مروری تاریخی بر چالش‌های نظامی - امنیتی ایالات متحده در برابر نیروهای غیرکلاسیک

نبرد نامتقارن تهران و پکن علیه واشنگتن

امیر فرشباف
روزنامه نگار

هرچند ساختار نرم رسانه‌ای و تبلیغاتی وابسته به ایالات متحده سعی دارد این کشور را به عنوان قدرت مسلط (هژمون) دنیا در تمام عرصه‌ها - خصوصاً از حیث نظامی و امنیتی - بازنمایی کرده و این انگاره را هم به لحاظ آکادمیک و هم از جهت سیاسی، به منطق و عرف بین‌الملل تحمیل کند، اما واقعیات میدانی حاکی از نقض این گزاره هستند و در طول تاریخ معاصر به کرات دیده شده که گروه‌های رزم نامتعارف در مناطق مختلف دنیا توانستند ارتش پرهزینه و پرمدعای امریکا را
زمینگیر یا دچار شکست کنند. آنچه در این خصوص، نیاز به بررسی دارد، خوانش تاریخی تقابل نیروهای نظامی امریکایی در برابر نیروها و شیوه‌های رزمی غیرکلاسیک و سنجش عیار توانمندی نظامی ایالات متحده در مقابل این شیوه‌ها و نیروها است.
نمونه‌های متعددی از برخوردهای نظامی و امنیتی در طول تاریخ امریکا هستند که می‌توان به آنها استناد کرد و شکست یا ناکارآمدی قدرت نظامی ایالات متحده در برابر قدرت‌های نوظهور را نشان داد. پیش از آغاز بحث، باید اختصاراً به سه مسأله مقدماتی اشاره کرد؛ نخست اینکه مراد از نیروهای غیرکلاسیک رزمی، آن دسته از نیروها یا حتی ابزارها و شیوه‌هایی هستند که ذیل ساختارهای سنتی نظامی و ارتش‌های رسمی تعریف نمی‌شوند و اساساً از ابزارها و راهبردهای کلاسیک جنگی پیروی نمی‌کنند. این هویت سلبی نیروهای غیرکلاسیک به معنای فقدان منطق رزمی آنها نیست؛ بلکه بیشتر بر شیوه‌های نوظهور و غیرقابل پیش‌بینی دلالت دارد که با منطق متعارف نظامی نمی‌توان آنها را محاسبه و تحلیل کرد. دوم اینکه جمهوری اسلامی، بی‌تردید و بدون اغراق، قطب پیشران و پیش‌برنده مقابله غیرکلاسیک با ایالات متحده و متحدان آن بوده و از این جهت تبدیل به یک الگوی موفق و آینده‌دار شده است. البته این به معنای فقدان راهبرد و توانایی کلاسیک ایران نیست؛ بلکه به دلیل تمرکز بحث روی جنبه‌های رزم غیر‌سنتی، در اینجا به توانمندی نظامی کلاسیک ایران پرداخته نخواهد شد. سوم اینکه در این نوشتار از طریق بازخوانی رخدادهای تاریخی و تطبیق آن با رویدادهای معاصرتر مانند نفوذ بالن‌های چینی به آسمان امریکا سعی می‌شود به چالش‌های نظامی و امنیتی پیش روی ایالات متحده پرداخته شود.
 
