سالگرد تصویب اساسنامه شرکت شیلات ایران
پایان سیطره دریایی روسها در شمال
مجیدیوسفی
روزنامهنگار و پژوهشگر
در کنار دیگر منابع زیرزمینی کشور که عمدتاً در قرون گذشته مورد مطامع و غارت کشورهای استعمارگر میشد، بخش عمدهای از منابع دریایی کشور نیز همواره در همه اعصار گذشته مورد توجه قدرتهای بزرگ بود. معمولاً منابع دریایی در شمال کشور مورد تهاجم روسها قرار میگرفت و منابع دریایی جنوب نیز کم و بیش در اختیار نیروهای انگلیس بود. این دست درازیها معمولاً در رقابت با هم انجام میگرفت و گاهی غارت یکی از این دو بخش، مبنایی برای غارت دیگری میشد. بههمین جهت عمده صنایع و تحرکات اقتصادی کشور زیر نظر و با قدرت خارجیها انجام میگرفت. در کنار معادن و جنگلهای شمال کشور یکی از مهمترین منابع طبیعی شمال ایران بهرهبرداری از محصولات دریایی شمال بود که از دوره صفویه با واسطه یا بدون واسطه در اختیار روسها قرار میگرفت. اگرچه دورههایی در مدیریت میرزا تقیخان امیرکبیر یا میرزاحسین خان سپهسالار بود اما در این مقاطع نیز یا زمان کوتاهی بود یا مجدداً بواسطه تغییر و تحولاتی در دست روسها قرار میگرفت.
اما از سالهای سلطنت پهلوی، این دست به دست شدنها و اعمال قدرتها، تا حدی محدود و بواسطه اقتدار برخی مدیران کشور، اغلب پروژهها و نهادهایی که در اختیار خارجیها قرار داشت متوقف و با کمترین حاشیه و گرد و غبار سیاسی در کنترل ایرانیها قرار گرفت. چه نهادهای آموزشی، چه نهادهای خدماتی و چه نهادهای بزرگ اقتصادی یکی پس از دیگری از ید اختیار خارجیها درآمد و به ایرانیها سپرده شد.
موضوع شیلات نیز کم و بیش بههمین صورت در دستور کار قرار گرفت. اما بنا به ملاحظات سیاسی و بینالمللی ایران نتوانست تمامی آن را در اختیار مدیریت خود قرار دهد و از یوغ و غارت روسها درآورد. به همین جهت، پس از سالها غارت و یغمای خانواده لیانازوفها، این بار حکومت به لطایف الحیلی بهرهبرداری از این منابع عظیم دریایی را تحت یک شرکت مختلط، بهطور مستقیم از طعمه روسها درآورد. یکی از دلایل بارز این استراتژی و کوتاه کردن دست روسها از منابع دریایی شمال کشور، وقوع جنگ جهانی اول بود که نگاه آنها را به نقاط دیگر کشور خودشان معطوف نمود. کمپانی شیلات ایران و شوروی از اواسط سال 1306 یعنی دو سال پس از حکومت رضاشاه تأسیس شد تا دست کم حجم منابع استخراج شده دریایی این دو کشور در کنترل مقامات ایرانی قرار گیرد. با این همه روسها به انحای مختلف منابع دریایی این سوی آب را با انواع ترفندها به نفع خود برداشت میکردند. باوجود آن، مقامات ایرانی مطمئن بودند که جدا از برداشتها و صیدهای غیراصولی، در صورتحسابها و نیز شرکتهای واسط برای بهرهبرداری از فرآوردههای دریایی قطعاً روسها دست به تزویر و نیرنگ خواهند زد. به همین جهت بود که از اولین سال تأسیس شرکت مختلط شیلات ایران و شوروی، مقامات عالی ایران در صدد بودند که نظام مالی این شرکت تحت بررسیهای دقیق و وارسیهای حسابداری قرار گیرد.
