ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق علیه السلام: در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شدهاند پس هرکس برای خدا تواضع کند، او را بالا برند و هر کس تکبر ورزد او را پست گردانند.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2، ص122، ح2
بیتا منصوری: قوانین شورای صنفی نمایش را نمیدانیم
از سوی شورای صنفی نمایش اعلام نشده که فیلمهایی که همزمان با جشنواره فیلم فجر اکران شدهاند، چند روز میتوانند فرصت اکران اضافه داشته باشند. قوانین شورای صنفی نمایش را بسیاری از دوستان سینماگر نمیدانند و به همین دلیل نمیتوانند حق خود را دریافت کنند.
این تهیهکننده از شفاف نبودن قوانین شورای صنفی نمایش انتقاد کرد.
محمد اللهیاری: بلیت جشنواره موسیقی گران نشده است
همواره قیمت بلیتهای جشنواره موسیقی فجر حدود ۲۰ درصد نسبت به کنسرتهای معمولی ارزانتر است. امسال در برخی ردیفها به عنوان مثال اگر قیمت بلیت ۴۰ هزار تومان بوده حدوداً به ۵۰ هزار تومان افزایش پیدا کرده است و در برخی سطوح نیز نسبت به سال گذشته تغییری ایجاد نشده است.
مدیر کل دفتر موسیقی درباره بلیت فروشی جشنواره موسیقی فجر توضیح داد.
صدوهفده سال از تولد صادق هدایت گذشت
نویسنده همهفنحریف
اسدلله امرایی
مترجم
صادق هدایت ۲۸ بهمن سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد و بعدها به یکی از نویسندگان، مترجمان و روشنفکران سرشناس ایرانی تبدیل شد که آوازه آثارش همانزمان از مرزهای جغرافیایی ایران بیرون رفت و رمانی مثل «بوف کور» توانست معرف داستان نو و البته تازه پاگرفته ایرانی باشد که هدایت یکی از بنیانگذاران آن بود. بعد از جمالزاده، هدایت، بزرگ علوی و صادق چوبک بودند که پرچمداران داستاننویسی نوین ایرانی لقب گرفتند و آیندگان را وامدار هر آنچه نوشتند کردند. اگر چه رمان «بوف کور» هدایت مشهورترین و البته درخشانترین اثر ادبیات داستانی او و ادبیات داستانی معاصر ایران به حساب میآید اما هدایت نیز، مثل بسیاری از همدورهایها و همقطارانش در ترجمه و تحقیق ید طولایی داشت و کارهای ارزشمندی از خود به جا گذاشت. هدایت که زبان پهلوی میدانست آثاری از متون کهن ایرانی مانند زند وهومن یسن ترجمه کرد و به مدد دانش زبان فرانسهاش آثاری از آنتوان چخوف و فرانتس کافکا و آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را هم ترجمه کرد و از آثار کسی مثل کافکا بسیار الهام گرفت و میشود نزدیکی و قرابت بسیاری بین این دو نویسنده دید. صادق هدایت ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد و چند روز بعد در قطعه ۸۵ گورستان پرلاشز به خاک سپرده شد.
هدایت در دورهای زندگی کرد که نویسندهها همهفنحریف بودند و اگر نگاهی به لیست نویسندگان و اهالی فرهنگ آن دوره بیندازیم با این ویژگی عمومی روبهرو میشویم که آنها صرفاً در یک رشته و یک فن، قلم نمیزدند و مثل حکمای قرون پیش از خود، در امور دیگر نیز دستی داشتند که از آنها چهرههایی جامعالاطراف میساخت.
بهعنوان مثال کسانی مثل شاملو، آلاحمد و... هم نویسنده، هم مترجم و هم محقق و پژوهشگر بودند و اتفاقاً در همه این حوزهها نیز به سبب اشراف، سواد و بینش خوبی که داشتند خوش درخشیدند و آثاری قابل توجه و ماندگار از خود به یادگار گذاشتند. امروز ما کمتر شاهد چنین مسألهای هستیم و این موضوع برآمده از شرایط خاص تاریخی، اجتماعی و سیاسی آن دوره بود و طبیعی است که امروز مثل آن روزگار نباشد و هر دورهای ثمره و حاصل بروز و ظهور اتفاقات همان دوره است. صادق هدایت در ترجمه هم بسیار کار کرده بود و آثار شاخصی را ترجمه کرد از قبیل آثار کافکا که روی خود او هم تأثیر بسیاری داشت و این تأثیر را میتوانیم در خلال آثار او بازشناسی کنیم.
