فیلیپ هاپکینز، پژوهشگر مؤسسه مطالعات ایران در دانشگاه سنت‌اندروز اسکاتلند:

شاه برای تحکیم قدرتش پا از گلیمش درازتر کرد

 فیلیپ هاپکینز، دانشیار تاریخ کلیسا در مدرسه مذهبی گیت‌وِی است که دو دکترا، یکی در الهیات کاربردی (مدرسه مذهبی الهیات ساوث‌ایسترن بپتیستز) و دیگری در تاریخ ایران (دانشگاه سنت‌اندروز اسکاتلند) دارد. رساله ایران‌شناسی او پیرامون میسیونرهای امریکایی در ایران در دوره پهلوی دوم است. او اکنون پژوهشگر مؤسسه مطالعات ایران در دانشگاه سنت‌اندروز است و در دانشگاه ایروان پیرامون مسیحیت و اسلام تدریس می‌کند. کتابش با عنوان «میسیونرهای مسیحی در ایران در دهه‌های 1960 و 1970» موضوع این گفت‌وگو شده است.

 

 گفته‌اید که استراتژی سابق میسیونرهای امریکایی «بر مدرن‌سازی و غربی‌سازی» تأکید داشت. برداشت من از حرف‌تان این است که این یک تلاش حساب ‌نشده بود که به برنامه کلی آنها حداقل در ایران آسیب زد.
بله. در دوران پهلوی، چیزی بود به اسم «انقلاب سفید». انقلاب سفید در زمان شاه شروع شد و به‌عنوان راهی برای اصلاح، برای کمک به مدرنیزاسیون ایران تبلیغ می‌شد و یکی از کارهایی که کرد همین بود. اما انگار روزبه‌روز بیشتر ماهیتی سیاسی پیدا می‌کرد. از جهتی، به‌ نظر می‌رسید که تا حدودی تلاشی است از طرف شاه برای «قدرت‌گیری». او از خیلی جهات سعی داشت پا از گلیمش درازتر کند و هدفش تحکیم قدرت خودش بود و به ‌نظرم اگر انقلاب سفید با سرعت کمتری رخ می‌داد، اوضاع به ‌نحو متفاوتی پیش می‌رفت. بحث در گرفته بود، حتی برخی از رهبران اسلامی آن زمان مایل بودند به محمدرضا شاه کمک کنند، اما او چنان عزمش را برای مدرنیزاسیون ایران جزم کرده بود که، طبق پژوهشی که انجام دادم به ‌نظرم نرسید که او واقعاً علاقه‌ای به این همکاری داشته باشد و به‌ نظرم این واقعاً به شاه و هدف غایی‌اش که مدرنیزاسیون ایران بود، ضرر زد.
 وقتی که شاه به تعبیر شما مشغول «به چنگ آوردن قدرت» و تحکیم قدرتش بود، آیا میسیونرها می‌توانستند مسیری جز حمایت از سلطنت انتخاب کنند؟
نکته جالبی را مطرح کردید که به ‌نظرم واقعاً پرداختن به آن مهم است. مسیحیت، از اساس، دینی است تبلیغی و شبیه به اسلام. در رابطه‌ با مسیحیت و بخصوص فعالیت تبلیغ مذهبی در ایران در زمان شاه، مبلغان وقت زیادی را صرف انجام کارهایی با ماهیت اجتماعی کردند؛ بر آموزش و درمان و... تمرکز کردند. اما یکی از کارهایی که در مقام مبلغ مسیحیت باید بر آن تمرکز می‌کردند، حتی بیشتر از آن کارهای دیگر، انجیل است. تا حدی این کار را هم کردند، اما واقعاً حتی نزدیک هم نشدند به آن میزانی که باید این کار را می‌کردند و به‌ نظر می‌رسد در زمان شاه، مبلغان مسیحی درگیر چیزهایی بودند که قطعاً به رژیم پهلوی مربوط می‌شد. اما این چیزهای دیگر، هرچند شاید در کوتاه ‌مدت به آنها کمک کرده باشد، اما در درازمدت به ضررشان تمام شد؛ چون چیزهایی که شاه سعی در ترویج‌شان داشت در نهایت نسبتاً نامحبوب از کار درآمدند. به همین دلیل انقلاب مردمی سال 1979 شکل گرفت که طی آن آیت‌الله خمینی به قدرت رسید و حکومت تغییر کرد، که به‌ گمانم بنابر همه گزارش‌ها، انقلابی مردمی بود. فکر نکنم کسی باشد که منکر آن باشد. پس وقتی مبلغان مسیحی خود را بیشتر با حکومت هم‌راستا کردند، باعث شد مردم خیلی از آنها بیزار شوند و به عقیده من اگر آنها از لحاظ سیاسی بی‌طرف می‌ماندند، ممکن بود جای بیشتری برایشان باقی بماند، حتی در جمهوری اسلامی امروز.
 میسیونرهای امریکایی در عهد پهلوی، روابط نزدیکی با سلطنت برقرار کردند. ولی آیا آنها پیش از انقلاب به این فهم رسیدند که خطا کرده‌اند و شاید حتی تلاش کرده باشند از سلطنت فاصله بگیرند؟
بله، آنها رابطه نزدیکی داشتند. قطعاً رابطه‌ای بین مبلغان مذهبی امریکایی و حکومت پهلوی وجود داشت و مادامی ‌که مبلغین امریکایی نیات و برنامه‌های پهلوی را ترویج می‌کردند، به آنها آزادی نسبی داده می‌شد. همان‌طور که می‌دانید، در کتابی که نوشته‌ام، به این اشاره کردم؛ یک نمونه ساوترن بپتیستس بودند که جلسه‌ای که به آن ای.جی.ام می‌گویند را در ایران برگزار می‌کردند - جلسه‌ای با حضور مبلغان مذهبی از ایران و سایر نقاط جهان و آنها این جلسه را در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 میلادی در ایران برگزار می‌کردند چون ایران را مکان امنی برای مبلغان مذهبی می‌دانستند. اگر مبلغان مذهبی گرایش به تبعیت از شاه نداشتند، آن وقت ایران مکان امنی برای آنها شناخته نمی‌شد و برخی هم بودند که این گرایش را نداشتند. آزادی بهایی داشت. شما می‌توانستید کتاب‌های مقدس به مردم بدهید؛ می‌توانستید بیمارستان‌ و مدرسه‌تان را بسازید؛ گردهمایی دینی و جلسات مسیحی برگزار کنید اما مجبور بودید این را حمل بر آن [تبعیت] کنید. شما واقعاً نمی‌توانستید از آنچه شاه می‌خواست سرپیچی کنید.
 

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و بیست و هفت
 - شماره هشت هزار و صد و بیست و هفت - ۲۴ بهمن ۱۴۰۱