براساس اسناد و مدارک مستندات موجود، بارها از سوی وزارت اقتصاد ملی به رئیس هیأت مدیره کمپانی شیلات ایران و شوروی نامهای وصول شد تا از کم و کیف حسابهای مالی، گزارش مستندی به آن وزارتخانه ارائه شود. متون نامهها اغلب با تأکید و ابرام و اصرار مقامات ایرانی برای حساب کشی از آنچه که در این کمپانی حاصل میشد، خود نشانه این بود که دولت ایران بناچار مجبور گردیده که همچنان شورویها را در این منابع عظیم طبیعی سهیم گرداند. زیرا دلیلی بر این همه تأکید و اضطرار در مکاتبات اداری و حساب کشی نبود و اساساً بههمین جهت دولت دکتر محمد مصدق در اوج محبوبیت به صرافت افتاد تا پس از پایان ربع قرن (1306 -1331) استیلای شوروی بر منابع طبیعی شمال کشور، این یوغ و بهره کشی ظالمانه را از اختیار آنها سلب کند.سرانجام در11بهمن ۱۳۳۱ در سالی که دولت مصدق استراتژی اقتصاد بدون نفت را در دستور کار قرار داد، این قرارداد به پایان رسید و دولت ایران در برابر درخواست شوروی برای تجدید قرارداد سرسختانه ایستاد و به مردم شمال ایران این نوید را داد که شیلات شمال را ملی میکند. نخستوزیر در گفتوگو با ایوان سادچیکف، سفیر شوروی در ایران، او را ازاین تصمیم آگاه کرد و گفت: «این اقدام نباید باعث دلخوری شوروی شود. ما دیگر قرار نداریم که منابع خود را در اختیار دیگران بگذاریم. فروش تولیدات مازاد بر مصرف داخلی نه تنها مانعی نخواهد داشت بلکه برپایه بهای عادلانه جهانی و حفظ منافع ملی تشویق هم خواهد شد…»
یک روز بعد در ۱۲ بهمن مجلس شورای ملی با تأسیس سازمانی بهنام شیلات ملی ایران موافقت و این شرکت زیر نظر وزارت دارایی قرار گرفت. چند روز بعد مردم شمالی کشور، شاهد برچیدن همه تابلوهای شرکت در شهرهایی چون بندرانزلی، رشت و لاهیجان بودند که روزگاری نفوذ و سیطره روسها را به آنها گوشزد میکرد.
حسن مجیدی
مسئول صفحه تاریخ
پیست آبعلی چگونه شکل گرفت
کشف میدان وسیع برای بازی اسکی
امسال به واسطه کمی برف در لشکرک، میدانی که در سال گذشته مورد استفاده اسکی بازان واقع شده بود بهطور کامل مورد استفاده واقع نگردیده است ولی میدان بزرگی در 10 کیلومتری آبعلی از طرف ایران تور کشف گردیده که این میدان بسیار وسیع و میتوان گفت یکی از بهترین نقاط برای اسکی میباشد. در دو هفته اخیر عده زیادی از علاقهمندان ورزش به آبعلی رفته و علاوه بر ورزش در میدان مزبور از میهمانخانه مجلل ایران تور در آبعلی نیز استفاده کردهاند. اکنون برای اینکه عموم بتوانند از میدان نامبرده استفاده کنند، سرویس مخصوصی دایر شده که روزهای پنجشنبه ساعت ۱۶ از تهران حرکت و روز جمعه ساعت ۱۷ به تهران مراجعت مینماید. هزینه رفتن و برگشتن و توقف یک شب در میهمانخانه آبعلی با غذای کامل جمعاً یکصد و پنجاه ریال از طرف ایران تور معین گردیده است.
