دنیا را تشکیل دادند. اکنون کوششی در جریان است که این خطوط را از نو با خون بکشند.»
 
اهمیت جایگاه ایران
جبهه غربی و عبری-عربی با ماهیت نظامی-امنیتی در رویارویی با ایران و محور مقاومت در مناطق درگیری متعدد شرق مدیترانه و جنوب خلیج فارس شکست خورده است. طرف غربی، چاره مواجهه با دست برتر ایران در قدرت سخت را در تحریم و تروریسم اقتصادی دید. اما در سال‌های اخیر با ظهور نشانه‌های افول ساختار تک قطبی و افزایش نفوذ اقتصادی بازیگرانی همچون چین در غرب آسیا و جبهه تقابلی اوراسیا چنین نگرانی را برای امریکا و هم‌پیمانان منطقه ای‌اش ایجاد کرده که ایران بتواند جنگ اقتصادی را همچون جنگ نظامی خنثی کند.
در واقع، ماهیت حضور چین در منطقه با جبهه غربی متفاوت است. جبهه غربی با حضور اشغالگرانه و ماهیت نظامی-امنیتی و تهاجم فرهنگ ناهمگون با زیست شرقی-اسلامی به دنبال اعمال سلطه بر ملت‌های منطقه است، اما نفوذ منطقه‌ای چین با ماهیت اقتصادی، بیشتر ظرفیت‌های ژئواکونومیک غرب آسیا را در نظر دارد. مهم‌ترین طرح این نظم اقتصادمحور نوظهور، کریدورها و تنوع بخشی در راه‌های اتصال کشورها و قاره‌ها به یکدیگر است که «رقابت کریدوری» را به شاخص جدید ارتقای جایگاه اقتصادی تبدیل کرده است.
تلاش‌های رژیم صهیونیستی به منظور مزیت‌یابی کریدورهایی که از شمال و جنوب، ایران را دور می‌زنند، مانند کریدور هند-امارات-اسرائیل و فتنه آفرینی در آذربایجان به منظور فعال‌سازی «دالان تورانی» از جمله پروژه‌های انزوای ایران از طریق مناطق پیرامونی با عاملیت رژیم اسرائیل است.دشمنان سعی دارند با توجه به جغرافیای ایران، در عصر رقابت کریدوری آن را به حاشیه برانند و استراتژی اصلی آنها هم ناامن‌سازی ایران و کشاندن دامنه آن از تهران تا شرق مدیترانه است. اکنون پروژه بی‌ثبات‌سازی در قالب یک «جنگ ترکیبی» و تقسیم کار گسترده میان معاندان جمهوری اسلامی ایران در جریان است.
پروژه آشوب در ایران در ماه‌های اخیر و انداختن آتش جنگ داخلی به دامان کشور با کلان هدف «زمین سوخته» ایران است که در آن، دشمنان سعی می کنند نه تنها مرزهای جغرافیایی‌اش را دستخوش تغییر کنند بلکه در نقشه آنها، گستره مرزهای ژئوپلیتیکی و عمق استراتژیک کشور از مرزهای جغرافیایی‌اش محدودتر و دچار عقب‌نشینی گسترده خواهد شد. آنها سعی دارند از این طریق و بی‌ثبات‌سازی کانون محور مقاومت یعنی ایران، محور غربی و عبری-عربی در منطقه ایران را در دوران‌گذار نظم بین الملل به حاشیه برانند؛ نقشه ای که البته تاکنون در آن ناکام مانده اند.
در طول یک سال گذشته و در دولت جدید، سیاست همسایگی و توجه به منطقه با محوریت ظرفیت جغرافیای منحصر به فرد ایران در اتصال شمال به جنوب و شرق به غرب، محور سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شد. در همین مدت کوتاه یک ساله صادرات ایران به کشورهای همسایه رشد چشمگیر ۹۶ درصدی را تجربه کرد.
عضویت ایران در پیمان سازمان همکاری شانگهای، پروژه‌های سوآپ گاز ترکمنستان و روسیه، افتتاح خط ترانزیتی قزاقستان-ترکمنستان-ایران-ترکیه، کریدور ریلی زمینی اکو با مشارکت پاکستان-ایران-ترکیه، فعال شدن کریدور شمال-جنوب با محوریت ایران به منظور اتصال روسیه و هند و راهیابی ایران به دریای سیاه و همچنین آزمایش پروژه اتصال ترکیه و امارات از طریق ایران به منظور جایگزینی مسیر طولانی کانال سوئز از جمله نشانه‌های پویایی ایران و اراده نقش آفرینی در نظم اقتصادمحور پیش رو است.در مقابل، محور عربی، عبری و غربی در نظر دارد با طرح انزوای تحمیلی به ایران از بالفعل‌سازی ظرفیت‌های ژئواکونومیک ایران جلوگیری کند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و سی و هفت
 - شماره هشت هزار و صد و سی و هفت - ۰۷ اسفند ۱۴۰۱