قایق‌های سپاه و «دوشنبه سیاه» وال استریت
در سال‌های پایانی جنگ تحمیلی، خصوصاً بعد از عملیات موفقیت‌آمیز کربلای 5، فشار چندجانبه سنگینی بر ایران تحمیل و با ورود رسمی ایالات متحده و ارتجاع عرب منطقه به میدان منازعه، جبهه جنگ با پیچیدگی بی‌سابقه‌ای روبه‌رو شد. از حج خونین 66 و کشتار حجاج ایرانی در مراسم حج آن سال تا نبرد موسوم به جنگ نفتکش‌ها که منجر به دخالت مستقیم نظامی امریکا در هدف قرار دادن سکوهای نفتی ایران و ورود نیروهای چندملیتی به خلیج فارس شد. ضمن اینکه دو ابرقدرت وقت یعنی ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بر سر پایان بدون برنده جنگ ایران و عراق در اسرع وقت، به طور پنهانی توافق کرده بودند و همین ماجرا در تحقق وضع مذکور، عمیقاً مؤثر بود. اما آنچه در آن مقطع، معادلات میدانی را تغییر داد و منجر به آن توافق نانوشته شد، استفاده نیروی دریایی سپاه از قایق‌های تندرو موسوم به «عاشورا» بود.
بنا بر گزارش‌ها، تا پیش از این رویداد، ایران به طور میانگین، از هر شش حمله به نفتکش‌ها و تأسیسات نفتی‌اش، یک حمله را پاسخ می‌داد؛ درحالی که بعد از ورود این قایق‌ها موازنه تغییر کرد و دشمن در قبال هر حمله، یک پاسخ دریافت می‌کرد و حتی در مقطعی، ایران با گرفتن دست برتر، هر تهاجم را با دو حمله پاسخ می‌داد.نکته قابل ذکر در این خصوص این است که نیروی دریایی سپاه این قایق‌ها را با کاربری قایق‌های معمولی از کشور سوئد خریداری کرد و با تجهیز آنها به راکت اندازهای 107 میلیمتری و تیربارهای 12.7 میلیمتری، قدرت‌های کلاسیک دریایی ازجمله امریکا را در خلیج فارس، به چالش کشید.
پس از ورود نسل اول شناورهای عاشورا به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه و تغییر معادله دریایی میان ایران و غرب، یک اتفاق تاریخی رخ داد که بایسته بازخوانی است. سقوط تاریخی و کم نظیر بورس ایالات متحده در هنگامه نبرد مستقیم نظامی با جمهوری اسلامی در روز 27 مهر 1367 (موسوم به دوشنبه سیاه)، رویدادی بود که دفتر وقت سیاسی سپاه در مجموعه تحلیل‌های خود با عنوان «گذر از بحران 67» به آن اشاره کرده است:
«حمله موشکی به نفتکش سی اویل سیتی که با پرچم امریکا در آب‌های کویت حرکت می‌کرد و نیز هدف قرار گرفتن اسکله سی آیلند در ترمینال نفتی الاحمدی کویت، توسط یک فروند موشک ساحل به دریا، بر روحیه متزلزل دلالان سهام در امریکا تأثیر شدیدی گذاشت.
به این ترتیب، با سقوط بیش از پیش بورس وال استریت، عدم اطمینان شدیدی نسبت به آینده معاملات در بازارهای بورس جهان پدید آمد؛ چنان که در بازارهای بورس امریکا، طی همان روز (دوشنبه سیاه)، 200 میلیون و روز بعد ۶۰۰ میلیون سهام از سوی صاحبان عمده سهام به فروش رفت. به علاوه سایر بازارهای اصلی بورس در دیگر نقاط جهان به دلیل ارتباط وسیع و سریع یکدیگر با هم، دچار رکود بی‌سابقه‌ای شدند.
در آن برهه اقتصاد امریکا به گونه‌ای اساسی از این سقوط لطمه دید؛ زیرا مسأله اصلی، چگونگی کنترل و مهار یا جبران خسارات وارده بود، مضافاً به اینکه وعده قبلی ریگان (رئیس جمهور وقت) مبنی بر مقابله با کسری بودجه عظیم و موازنه منفی شدید بازرگانی در امریکا نتوانسته بود سیر نزولی بازارها را متوقف سازد.»
 پهپادهای ایرانی و سرنوشت نظم جدید بین‌المللی
پهپادها، دیگر رکن توانمندی غیرکلاسیک نظامی هستند که قدرت نظامی سنتی غرب را با چالش و بحران بی‌سابقه‌ای مواجه کرده‌اند. شاید این پرسش انتقادی مطرح شود که آیا پهپادها را می‌توان جزو سلاح‌های غیرکلاسیک محسوب کرد؟
در پاسخ باید گفت که همان‌طور که در تعریف نیروها، تجهیزات و شیوه‌های غیرکلاسیک ذکر شد، نوظهور بودن، پیش‌بینی ناپذیر بودن و عدم محاسبه در عرف دانش نظامی بین‌الملل، سه مؤلفه دخیل در تعریف رزم غیرکلاسیک هستند و ملاحظه می‌شود که نیروی پهپادی؛ هم یک نیروی جدید است و در تاریخ منازعات نظامی، آنچنان به کار گرفته نشده است، هم به لحاظ کیفیت عملکرد و توان عملیاتی، معیار مورد اجماع دقیقی وجود ندارد که آنها را پیش‌بینی کند و هم برحسب منطق متعارف تعیین قدرت نظامی کشورها، فعلاً محاسبه نمی‌شوند.
پیش از این، «ایران» در دو گزارش تفصیلی با عناوین «نظم نوین پهپادی» و «پرندگان عذاب برای دشمنان» به کارکردهای عملیاتی، اطلاعاتی و حتی اقتصادی پرنده‌های بدون سرنشین و نظر اندیشکده‌ها و رسانه‌های غربی درمورد پهپادهای ایرانی پرداخته است و در اینجا صرفاً از جهت تناسب با موضوع، به یک نکته اشاره می‌شود. پهپادها بنا به اذعان ناظران، یکی از ستون‌های بازدارندگی دفاع نامتقارن را تشکیل می‌دهند که ایران در مواجهه با تحریم‌های تسلیحاتی و بازیابی و توسعه سیطره هوایی خود، اقدام به راه‌اندازی و گسترش این صنعت کرده است.
در فرایند تجدید حیات نظامی ایران، باید به دو رکن راهبردی «مهندسی معکوس» و «خودکفایی در ساخت» اشاره کرد که نقش تعیین کننده و بی‌بدیلی در به چالش کشیدن توانمندی نظامی ایالات متحده و هم پیمانانش داشته است.
نمونه‌های مهمی برای این رویارویی می‌توان برشمرد؛ از انهدام پهپاد امریکایی گلوبال هاوک تا اثرگذاری غیرقابل انکار پهپادهای «شاهد» در تعیین سرنوشت جنگ اوکراین. ضمن اینکه اعتراف یک ژنرال ارشد امریکایی مبنی بر «عدم برتری مطلق هوایی در برابر ایران» دیگر نشانه‌ای است که مؤید پیشرفت کشور در فناوری هواپیماهای بدون سرنشین به عنوان یکی از ابزارهای دفاع غیرکلاسیک است.