روزنامه اطلاعات- چهارشنبه نهم بهمن 1319
ساختمان شهرداری خراب میشود
«گاسپار ایپکیان» نخستین شهردار رسمی تهران، در فاصله سالهای 1300 تا 1302 دستور ساخت عمارت بلدیه یا ساختمان شهرداری تهران را در ضلع شمالی میدان توپخانه داد. سازنده این بنا «نیکلای مارکف» معمار برجسته ایرانی_ گرجستانی بود. این عمارت تاریخی در چهار دهه برپایی خود چندین بار دچار مرمت و بازسازی شد. روز چهارشنبه 23 بهمن سال 1342 روزنامه کیهان در صفحه اول خود نوشت: «ساختمان شهرداری صدمیلیون ریال به بانک ملی فروخته میشود»، کیهان یک روز بعد با تیتر «ساختمان شهرداری خراب میشود و در محل آن بانک مرکزی یک عمارت 20 طبقه بنا خواهد کرد» خبر از نابودی بنایی داد که بین سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۸ با خاک یکسان و جای آن فضای سبز ایجاد و پس از مدتی به شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه جهت ایجاد ترمینال خطوط اتوبوسرانی واگذار شد.
ترور نافرجام در آرامگاه ظهیرالدوله
شاگرد مغازه میخ فروشی!
دکتر سید حسین فاطمی صاحب امتیاز روزنامه باخترامروز، نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی و وزیر امور خارجه کابینه دکتر محمد مصدق، جمعه 23 بهمن 1330 هنگام سخنرانی در پنجمین سالگرد گرامیداشت محمد مسعود در آرامگاه ظهیرالدوله توسط محمد مهدی عبدخدایی عضو جمعیت فدائیان اسلام از ناحیه شکم هدف گلوله قرار گرفت. روزنامه کیهان شنبه 26 بهمن با انتشار تصویر لحظه وقوع ترور توسط یک جوان 15 ساله شاگرد مغازه میخ فروشی مینویسد: «این عکس چند لحظه قبل از ترور دکتر فاطمی، هنگام سخنرانی او برداشته شد. بهطوری که ملاحظه میشود ضارب (که در عکس با علامت مشخص شده) در میان جمعیت و تقریباً مقابل دکتر فاطمی ایستاده بوده و دست راست او به اسلحهای است که در جیب طرف چپ خود پنهان داشته.»
ایران و اصل چهار ترومن
مقداری الاغ!
هری ترومن رئیس جمهوری امریکا روز 12 مارس 1947 / 21اسفند 1325 لایحهای چهارگانه جهت سلطه بر اروپا و آسیا تحت عنوان «بازدارندگی» تقدیم کنگره کرد که با نام «دکترین ترومن» اساس سیاست خارجی امریکا در سالهای پساز جنگ جهانی دوم را پیریزی کرد. یکی از بندهای این طرح، کمک امریکا به کشورهای آزاد به منزله حفظ امنیت امریکا بود. ترومن 20 ژانویه 1949/30 دی 1327 بار دیگر اصول چهارگانه خود را طرح و بر اجرای آن در برخی از کشورهای اروپایی و خاورمیانه تأکید کرد.ایران در سال 1327 قراردادی با امریکا امضا کرد که براساس آن مقرر شد برنامه هفت ساله عمرانی ایران با پرداخت یک وام 250 میلیون دلاری از بانک صادرات و واردات امریکا اجرا شود. پرداخت این وام به بهانه ناتوانی گیرنده در بازپرداخت آن مسکوت ماند. با امضای قرارداد جدید در 27 مهر 1329 برنامه عمرانی اول تنها با پرداخت 500 هزار دلار وام از سال 1328 آغاز شد. سرمقاله روزنامه کیهان پنجشنبه 24 بهمن 1330 به قلم عبدالرحمن فرامرزی با عنوان «مقداری الاغ» از نتایج این قرارداد در ایران است!
