گزارشی تحلیلی از ناکامی اغتشاشگران و بررسی سناریوهای آینده
چهار فصل آشوب
امیر فرشباف
روزنامهنگار
همزمان با برگزاری مراسم اربعین حسینی در هفته آخر شهریورماه سال جاری، اعلام خبر فوت خانم جوانی به نام مهسا امینی در تهران تبدیل به خبر اول رسانههای ایران و جهان شد و تمام حوادث و رویدادها حتی خبر مرگ ملکه انگلیس را تحتالشعاع خود قرار داد. بلافاصله پس از انتشار این خبر، موج عملیات روانی رسانههای ضدایرانی فارسی زبان و غیرفارسی زبان به راه افتاد که در آن، پلیس امنیت اخلاقی پایتخت را مسئول کشته شدن خانم امینی معرفی کردند! آنچه به آغاز این جنگ روانی دامن زد چند اقدام مشکوک بود؛ ازجمله انتشار تصویر خانم مهسا روی تخت بیمارستان توسط نیلوفر حامدی خبرنگار روزنامه شرق که بعدها مشخص شد این فرد از اعضای آموزشدیده و مرتبط با سرویسهای بیگانه بود. در کنار آن باید به مصاحبههای متعدد و متناقض اطرافیان مرحومه امینی اشاره کرد که روند عملیات رسانهای جریانهای معاند را شدت بخشید و القای انگاره کاذب «قتل سیستماتیک» را تسهیل کرد. هستههای اولیه اعتراضی در همان ساعات نخستین در اطراف بیمارستان و سایر نقاط شکل گرفت و رفته رفته بر جمعیت حاضر افزوده و طبیعتاً فضای حاکم بر تجمعات نیز دستخوش تحول شده و فضا برای سر دادن شعارهای ساختارشکن و اقدامات رادیکال فراهم شد. از این نقطه بود که عملیات میدانی با پشتیبانی بیسابقهترین عملیات روانی علیه انقلاب اسلامی کلید خورد. نکته مقدماتی دیگر اینکه آشوب اخیر از جهات متعددی با ادوار گذشته متفاوت بود و طبیعتاً، ساختار تحلیل آن نیز باید متمایز از دورههای گذشته باشد؛ حداقل به پنج وجه تمایز بنیادی میتوان اشاره کرد؛ مثلاً هم از حیث بستر بازنمایی، هم از لحاظ تغییر دینامیسم جبهه براندازان و وزنکشی اپوزیسیون، هم از لحاظ زمانبندی و برنامهریزی، هم از جهت پیامدهای فرهنگی و اقتصادی و هم از جهت شیوههای ایجاد و استمرار آشوب و خشونت این اغتشاش با ادوار قبل متفاوت بود. بنابراین با منطق تحلیل سنتی نمیتوان پیچیدگیها و تمایزات کلی و جزیی این اغتشاشات را ملاحظه کرد؛ ضمن اینکه آشوب اخیر را باید به عنوان یک جنگ ترکیبی تلقی کرد که از این حیث نیز ضروری است برای درک و تبیین وجوه اغتشاشات اخیر، از ساختار فهم و تحلیل سنتی عبور کرد.
فاز پاییزی
ماهیت این آشوب را باید در سه سطح صورتبندی و تحلیل کرد؛ در فاز نخست، میداندار اصلی تجمعات، گروههای چپگرا به همراه طبقه متوسط شهری بودند که اولی، گفتمان اعتراضات را نمایندگی و دومی، پیاده نظام و نیروی انسانی تجمعات را تأمین میکرد. در این فاز، فضای اعتراضی بیشتر رنگ و بوی اجتماعی داشت و به واسطه شعارها و مطالبات اجتماعی مانند «انحلال گشت ارشاد» و نظیر آن سعی میشد که بستر اقدامات لازم فراهم شود. این فاز - که باید آن را فاز پاییزی آشوب نامید - به لحاظ زمانی از ابتدای اعتراضات (مهر 1401) شروع شد و تا آخر آذر سال جاری تداوم داشت و از مهمترین اهدافش سوءاستفاده از ظرفیت انسانی دانشجویان و دانشآموزان بود.در این مقطع سعی شد سنگینترین و بیسابقهترین فشار رسانهای علیه حاکمیت وارد شود تا جمعیت را به بستر خیابان بکشاند؛ ولی نهایتاً تجمعات پراکنده و محدودی شکل گرفتند که به لحاظ نیروی انسانی، حتی از دی ماه 96 و آبان 98 هم کمتر بود. تعداد کم پیادهنظام حاضر در تجمعات، حاکی از شکاف عمیق عملیات روانی و واقعیت میدانی بود و نشان میداد که نقش فضای مجازی در انگارهسازی و القای اخبار کاذب بسیار پررنگتر از ادوار قبل خواهد بود؛ موضوعی که در عمل هم همین گونه شد و رسانههای معاند به طرز بیسابقهای به انتشار پرتکرار اخبار جعلی پرداختند.