ترجمههای هدایت، مانند بسیاری از ترجمههای دوره خود، بیش از آنکه ترجمه باشند، تألیف هستند و برآمده از ذوق ادبی مترجم.
این مسأله نیز بسیار طبیعی است و ما در مورد شاملو و چهرههای شاخص دیگر ادبیات معاصر هم این نکته را میبینیم. شاید ترجمه شاملو از لورکا یا هدایت از سارتر و کافکا، ترجمههای عین بهعین و دقیقی از زبان مبدأ نباشند، اما ترجمههای دلچسب و شیوایی هستند که امضای خاص خود را دارند و ما امروز کافکا را با هدایت و لورکا را با شاملو میشناسیم.
هدایت همکاریهای خوبی با حسن قائمیان هم داشت و در دورهای هم ترجمه و تقریظهایی با هم داشتند که آثار بسیار خوبی از آب درآمد و هنوز هم خوانده میشوند و ماندگاری خود را حفظ کردند.
امروزه، ما با دورهای طرف هستیم که همه چیز بسیار تخصصی شده و هر کسی در رشته و حوزهای تخصص دارد و بیشک آن زمان، رفتوآمد به کشورهای دیگر و نشست و برخاستهای ادبی با چهرههای هنری و فرهنگی به رشد و پیشرفت جامعه فرهنگی کشور کمک میکرد و امروز زمانهای است که همه چیزش مربوط به دوره و شرایط خودش است و نمیشود امروز بهدنبال کسی مثل هدایت گشت و گفت چرا کسی دیگر مثل هدایت به دنیا نمیآید. هدایتهــــا محصول دوران خـــــــــــــود بـــــــــــودند.
مجالی برای گفتوگو از دریچه جایزههای ادبی
نیاز داستاننویسی امروز به هیجان و تعامل
حسن محمودی
نویسنده و منتقد ادبی
نهمین دوره جایزه ادبی هفت اقلیم، هفتم اسفند ماه سالجاری با معرفی آثار برگزیده در دو بخش مجموعه داستان و رمان به کار خود پایان میدهد. داوری این دوره از جایزه را در بخش مجموعه داستان، علی خدایی، ناهید طباطبایی و هادی نودهی و در بخش رمان، صمد طاهری، رضا زنگیآبادی و حسن محمودی بر عهده داشتهاند.
از من درباره ارزیابیام از رمانهایی که در داوری جایزه هفت اقلیم خواندهام پرسیدید. نکتهای که همین ابتدا باید بر آن تأکید کنم این است که من تنها آثاری را خواندهام که از سوی دبیرخانه به دستم رسیده است. بنابراین داوری و ارزیابی من تنها نسبت به مقایسه این کتابها با یکدیگر است. نمیدانم، لابد در مرحله ماقبل نیز گزینشی انجام شده است و شاید برخی آثار نیز در این جایزه شرکت داده نشدهاند. بنابراین داوری در چنین وضعیتی به مثابه نظر دادن بین تعدادی محدود اثر است. چیزی که با نگاهی کلی به این کتابها میتوان فهمید روند رماننویسی ایرانی معاصر در دهه نود است. رمانهای خوبی نوشته میشود و خوشبختانه آثار خوب دیگری هم هستند که خارج از روند جایزهها خوانده میشوند، آثاری که شاید در داوری جایزهها حضور نداشته باشند و قبل از هر چیزی در افکار عمومی برنده میشوند که از آنها استقبال میشود. نکتهای که در این بین نباید فراموش کرد این است که اقبال به یک رمان را نباید تنها در تعداد نسخههایی که خوانده میشود جستوجو کرد بلکه باید نگاهی فراتر داشت و میزان اثرگذاری آنها در بین مخاطبان را دید. به عقیده من داستان نویس ایرانی کارش را آنطور که باید بلد است و تا آنجا که فرصت و مجالش را دارد، خوب مینویسد. در بین آثاری که برای این داوری خواندم کتابهای خوبی یافتم که به دیگران پیشنهاد خواندن آنها را میدهم. در واقع یکی از مهمترین کارهای داوری هم همین است. داوران، بنابرمعیارهایی که دارند از میان کارهایی که میخوانند، تعدادی را انتخاب و پیشنهاد میدهند. تمام رمانهایی که به مرحله نهایی جایزه هفت اقلیم راه پیدا کردند، پیشنهادهایی برای خوانده شدن هستند. اما در پاسخ به اینکه در بررسی آثار مذکور ساختارو سبک ادبی نویسنده غلبه داشته موضوع سؤالی است که چندان به آن اعتقاد ندارم، چرا که هرگز نمیتوان این دو را از یکدیگر جدا کرد.