«الحمدلله که بعد از چندین سال های و هو و تقاضای ما راجع به مساعدت امریکا، مقداری الاغ نصیب گردید، زیرا موافقت شد که از اصل چهارم آقای ترومن مقداری الاغ برای اصلاح نژاد الاغهای ایران وارد سازند. انشاءالله خرهای قبرس خرتر از خرهای ما هستند و با آمدن ایشان خریت در این مملکت تکمیل خواهد شد.ولی من تصور میکردم که خر در این مملکت کم نیست و نقصی هم در خریت مشاهده نمیشود و لنگی کار ما از بیخری نیست زیرا تا امروز من هیچ نشنیده بودم که کسی از بیخری یا نقص خریت بنالد و آنچه ما بدان احتیاج داریم یک مساعدت جدی است که وضع اقتصادی خود را با آن تکانی بدهیم.من در صورت مساعدتهایی که امریکا با انگلیس و ترکیه و ایتالی و یونان کرده هیچ نامی از خر ندیدم، مگر در دنیا تنها ما هستیم که یگانه مورد نیاز ما خر است. چه وعدهها که به ما دادند و چه چهرههای امیدی که به ما نشان دادند، عاقبت از تمام آنها خر در آمد. من نمیدانم شما چه فکر میکنید، در اینکه جنس خرهای داخل ایران پست و کوچک و کند و ضعیف است و احتیاج به اصلاح دارد شکی نیست، ولی به نظر من ما را مسخره کردهاند.
از روزی که متفقین پا به مملکت ما گذاشتند به ما وعده مساعدت اقتصادی دادند و فراموش نمیکنم آن روزی را که مرحوم [محمد علی] فروغی ما را به کاخ ابیض خواست و گفت شایسته نیست که مطبوعات راجع به قراردادی که ما میخواهیم با متفقین ببندیم اظهارنظری نکنند و بعد اجبار دولت و صلاح مملکت را که در آن قرارداد مندرج بود، شرح داد. آقای [علی] سهیلی در آن موقع وزیر خارجه بود، گفت مخصوصاً قرارداد اقتصادی، برای اینکه وضع اقتصادی ما بسیار بد است، من گفتم مگر قرارداد اقتصادی هم میخواهند با ما ببندند، گفت آنها این قصد را ندارند ولی شما باید طوری بنویسید که گردنشان بگذارید. یعنی اینکه اگر ما زیر بار ننگ قرارداد سیاسی میرویم یک قرارداد اقتصادی از ایشان در عوض میگیریم که خرابیهای خود را با آن اصلاح کنیم.قرارداد اقتصادی را بستند و بعد به ما گفتند بیایید میلیونها اسکناس چاپ کنید و بیست برابر زندگی خود را بالا ببرید برای اینکه متفقین از ما پول میخواهند، گفتیم این چه پولی است که باید به ایشان بدهیم، گفتند با ایشان قرارداد اقتصادی بستهایم و مجبوریم که به ایشان پول بدهیم! گفتم انشاءالله مبارک است و اسکناس را تا آنجا چاپ کردیم و به ایشان دادیم که روز ورود ایشان به تهران روغن یک من بیست و پنج ریال بود ولی بعد از آن به پانصد ریال رسید و سایر زندگی ما نیز به همان تناسب بالا رفت.
این اولین مساعدتی بود که در نتیجه پامال ساختن بیطرفی و استقلال ما به ما کردند و بعد از آن هی وعده دادند، هی حرف زدند، هی احتیاجات ما را در مطبوعات خود منعکس ساختند و هر روز گفتند فردا کاروان مساعدت خواهد رسید، پیوسته حرف از پشت حرف آمد تا آخر گفتند بانک صادرات و واردات با سودی بیش از سود بازار جهان مبلغ 25میلیون دولار [دلار] به شما قرض خواهد داد ولی چنان که در دو سه شماره پیش ما خواندید آخر گفتند آن را هم نخواهند داد برای اینکه امیدی به استرداد اصل پول خود ندارند. به هر کشور مستعمره و نیمه مستعمره همه چیز دادند و به آنها اعتماد دادند ولی ما بعد از آن همه وعده اعتبار 25 میلیون دلار اعتبار نداشتیم و حالا خر میدهند.من اگر رئیس دولت بودم آن کسی را که این مساعدت به ما مبذول میدارد، سوار همان خر میکردم و برمی گرداندم و میگفتم بروید این خر را در مملکت خودتان سوار شوید...»