زمستان خونبار
فاز دوم آشوب را باید از دو جهت ملاحظه کرد؛ نخست، هویت مشخص این فاز و دوم، جنبه مقدماتی آن برای فاز سوم. از جهت نخست، یعنی ماهیت خود این فاز باید خاطرنشان کرد که گام زمستانی آشوب با عملیات علیه امنیت اقتصادی کشور کلید خورد و ابعاد مختلفی را دربرگرفت؛ اخلال ارزی و افزایش ساختگی نرخ ارز، اعتصابات اجباری کارگران و بازاریان، نمایش رسانهای خروج سرمایه از بانک و بورس توسط مردم و... مواردی بودند که برای این مقطع طراحی شده بودند که مانند گام قبلی با شکست مواجه شدند.
برای سرویسهای بیگانه و جریانهای معاند، خلأ حضور طبقات فرودست و کمبرخوردار بشدت محسوس بوده و است و همین فقدان باعث شد تا برای پر کردن این خلأ، در گام دوم - که حدوداً از ابتدای دی ماه امسال آغاز شد - جوانب اقتصادی و معیشتی را نیز به اغتشاشات اضافه کنند. در این فاز، شاهد طرحها و اقداماتی از قبیل اخلال در نظام اقتصادی از طریق ایجاد نوسانات کاذب در بازار ارز و طلا، اعتصابات اجباری توأم با تهدید کسبه و کارگران و دعوت به خروج سرمایه از بانک و بورس و اقدامات مشابه بوده و هستیم که با تدابیر دولت و دستگاههای نظارتی و اطلاعاتی تا حد زیادی اثر خود را از دست داد. یکی از اهداف این فاز همان طور که اشاره شد، وارد کردن طبقه فرودست با بهانههای معیشتی و اقتصادی به میدان آشوب برای پرکردن خلأ مذکور بود. اما از جهت دوم، یعنی جنبه مقدماتی این فاز برای مرحله بعد باید به هدف مهم دیگر فاز زمستانی، یعنی فراهم کردن زمینه اقدامات مسلحانه در گام بعد اشاره کرد. کشف نزدیک به 10 هزار قبضه اسلحه توسط دستگاه انتظامی و امنیتی در کنار حملات تروریستی مانند حوادث شاهچراغ، اصفهان، مسجد مکی زاهدان و ایذه و... اتفاق بیسابقهای است که در کنار اعتراف مقامات رسمی دولتهای متخاصم به ارسال سلاح به داخل ایران معنادارتر به نظر میرسد و دلالت دیگری جز طراحی جدی دولتها و سرویسهای بیگانه برای کشاندن ناامنی مسلحانه به داخل مرزهای ایران ندارد.
بهار و تابستان داغ
فارغ از چشمانداز این اغتشاشات در آینده، مسألهای که موضوعیت دارد، بحث تداوم چرخه اغتشاش است؛ به تعبیر دیگر، چه فاز مسلحانه در ایران قرین توفیق باشد و چه شکست بخورد، آنچه برای سرویسهای بیگانه حیاتی است دو مسأله است؛ نخست، ایجاد پیوند و ائتلاف میان گروههای ضدایرانی و دوم، دامنهدار شدن و استمرار زمانی اغتشاش.
عاملی که میتواند سوخت این چرخه را تأمین کند همان مسألهای است که سرچشمه اولیه آن بود؛ بهانه حجاب بانوان همان طور که محمل نخست ایجاد آشوب ترکیبی اخیر بود، همچنان ظرفیت دارد تا در فصل گرما نیز به صورت دیگری بستر اغتشاش و سوءاستفاده از ظرفیت انسانی و مطالبات حقوقی بانوان را فراهم کند. موضوع رودررو قرار دادن حاکمیت با بانوان و برساخت هویت و تصویر زن ایرانی هدف راهبردی جبهه دشمن در عرصه جنگ نرم است. این تقابلسازی در کنار بازتولید جاذبههایهای جنسی کاذب برای اقشار نوجوان و جوان در دو میدان فضای مجازی و حقیقی، جزو بسترهای نرم استمرار این آشوب هستند که پیشبینی میشود برای بهار و تابستان سال آینده هم از همین ابزارها استفاده شود.