اگر دیدید ساختار رمانی به گونهای دیگر خودنمایی میکند و موضوعش دلچسب نیست، رهایش کنید. هیچ اثر خوبی را پیدا نمیکنید که ساختار خوبی داشته باشد و موضوعش بد باشد یا برعکس. ساختارهای کلیشه و نخنما شده و کپی، حرفشان هم به دل نمینشیند و کهنهاند. در این دوره از جایزه هفت اقلیم، هر کدام از کارهایی که به مرحله نهایی رسیدهاند، قابل اهمیت و توجه بودند. به نظرم رمانها امروزه مهمترین و عمیقترین رسانه هستند که میتوانند روشنگری کنند و آگاهی بدهند و سندی باشند بر زندگی این روزگار. اما درباره اینکه در میان همین تعداد رمان بررسی شده جوانترها گوی سبقت را ربودهاند یا نویسندگان پیشکسوت باید بگویم که در رماننویسی باید همیشه جوان و پخته بود. آنهایی که این دو ویژگی را با هم دارند، شاهکار خلق میکنند و آنها که در جوانی پخته نیستند، سیاه مشق دارند و بعد هم که پخته میشوند دیگر جوان نیستند دیگر. با این حال یکی دو کتابی که امتیاز بیشتری آوردند از اتفاق متعلق به نویسندگانی است که جوانهای پختهای هستند و جهان را عمیقتر در نوشتهشان بازتاب میدهند.اما نکته آخر به میزان اثرگذاری جوایز و رویدادهای ادبی در زمان حاضر باز میگردد، به گمانم اثرگذاری جایزههای ادبی به وقتی بازمیگردد که آثار منتخب و به عبارتی پیشنهادهای آنها مورد توجه قرار بگیرد. حالا درباره جایزههای خصوصی که از حمایتهای کلان نفتی برخوردار نیستند، این امر بیشتر صدق میکند. داستاننویسی ما امروزه بشدت نیازمند شور و هیجان و گفتوگوست و جایزهها مجالی برای همین چیزها فراهم میکند.
خون گرم قلم صفدر تقیزاده در رگهای ادبیات نسلی به یاد ماندنی
نماینده یک نسل کمنظیر
خسرونشان
مدیر فرهنگی
ترجمه چیست؟ آیا تنها برگرداندن واژهها از زبان مبدأ به زبان مقصد است. یکی از ویژگیهای ترجمه خوب آن است که دل مخاطب را برباید. ترجمههای صفدر تقیزاده ازجمله آثار شاخص در ادبیات ایران به شمار میآید. مترجمی که نهتنها در برگردان آثار از انگلیسی به فارسی بلکه ترجمه فارسی به انگلیسی نیز ذهن و قلم توانایی دارد.
او از نسل مترجمانی همچون نجف دریابندری و محمدعلی صفریان است که بدون شک نسلی کمنظیر در ادبیات ایراناند. باید سالیان سال به انتظار نشست تا همانند آنها در عرصه ادبیات این سرزمین پدیدار شود.
نخستین بار او را در جشنواره فیلم آبادان دیدم. باوجوداینکه سالها از آبادان رفته بود اما خونگرمی مردمان این منطقه در وجودش موج میزد. با دیدن سینما نفت خاطرات خوش قدیم و لذت تماشای فیلم در آن سینما در دلش زنده شد و گفت: «آن زمان در این شهر ١٩ سینما وجود داشت که مهمترین آن سینما نفت بود و در طول هفته حداقل دو یا سه فیلم انگلیسی و امریکایی به زباناصلی نمایش میداد. آنها همزمان در امریکا و انگلیس نمایش داده میشد. ما بهصورت دائم این فیلمها را میدیدیم و این امر تأثیر فوقالعادهای در یادگیری زبان انگلیسی ما داشت.»