به بهانه برگزاری نمایشگاه اسنادی از املاک مصادره شده در دوره پهلوی اول
املاک رضاخانی
رحیم نیکبخت
پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی
با سوءاستفادههای گستردهای که رضاشاه در دوره پانزده ساله سلطنت بواسطه قدرت و اقتدار خود در عرصه ثروت اندوزی و غصب املاک داشت به نظر میرسد ابعاد و زوایای مختلف این موضوع در اقصی نقاط ایران به روشنی عیان نگردیده است. از اینرو اسناد و مدارک میتوانند بهعنوان قاضی بیطرف برای تبیین موضوع مورد توجه قرارگیرد، خصوصاً آنکه اسناد و گزارشهای متعددی در این موضوع در آرشیو «مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران» و همچنین «بایگانیهای راکد قوه قضائیه» نگهداری میشود.
از موضوعات قابل بررسی در تاریخ معاصر ایران چگونگی بهقدرت رسیدن رضاشاه است. سلسلههای حکومتگر در تاریخ ایران بعداز اسلام اغلب خاستگاه ایلی و عشایری داشته و با غلبه یکی از ایلات قدرتمند بر حکومت و حاکم قبلی به قدرت رسیدهاند؛ بهقدرت رسیدن رضا میرپنج در ایران نه مشروعیت ایلی و عشایری داشت و نه بر مؤلفههایی چون سیادت و انتصاب به صفویه استوار بود. گرچه در سالهای اولیه حکومت سعی وافری به نمایشات مذهبی از خود بروز میداد تا در میان مردم مسلمان ایران مشروعیتی دست و پاکند. ضمن اینکه وی قبل از طی مدارج شهرت و قدرت زندگی نه چندان با حسن شهرت توأم با سختی و مشقت داشته است. محمد رضا کائینی از محققان و آرشیویستهای مطرح تاریخ معاصر ایران به مناسبت انتشار عکسی ویژه از رضا شاه قبل از به قدرت رسیدن در توضیح چرایی محرمانه بودن و اهمیت آن عکس نوشته بود:
«چون این عکس رضاخان را درکسوت مهتر اسب سفیر هلند نشان میداد و قزاق پس از نیل به حکومت، خوش نداشت تا کسی درباره گذشتهاش بداند. هم از این روی انتشار این گونه تصاویر در دوران پهلویها، کیفری سنگین درپی داشت. تازه این تصویر، قزاق را پس ازدوره دلاکی در حمام محله صابون پزخانه تهران، حمالی در برابر بازار سیداسماعیل، قمار و شرارت در محله سر قبر آقا و شاگردی نزد دایی اش درخیاطخانه نشان میدهد.»(1)
با کودتای سوم اسفند 1299 که با حمایت بیگانگان رخ داد، رضاخان میرپنج در صحنه سیاست ایران به چهرهای مطرح تبدیل گردید. با استقرار پایههای قدرت و سلطنتش، وی نخست شخصیتهای مهمی را که در بهقدرت رسیدن وی نقش ایفا کرده بودند یکی پس از دیگری از میان برد تا خود را زیر دین و منت آنها نبیند. از سوی دیگر اندک اندک آرزوهای فروخفته خود را بروز داد. علاقه به مُلک و مُلکداری و ثروت مهمترین آزمندی رضاخان قزاق به سلطنت رسیده بود. ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود در این باره گفته است:
«رضاخان در طول سلطنتش تمام املاک مرغوب شمال را با زور سرنیزه بهنام خود کرد. پساز سقوط او تا مدتها روزنامهها و مجلات کشور پر بود از نمونههایی از غصب اموال مردم توسط رضاخان. املاک را به منطقههای مختلف تقسیم کرد و در هر منطقه یک افسر گمارد و کل املاک او را سرلشکرکریم بوذرجمهری اداره میکرد. در سال ۱۳۱۹ صورت حساب عایدی خالص سالانه املاک پهلوی ۶۲ میلیون تومان بود.»(2)
تصاحب زمینهای مرغوب به طرق مختلفی انجام میگرفت. در اوایل کار وزارت دارایی به صاحب ملک دستور میداد باید املاک خود را به «شخص صلاحیتداری» که صلاحیت آن را کمیسیون دولتی در محل تعیین میکرد بفروشد والا وزارت دارایی املاک وی را متصرف خواهد شد. البته اکثراً «شخص صلاحیتدار» خود وزارت دارایی بود که یا ملک را تصرف میکرد یا به ثمن بخس و به زور آن را میخرید و سپس به رضاشاه منتقل مینمود.
