گزارش «ایران» از تخریب سلامت ذهنی جامعه توسط برخی سلبریتی‌ها

چرا بازی با امنیت روانی مردم هزینه ندارد؟

امیر فرشباف
روزنامه‌نگار

 
 شهرت مجازی برخی افراد در جوامع و مقاطع مختلف، هر چند می‌تواند یک ظرفیت اجتماعی مهم و اثرگذار محسوب شود؛ اما ملاحظه می‌شود که در موقعیت‌های بسیاری پیش آمده که این امکان تبدیل به یک امر مخل امنیت روانی، اقتصادی و فرهنگی و عاملی در راستای تحقق وضعیت آنارشیک در جامعه شده است. این اتفاق به‌طور گسترده‌تر و پرتکرارتری در جوامعی روی داده که از یک سو، فاقد بسترها، قواعد و ساختارهای فرهنگی و اجتماعی لازم برای استفاده از امکانات مجازی و از سوی دیگر، دچار فقدان قانونگذاری صحیح در حوزه تقنین و قضا هستند؛ یعنی نه قوانین دقیقی که حدود آزادی و امنیت روانی و اجتماعی شهروندان را تعیین و تضمین کنند، وجود دارند و نه قوانین جزایی که واجد بازدارندگی لازم باشند. صرف‌نظر از این بحث کسل‌کننده و بی‌ثمر درباره قواعد و قوانین زیست مجازی، بهتر است برای درک آسیبی که برخی افراد مشهور، اعم از هنرمند، ورزشکار و... به امنیت ذهنی و اخلاقی جامعه وارد می‌کنند، عملکرد سلبریتی‌های خارجی را با اقدامات سلبریتی‌های داخل کشور و نیز نحوه تعامل یا تقابل دولت‌های مختلف با این طیف را با هم مقایسه کرد. این کار باعث می‌شود بهتر نقش اجتماعی این طبقه در مقاطع حساس و نیز اثرگذاریشان بر افکار و رفتار عمومی در بلندمدت، درک شود.
 
ایران؛ بهشت سلبریتی‌ها
رویدادهای ناگهانی و مقاطع حساس و سرنوشت‌ساز مانند انتخابات یا حوادث غیرمترقبه طبیعی مانند سیل و زلزله یکی از اصلی‌ترین مواقفی هستند که می‌توان نقاط قوت و ضعف افراد مشهور در فضای مجازی را تشخیص داد و آسیب‌شناسی کرد. چرا که این مقاطع، اصلی‌ترین مجال کنشگری این جریان هستند؛ البته خود همین مسأله اظهارنظر و ورود افراد مشهور، در حوزه‌هایی که کمترین شایستگی و تخصص لازم را ندارند، چالش‌برانگیز است؛ این پرسش‌ها که ملاک ورود و اثرگذاری بر افکار عمومی و سبک زندگی مردم چیست؟ یک هنرمند زیبا یا یک ورزشکار حرفه‌ای بر حسب کدام ویژگی، مجاز به اظهارنظر در باب یک موضوع تخصصی مانند حکمرانی یا مدیریت بحران است؟ به هر تقدیر، راهکارهای درمانی و پاسخ‌های آنها را در مجال دیگری باید جست‌وجو کرد.
موضوعی که در اینجا می‌توان بیان کرد این است که نحوه مواجهه دولت‌های خارجی با سلبریتی‌هایشان در قیاس با حالت بی‌قاعده تعاملی-رفاقتی و پر از مماشات‌های بیجا در ایران بسیار متفاوت است. این چند نمونه که در ادامه ذکر خواهند شد، به روشنی گویای این تفاوت هستند. به‌عنوان نمونه در زلزله اخیر سوریه و ترکیه مشاهده شد که از یک طرف سلبریتی‌ها و اینفلوئنسرهای مشهور ترک و سوری، عمدتاً با ایجاد حس همدلی و وفاق اجتماعی و گذشتن از منافع مادی خود با واقعه مواجه شدند و مردم را دعوت به شکیبایی کردند، در سوی دیگر، دولت ترکیه افرادی را که از امکانات فضای مجازی و شهرت خود در راستای القای ناامنی و ترس روانی و انتشار اخبار کذب سوءاستفاده کردند بدون مماشات بازداشت کرد. یا مثلاً در امریکا بازیکن سابق لیگ ملی راگبی این کشور به جرم رانندگی حین مستی بازداشت شد و در مقابل، از هیچ حمایت رسمی و غیررسمی ای برخوردار نشد. اخیراً نیز دنی آلوز دفاع راست پیشین بارسلونا و پاریسن ژرمن به اتهام آزار جنسی یک زن در یک کلوب شبانه در شهر بارسلونا، نه تنها در بازداشت به‌سر می‌برد؛ بلکه باشگاه پوماس مکزیک تصمیم گرفت که به صورت یکطرفه قراردادش با او را فسخ کند و به‌دلیل رعایت نکردن «رفتار حرفه‌ای» خواهان دریافت غرامت پنج میلیون دلاری از او شد. این باشگاه همچنین در بیانیه‌ای تأکید کرد «باشگاه ما به هیچ وجه رفتارهای ناخوشایند را تحمل نمی‌کند و صرفنظر از اسم افراد، هر فردی که قصد اقدام علیه ارزش‌های ورزشی و دانشگاهی را داشته باشد، با برخوردی شدید مواجه خواهد شد.» اما اینها فقط بخشی از نظام مجازات‌های آلوز بودند؛ علاوه بر آنها، نه تنها شورای شهر بارسلون اقدام به تعطیلی کارتل‌های او کرد، بلکه به گزارش روزنامه اسپانیایی «ال کانفیدنشال» شرکت آدیداس نیز قرارداد خود با آلوز - که ماه گذشته به پایان رسیده - را دیگر تمدید نکرد.
اگر این نمونه‌های رفتار دولت‌ها و ساختارهای اجتماعی و اقتصادی با سلبریتی‌های هنجارشکن در خارج از ایران را با موارد مشابه داخلی مقایسه کنیم، آنگاه بخشی از عمق این مصیبت را درخواهیم یافت. در کشور خودمان اقسام هنجارشکنی‌های رفتاری و دروغ پراکنی رسانه‌ای از سوی طیفی از سلبریتی‌ها، اعم از ورزشکار یا هنرمند صورت می‌گیرد، در صورتی که نه تنها برخورد متناسبی با ایشان صورت نمی‌گیرد؛ بلکه ملاحظه می‌شود که در همان ترتیبات کاری و مالی قبل و چه بسا بهتر از چرخه اقتصادی و اجتماعی قبلی، مشغول فعالیت هستند؛ موضوعی که تبعات اجتماعی متعددی دارد که در انتها به بخشی از آنها پرداخته خواهد شد.
 