با ناصر تقوایی که سالیان درازی است ارادت و علاقه بسیاری به هم دارند در خیابانهای آبادان راه میرفتند و از خاطرات خود میگفتند. من هم بافاصلهای اندک از آنها قدم میزدم تا مزاحم خلوتشان نباشم. دو نفر از ستونهای سینما و ادبیات ایران در کنار یکدیگر گام میزدند و از گذشته و حال میگفتند. تقیزاده درباره زندگیاش در آبادان میگفت: «من در آبادان به سال 1311 متولد شدم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه فرهنگ آبادان گذراندم. بعد به دبیرستان رازی رفتم و یکی دو سالی در دبیرستان رازی بودم و ازآنجا پس از گذراندن امتحانی در آموزشگاه فنی آبادان به تحصیل ادامه دادم. اما در دبیرستان رازی بود که با دنیای هنر و ادب آشنا شدم. وقتی به دانشکده نفت آبادان رفتم با عالم دیگری آشنا شدم. دبیران آنجا بیشتر دبیران انگلیسی بودند که از طرف شرکت نفت به آبادان آمده بودند. فضای حاکم بر شهرهای جنوب بخصوص آبادان که ما در آن زندگی میکردیم، فضایی مساعد برای فعالیتهای فرهنگی و هنری بود.»
مدتی بعد دیدار ما در اصفهان بود هنگام برگزاری جایزه ادبی اصفهان؛ آنجا هم بهاتفاق همسر و بانوی گرامیاش آمده بود که همیشه بهرسم مهربانی در کنارش است در جایزهای که به همت علی خدایی عزیز وزنده یاد زاون قوکاسیان برگزار میشد. آنجا نیز درباره داستان کوتاه گفت:«یکی از ویژگیهای داستان کوتاه خوب آن است که در همان بار اول خواندن، دل خوانندهاش را برباید.»
ترجمه چیست؟ به گفته صفدر تقیزاده «یک ترجمه خوب ادبی ترجمهای است که خواننده هنگام خواندن آن از هر یک از جملهها و پاراگرافهایش لذت ببرد. همانطور که وقتی یک اثر داستانی از یک نویسنده خوب میخواند لذت میبرد. در یک ترجمه خوب یک خواننده اهل میفهمد که ظرافتهای نوشته اصلی بازآفرینی شده یا خیر. خلاقیتی در ترجمه بهکاررفته یا خیر. همین ریزهکاریها و تردستیهای به کار گرفتهشده در زبان ترجمه است که آن را بهصورت یک کار خلاقه ادبی درمیآورد. هرقدر که قریحه ذاتی مترجم قویتر باشد، کیفیت زبان ترجمه دلنشینتر از کار درمیآید. به نظر من همین قریحه ذاتی است که خلاقیت هنری و ادبی میآفریند اما حاصل ترجمه مکانیکی که در آن بدون زحمت فکری فقط به انتقال مفاهیم بسنده شده باشد، غالباً خشک و بیروح است.»
و همه اینها مرا به یاد گفته سیفالله داد میاندازد که درگذر از خیابانی در آبادان با شوق و افتخار میگفت من همینجا با چشمان خودم کارگری را دیدم که کتابی را گشوده بود و میخواند. اینگونه است که میتوانیم به رمز و راز کار نویسندگان و مترجمانی که آثاری پدید آوردهاند که هم آحاد گوناگون جامعه میتوانند با لذت آنها را بخوانند و هم این ویژگی رادارند که در حافظه تاریخی نخبگان یک سرزمین ماندگار شوند پی ببریم.
#قطعی_برق
یگانه خدامی
دیروز صبح برق بسیاری از مناطق شهر تهران و چند شهر دیگر قطع شد. خیلیها از این قطع سراسری برق تعجب کرده بودند تا اینکه سخنگوی صنعت برق اعلام کرد با توجه به برودت و سرمای هوا و بالا رفتن مصرف گاز در کشور متأسفانه تعدادی از نیروگاههایی که با سوخت گاز کار میکنند با مشکل تأمین سوخت مواجه شدهاند و خاموشیهای اضطراری ناشی از محدودیت سوخت نیروگاه هاست و برای پایدار نگه داشتن شبکه برق بسیار ضروری است.