با حرص و ولعی که شاه به تصاحب زمینهای مرغوب در اقصی نقاط ایران داشت با قدرت ارتشی نوظهورـ که باید برای نگاهبانی از منافع ملی و مردم ایران به کار گرفته میشدـ زمینهای مرغوب به زور از مردم غصب و اسناد آن بهنام رضاشاه ثبت محضری میشد. زمینهایی که برای بالاترین مقام کشور به زور غصب میشد فقط در مناطق سر سبز شمالی نبود حتی در قصبات تهران هم املاکی بهنام وی سند خورده بود.
بخشی از املاک و ثروت رضاخانی از طریق مصادره اموال و دارایی منقول و غیر منقول خوانین و متنفذین محلی بود. یکی از نخستین اقدامات رضاشاه دستگیری و قتل و مصادره اموال سردار اقبال السلطنه ماکویی بود که در زمان خود بازتاب زیادی داشت. سردار ماکویی دارایی و ثروت هنگفتی داشت و میزان اموال مصادره شده از اقبالالسلطنه بسیار بود:
«بهطوری که زن سردار میگوید که این اموال را بار چهل شتر کردند و به تبریز و از آنجا به تهران فرستادند. پسر سردار سالها بعد ادعا کرد که میزان خسارت وارد شده از سوی رضاخان به اموال آنها حدود دو میلیارد ریال بوده است. در میان این اموال چندین شمشیر مرصع و جواهر نشان و جواهرات سردار بود که چند میلیون ارزش داشتند. عین السلطنه هم اشاره میکند که قورخانه او را هشتصد شتر به تبریز حمل کرد. امین الشرع هم مینویسد که 28 صندوق پول نقره، 4 صندوق پول طلا و قورخانه وی را با 18 شتر به تهران فرستادند. صرف نظر از درستی این مبالغ و آمارها، اقبال السلطنه بهطور موروثی ثروت هنگفتی داشت که با قتل وی بیشتر این اموال مصادره شد. بدون تردید تمام یا قسمت بیشتر ثروت مصادره شده اقبال السلطنه به رضاخان رسید و این ثروت او دومین منبع ثروت هنگفت رضاشاه (منبع اول ثروتش اموال امیر عشایر خلخالی بود) گردید و مبلغی هم از این ثروت صرف هزینه استحکام قدرت وی میشد. رضاخان معتقد بود که طهماسبی قسمتی از اموال اقبال السلطنه را بهخود اختصاص داده است و به این علت از وی عصبانی بود ولی طهماسبی خود این مسأله را انکار میکرد. مستوفی هم معتقد است که در این میان چیزی از ثروت خان ماکو به طهماسبی نرسید و رضاخان تمام این اموال را خود صاحب شد و از آن چیزی به خزانه دولت داده نشد. بعداً مصادره اموال اقبال السلطنه و دیگران و تحویل ندادن آنها به خزانه دولت مرکزی و اختصاص آنها به خود یکی ازموارد استیضاح مدرس و اقلیت مجلس پنجم از سردارسپه بود که به جایی نرسید رضاخان تنها به ضبط اموال سرداراکتفا نکرد بلکه قسمتی از املاک او را هم ضبط کرد؛ ولی جزئیات این امرروشن نیست.»(3)