 پرواز آزاد بالن‌های چینی در آسمان ابرقدرت
انتشار اخباری مبنی بر شناسایی چند باره اشیای پرنده در آسمان ایالات متحده و تلاش برای سرنگون کردن آنها، آنقدر رویداد مهمی بود که نه تنها فضای سیاسی بین‌الملل، خصوصاً رابطه امریکا با چین را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد؛ بلکه به نظر می‌رسد فراتر از آن، نشانه‌ای از تغییر نظم بین‌الملل معاصر باشد که توان ایجاد تحول در گفتمان‌های مسلط بر دانش روابط بین‌الملل را هم دارد. ماجرای پرواز این بالن‌ها و پرنده‌های ناشناس، حداقل پنج دلالت می‌تواند داشته باشد:
    نخست به لحاظ نظامی، نشان داد که تبلیغات صورت گرفته و افسانه‌سرایی‌های هالیوودی حول محور قدرت نظامی امریکا و به طور خاص، درباره توان پدافندی این کشور در رهگیری ریزترین پرنده‌ها تا انهدام اجرام آسمانی فراتر از جو زمین و... چقدر با واقعیت فاصله دارد.
    دومین دلالت این رخداد، توسعه میدان منازعه چین و امریکا از ساحت اقتصادی صرف به حوزه تقابل امنیتی است. نفوذ و پرواز چند باره پرنده‌های چینی در آسمان امریکا، آن هم در ارتفاع کم، حاکی از وجود حفره‌هایی در ساختار امنیتی ایالات متحده است. وجود این حفره‌ها زمانی معنادارتر است که بدانیم مقامات کاخ سفید به ماهیت جاسوسی این پرنده‌ها و کشف تجهیزات رصد اطلاعاتی اذعان کرده‌اند.
واشنگتن همچنین بعد از تجزیه قطعات یکی از بالن‌ها مدعی شد که احتمالاً آن یک وسیله جاسوسی پیشرفته بوده که از آسمان مناطق حساس نظامی ایالات متحده، ازجمله پایگاه‌های هسته‌ای در مونتانا، فرماندهی استراتژیک (STRATCOM) و پایگاه بمب افکن‌های هسته‌ای در میسوری گذشته است.  تشدید و توسعه تنش‌های امریکا و جهان شرق، سومین پیام قابل استنباط از رویداد اخیر است و نباید آن را صرفاً به منازعه امریکا و چین تقلیل داد. اصلی‌ترین نشانه برای تأیید این مدعا اظهارات دبیرکل ناتو درباره نقش مشترک چین و روسیه است که در آخرین نشست مطبوعاتی خود مدعی شد «ائتلاف بر این باور است که بالن‌های ناشناس بر فراز ایالات متحده بخشی از عملیات اطلاعاتی رو به گسترش چین و روسیه است.»
    چهارمین نکته قابل ذکر، تشدید اختلافات داخلی میان احزاب امریکایی و سرریز این اختلافات به رسانه‌های وابسته به این احزاب است. پس از انتشار این خبر، بلافاصله اعضای حزب جمهوریخواه و مقامات دولت سابق، دولت بایدن را به تعلل و کرنش در برابر چین متهم کردند.
اندکی بعد، گزارشی توسط شبکه سی‌ان‌ان، متعلق به حزب دموکرات منتشر شد که مدعی شد این پروازها در زمان ترامپ هم اتفاق افتاده‌اند! همان‌طور که گفته شد، دامنه این منازعات سیاسی به رسانه‌های این احزاب گسترش پیدا کرد و به عنوان نمونه اپک تایمز (رسانه ضد چین با گرایش راست افراطی و طرفدار ترامپ) با اشاره به مصاحبه ترامپ با فاکس نیوز، ادعای سی‌ان‌ان را قویاً تکذیب کرد.
پنجم اینکه،یکی از احتمالات موجود در تحلیل این رویداد، استفاده کاخ سفید و پنتاگون از اخبار جعلی و اطلاعات گمراه کننده disinformation و ضداطلاعات CounterIntelligence برای مدیریت و انحراف افکار عمومی و گریز از پاسخگویی است.
طرح فرضیات ماورایی و ادعای «فرازمینی» بودن بالن‌ها و پرنده‌های چینی و تکذیب آن را در همین زمینه باید ملاحظه کرد. ناگفته نماند که استفاده از تاکتیک‌های ضداطلاعات، به لحاظ ماهوی و تاریخی، پیوند عمیقی با بخش نظامی در ساختار حاکمیت ایالات متحده دارد و در رخداد اخیر نیز مقامات پنتاگون، پیشران القای انگاره‌های غیرواقعی و گمراه کننده بودند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و سی و سه
 - شماره هشت هزار و صد و سی و سه - ۰۲ اسفند ۱۴۰۱