گل به خودی میلانی با پاس علی کریمی!
یکی از نمونه‌های متأخر داخلی در فضای مجازی که با واکنش گسترده کاربران روبه‌رو شد، نحوه مواجهه دوگانه سلبریتی‌های داخلی با دو زلزله خوی و ترکیه بود. مثلاً خانم تهمینه میلانی در پست‌های اینستاگرامی خود ابتدا با درج تصویری رقت برانگیز و البته جعلی، نسبت به زلزله خوی و آنچه عدم رسیدگی به زلزله زدگان خواند، گلایه کرد، درحالی که در مواجهه با زلزله ترکیه، با انتشار تصویری که امکانات امدادی ترکیه را بازنمایی می‌کرد، به بازماندگان تسلیت گفت. آن سیاه نمایی و این سفیدشویی، البته از چشم ناظران و کاربران دور نماند و نسبت به آن واکنش نشان دادند و از آن با عناوینی چون «خود تحقیری»، «پدرکشتگی با ایران» و مانند آنها یاد کرده و نسبت به عدم برخورد قانونی متناسب با این قبیل رفتارها گلایه کردند.
اما این اتفاق، نه اولین اقدام حاشیه ساز خانم فیلمساز در بستر فضای مجازی بود و نه آخرینش؛ بلکه در گذشته نیز موارد مشابهی قابل ذکر هستند؛ از انتساب اشعار سخیف و کوچه بازاری به شاعرانی مانند سیمین بهبهانی تا دریافت تذکر بابت «کپی بودن» و عدم اصالت آثار گالری آریانا در سال 1397 و حذف یک بسیجی جهادی از عکس کمک به سیلزدگان نوروز 1398.
اینکه یک فیلمساز با تجربه مرتکب چنین اشتباهاتی می‌شود و با دستفرمان امثال علی کریمی - که در گاف دادن و استفاده از تصاویر و جملات جعلی و کاذب مشهور است - در فضای مجازی زیست می‌کند، بسیار قابل تأمل و پرسش برانگیز است. نخستین مسأله قابل ذکر در این خصوص این است همان‌طور که گفته شد، نه تنها بازدارندگی اجتماعی-قضایی لازم برای زیست مجازی شهروندان، علی الخصوص سلبریتی‌ها وجود ندارد؛ بلکه این بازدارندگی کاملاً به صورت معکوس عمل می‌کند. یکی از ابزارهایی که برای این جماعت، به عنوان یک سپر و ساختار بازدارنده عمل می‌کند، شبکه فشار رسانه‌ای است که پیش از هر مشکلی باید تکلیف آن را مشخص کرد.
پس از گروه‌های فشار سیاسی، رسانه‌ای (عمدتاً اصلاح‌طلب) باید به حمایت‌های بی‌جهت همقطاران ایشان و اصناف دیگر اشاره کرد که روند رسیدگی عادلانه به تخلفات و جرائم این طبقه را دچار اختلال می‌کند. اما آنچه از همه قابل تأمل‌تر است اینکه چرا حاکمیت با متخلفان این طیف مماشات می‌کند؛ نه تنها مماشات در رسیدگی قاطع و عادلانه به اتهامات، بلکه واگذاری امتیازات و رانت‌های بی‌حد و حصر و بدون مالیات؟! حداقل سه آسیب بنیادی برای این وضعیت آنارشیک می‌توان ذکر کرد؛ نخست، اینکه عمیقاً حس تبعیض - آن هم از ناحیه خود حکومت - را به افکارعمومی تزریق می‌کند، دوم، اقتدار حاکمیت را به بازی گرفته و منجر به گسترش سوءاستفاده از این وضعیت می‌شود و سوم اینکه بیانگر تأییدی «رسمی» است بر ارتکاب به رفتارهای خلاف عرف و هنجارهای اجتماعی.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و بیست و هشت
 - شماره هشت هزار و صد و بیست و هشت - ۲۵ بهمن ۱۴۰۱