از لحظههای اول کاربران اعلام میکردند برق منطقه محل کار یا سکونتشان قطع شده و از مشکلاتی که با این قطعی برق پیدا کردهاند مینوشتند. وقتی هم دلیل خاموشی اعلام شد از این مینوشتند که دلیل به نظرشان عجیب است و حتی باورش نمیکردند: «برق قطع شده و تلفن اداره برق هم یکسره بوق اشغال میزنه.»، «منطقه ۴ دو ساعت و نیم برق قطع بود نکته جالب اینجاست شماره ۱۲۱ خرابی برق هم از کار افتاده بود!»، «یه روز من دستم پر بودا برق قطع شده، برق اضطراری هم قطع بود. نتیجه اینکه با این ریه ناقص بیست دقیقهست نمیتونم 7 طبقه رو بیام بالا.»، «برق نصف تهران قطعه اینترنت هم که از صبح واویلاست از بس قطع و وصل شده»، «چرا اینقدر گاز زیاد مصرف میکنید که برق قطع میشه؟!»، «برق منطقههای ۷-۸-۶ اینا قطع شده سراسری و ما از ۹ صبح برق نداریم گوشیمم شارژ نداره»، «من میدونم کرونا اومده اینا برق رو قطع کردن مردم نفهمن (جدیدترین تحلیل تاکسیرانی)»، «با شروع جلسه دفاع خواهرم، برق قطع شد! جالبه تو جلسه دفاع از پروپوزالش هم برق قطع شد ولی این خواهرِ من به قدری خونسرده که حد نداره، میگه پیش میاد دیگه، همینطوری ارائه میدم»، «میگن گاز زیاد مصرف کردید برق رو قطع کردیم... آقای رئیس دستت درد نکنه ماها شمع روشن میکنیم شما نگران نباش...»، «خیلی جاها برق قطع شده اردبیل هم قطع شده بود. میریم به عصر یخبندان»، «دوباره مردم مقصر شناخته شدند!»، «چرا برق نداریم؟ الان سرکار حوصلمان پوکید. نزدیک مطهری کسی هست یه نیم کیلو برق بهمون بده»، «وقتی دوساعت برق میره به تبعش آب قطع میشه، رادیاتورها هم خاموش میشه، ماشین هم به خاطر ریموت پارکینگ همونجا میمونه؛ در یک کلام رسماً فلج میشی، قبلاً آب و گاز سرجاش بود دیگه!»، «سخنگوی صنعت برق گفته مصرف بیش از اندازه گاز، علت قطع برق در استان تهران و استانهای شمالی کشوره. یه لحظه آب کم مصرف کنید تلفنا قطع نشه امروز خیلی کار دارم»، «زنگ زدیم اداره برق خانمه میگه از 9:30 خیلی جاها قطعه بهخاطر بالا رفتن مصرف برق، هوا خیلی سرده! گیر آوردید مارو؟»، «از وضعیت «اگه اینترنت نداریم، عوضش برق داریم» به وضعیت «اگه برق نداریم، عوضش هوا داریم» تغییر وضعیت دادیم.»
عکس نوشت
تازهترین اثر موسیقایی لوریس چکناوریان بهنام «مرثیهای برای پرواز ۷۵۲» با موضوع جانباختگان هواپیمای اوکراینی منتشر شد.
چکناوریان درباره این اثر گفت: «اتفاق تلخ و غم انگیزی که برای هواپیمای اوکراینی افتاد من را بسیار تحت تأثیر قرار داد. بههمین جهت تصمیم گرفتم این حس و حال را به موزیک تبدیل کنم و تصور میکنم یک معجزه اتفاق افتاد که این چنین توانستم در مدت کوتاهی کار را به مرحله اجرا برسانم. وقتی موضوع را با دوست و همراه عزیزم یارتا یاران در میان گذاشتم او نیز شعر فوقالعادهای از سعدی را پیشنهاد کرد که من نیز با استفاده از صدای خوب این هنرمند، تلاش کردم روی موسیقی از کلام هم استفاده کرده و کار را به مرحله ضبط برسانیم. »
«مرثیهای برای پرواز ۷۵۲» یک رکوئیم است. قطعهای ارکسترال و آوازی که برای سوگواری یا رثای عزیزان از دست رفته تصنیف میشود و از مشهورترین رکوئیمهای تاریخ موسیقی میتوان به رکوئیم ولفگانگ آمادئوس موتزارت اشاره کرد.