رضاخان از دوره سردار سپهی ثروت اندوزی و تصاحب املاک مرغوب را آغاز کرد و در طول ایام سلطنت خود این رویه را ادامه داد. در این مقطع مالکیت املاک بر اساس قانون جدید ثبت املاک در دفاتر ثبت میشد و قباله داشت. وقتی شاه کشور را ترک میکرد، او مالک حدود ۱۰ درصد زمینهای کشاورزی بود؛ اما چون این املاک از مرغوبترین زمینها بودند، ارزش و درآمد سالانه آنها بسیار بیشتر از ده درصد مجموع اراضی کشاورزی کشور بود.(4)
رضاشاه در آستانه خروج از کشور در شهریور سال 1320 طی سندی واحد، تمام مایملک خود را به فرزند و جانشینش منتقل کرد. محمد رضا پهلوی برای جلوگیری از افزایش اعتراضات نسبت به اموال و املاک غصبی رضاخانی به توصیه محمد علی فروغی این املاک را به دولت واگذار کرد. اما بعد از هشت سال با تصویب لایحهای مستغلات رضاخانی دوباره به فرزند او بازگردانده شد. در طی حکومت پهلوی دوم بتدریج سازمانهایی جهت اداره این املاک تأسیس شد؛ نظیر اداره املاک و مستغلات پهلوی، بنیاد پهلوی و موقوفات پهلوی که اداره همه آنها تحت سرپرستی اسدالله علم بود و از این طریق بود که علم توانست صاحب میلیونها تومان ثروت بادآورده شود.(5)
آخرین سازمان مالی که محمد رضاشاه در اوایل دهه 1340 تأسیس کرد، بنیاد موقوفات خاندان پهلوی بود.(6)
در دهه چهل هجری شمسی، زمزمه اصلاحات ارضی توسط حکومت پهلوی آغاز شد. در مراسمهای رسمی اسناد املاک به روستائیان داده میشد. اما املاک مرغوب بنیاد پهلوی هیچگاه بین کشاورزان تقسیم نشد!
با اضمحلال سلطه رضاشاه بعد از شهریور 1320 بتدریج زبانها به انتقاد گشوده شد و در جراید و محافل حتی مذاکرات مجلس شورای ملی اسناد و مدارکی از آزمندیهای ملکی رضاخان منتشر شد. مالکان و خرده مالکینی که از دست شاه سابق جان سالم به در برده بودند، بعد از تبعید او برای باز پسگیری املاک خود به تکاپو افتادند. گوشههایی از این امر در کتابی با عنوان «اسرار املاک شاهنشاهی» در سال 1324 منتشر شد. در همین رابطه گزارشهایی در خصوص چگونگی تصاحب املاک مرغوب در گرگان به قلم عباس سپهر گرگانی در نشریات منتشر شده بود. این گزارشها در کتابی با عنوان «تاریخ املاک اختصاصی رضاشاه در گرگان» گردآوری و در سال 1394 انتشار یافته است. این اثر برای آشنایی با چگونگی ظهور رضاخان ملاک اطلاعات سودمندی دارد.
منابع:
1- صفحه رسمی محمد رضا کائینی
2-ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص111
3- جعفر آقازاده، عنوان پایان نامه:بررسی و زندگی و اقدامات اقبال السلطنه ماکویی، استاد راهنما: دکتر داریوش رحمانیان
4-کرونین، استفانی، رضا شاه و شکلگیری ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران، ۱۳۸۳، ج1، ص۵۱
5- دانشنامه جهان اسلام، مدخل: بنیاد پهلوی
6- مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 101ـ22ـ2ـ794ـ ع، همچنین سند 100ـ22ـ2ـ794ـ ع