جاده آشوب به کجا منتهی میشود؟
چشمانداز این اغتشاشات را باید از دو منظر تحرکات داخلی و تحولات خارج از ایران پیشبینی کرد. از حیث داخلی، همان طور که گفته شد، گام سوم آشوب، یعنی عملیات مسلحانه و تروریستی از کانال فازهای قبل محقق میشود، به بیان دیگر، زمانی این فاز، قابلیت عملیاتی شدن مییابد که مراحل و گامهای پیشین با موفقیت به سرانجام رسیده باشند، اما ملاحظه میشود که به دلیل موفقیتهای نسبی در برخی مقاطع و ناکامیهای دیگر، نمیتوان چشمانداز قطعی و واضحی برای پیشبینی فاز مسلحانه در نظر گرفت، در حالی که از سوی دیگر، احتمال ورود جریان ضدانقلاب به این فاز با توجه به قرائن متعدد، به هیچ عنوان نباید نادیده گرفته و انکار شود. ورود این حجم سلاح گرم به داخل کشور رخدادی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. هنوز یک هفته از نشست خبری سخنگوی فرماندهی انتظامی کل کشور و خبر کشف 9 هزار و 300 قبضه اسلحه از ابتدای اغتشاشات نگذشته بود که طی چهار عملیات، یکی توسط قرارگاه منطقهای جنوب غرب ارتش، دیگری توسط سازمان اطلاعات انتظامی استان خوزستان، سوم به دست اداره کل اطلاعات استان ایلام و چهارم توسط فرماندهی انتظامی کرمانشاه، بیش از ٢۰۰ قبضه سلاح گرم دیگر نیز کشف و ضبط شدند که در فرصتی دیگر به این موضوع به طور مفصل پرداخته خواهد شد.
ارتقای وزن سازمان منافقین میان گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی توسط دولتهای متخاصم و بازسازی شبکه عملیاتی خانوارهای نفاق در مناطق و شهرهای مرکزی، مورد دیگری است که جنبه سخت پازل آشوب را برمیسازد، هرچند که تیمهای خرابکاری گروهک نفاق به طور پی در پی زیر ضربه دستگاه اطلاعاتی کشور منهدم شده و توان عملیاتی آنها تحلیل رفته است. نمایش اعطای وکالت موقت به ربع پهلوی «برای دوران گذار» نیز بازی دیگر منافقین برای تضعیف و حذف پهلوی و برساخت تصویر «سازمان» به عنوان یگانه جریان برانداز جمهوری اسلامی بود که آنقدر با تشتت و تعارض میان گروهها و چهرههای ضدایرانی از یک سو و عدم استقبال و بی اعتنایی مردم از سوی دیگر روبهرو شد که مانند سایر طرح و برنامههای ضدانقلاب عقیم ماند.
گام دیگر تقویت وجه سخت اغتشاشات، تلاش اولیه پارلمان اروپا برای وارد کردن نام سپاه در لیست «گروههای تروریستی» و تحریم چهرهها و مقامات سیاسی و امنیتی کشور بود که ازقضا آن هم به واسطه تلاش نیروها و نهادهای وابسته به نظام سلطه مانند بنیاد دفاع از دموکراسیها FDD و سازمان منافقین، با هدف تضعیف توان امنیتی ایران انجام شد؛ اقدامی نمادین که زمانی معنادارتر میشود که آن را درکنار پیشنهاد ترور فرماندهان میانی سپاه توسط مرکز مطالعات شورای آتلانتیک (وابسته به ناتو) و تجویزهای ضدامنیتی بنیاد دفاع از دموکراسیها FDD مبنی بر اقداماتی همچون انتشار اطلاعات شخصی فرماندهان میانی سپاه از قبیل شماره تلفن همراه و نشانی منزل و مشخصات سازمانی فرماندهان و... ملاحظه کنیم. حتی ترور چهرههایی همچون شهید مدافع حرم سرهنگ حسن صیاد خدایی در خردادماه امسال و شهید سیدعلی موسوی (معاون اطلاعات سپاه سیستان) در جریان فتنه حول مسجد مکی زاهدان در مهرماه سال جاری را میتوان گام آزمایشی این راهبرد دانست و آنها را ذیل طرح فشار حداکثری به بدنه سپاه تحلیل کرد.تمام این اقدامات درحالی صورت گرفته و میگیرند که در آشوب اخیر، به محض بروز اولین نشانههای ورود آزمایشی ضدانقلاب به فاز مسلحانه در کردستان، نیروی زمینی سپاه با استفاده از کمترین توان عملیاتی خود و در کمترین زمان ممکن منطقه را از لوث وجود اشرار تجزیهطلب پاک کرد یا با برگزاری رزمایش شبیهسازی عبور از ارس در کنار بمباران مواضع احزاب تجزیهطلب در اقلیم کردستان، پیام واضحی به تحرکات رو به تزاید رژیم صهیونیستی در قفقاز جنوبی و اقلیم (به عنوان دو منطقه تحت نفوذ اسرائیل) ارسال کرده و دو فتنه تغییر ژئوپلیتیکی مرزها و ورود تروریستهای مسلح به ایران را در نطفه خفه کرد.