ساختمان و مرکز چاپ و نشر مجله توفیق تخریب شد
از نجابت شهر کم نکنیم
محمد بلوری
روزنامهنگار
هفته نامه توفیق از سال 1302 تا سال 1350 چیزی حدود نیم قرن شبهای جمعه منتشر میشد. ساختمان این مجله هم که پاتوق طنزنویسهای آن روزگار بود و نسلی از طنزنویسهای امروزی را پرورش داد، مکانی بود پرخاطره برای همه آن چهرههایی که روزگاری به این ساختمان رفت و آمد داشتند. تخریب ساختمان توفیق، در واقع تخریب بخشی از تاریخ مکتوب و طنز معاصر و مطبوعاتی ایران بود که میراثی از گذشته را با خود داشت. اینجا مرکز اولین چاپخانه رنگی بود که خود مجله توفیق را شامل میشد و تحریریه هم به همانجا رفت و در واقع هم مرکز چاپ بود و هم مرکز نشر. مثل بسیاری دیگر از دوستان و همکاران مطبوعاتیام، من هم به این ساختمان رفت و آمد داشتم و با خسرو شاهانی، فکور و... که در توفیق مشغول بودند و طنازی میکردند آنجا گپوگفت میکردیم.
سانسور در آن دوره بسیار شدید بود و قبل از ساواک محرمعلیخان در شهربانی بود که وظیفه سانسور را او به عهده داشت و استوار بازنشستهای بود که به روزنامهها میآمد. بیشتر مراجعات به همین ساختمان چاپخانه توفیق بود و به خاطر حساسیتهایی که رژیم به مسأله طنز داشت مسلماً سختگیریها هم در این حوزه بیشتر بود. خوب یادم هست که کسی نوشته بود: «باد» به معنی پنچرگیری و... سانسورچی گفته بود منظور چیست؟ زنده باد یا مرده باد؟ حتماً منظورتان مرده باد شاه است! پس نویسنده باید برود ژاندارمری. به قول عربانی، از بس این ساختمان نویسندگان طناز در خودش جا داده بود که خود ساختمان هم آدم را به خنده میانداخت و تبسمی به لب مینشاند. توفیق، مکتبی برای طنز و کاریکاتور بود که جوانهای علاقهمند را از همه جای ایران دور خود جمع کرده بود و به آنها چیز یاد میداد و همینها نسل به نسل طنزنویسی را ادامه دادند. امروز چنین مرکزی، که مثل دانشگاه عمل کند وجود ندارد و از طرف دیگر، آنجا میتوانست مرکز طنزنویسانی باشد که همچنان فعال هستند و استعدادهای نو را دور هم جمع کند. تخریب چنین ساختمانهایی باعث میشود که ما از نجابت شهر خود کم کنیم و نباید چنین اتفاقی بیفتد. من از همه مدیران فرهنگی و مسئولان در شورای شهر و شهرداری میخواهم که توجهی ویژه به این ساختمانها داشته باشند، چون این ساختمانها، نه فقط ساختمانهایی قدیمی، بلکه ساختمانهایی با ریشههای مهم فرهنگی هستند که میتوانند مرکزی باشند برای رشد و پرورش نسلهای جدید. نو شدن نباید مساوی با تخریب گذشته باشد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
بیتا منصوری: قوانین شورای صنفی نمایش را نمیدانیم
-
محمد اللهیاری: بلیت جشنواره موسیقی گران نشده است
-
نویسنده همهفنحریف
-
نیاز داستاننویسی امروز به هیجان و تعامل
-
نماینده یک نسل کمنظیر
-
#قطعی_برق
-
عکس نوشت
-
از نجابت شهر کم نکنیم
اخبارایران آنلاین