مروری بر زندگی سیدعباس موسوی؛
دبیرکل مجاهد و بخشنده
1370- 1331 سید عباس موسوی از جمله شخصیتهای مشهور و تأثیرگذار لبنان در دهه 1980 م است.وی در سال 1331 در لبنان به دنیا آمده و هنوز پانزده سالش تمام نشده بود که راهی نجف اشرف شد تا در آنجا درس دین بیاموزد.
تحصیلات: او در سال ۱۹۶۶ (۱۳۴۷) در شهر صور با امام موسی صدر آشنا شد و به خواست او به حوزه علمیه صور (کانون تحقیقات اسلامی) که مؤسس آن موسی صدر بود رفت. در سال ۱۹۶۷ میلادی برای پیگیری تحصیلات علوم دینی به حوزه علمیه نجف رفت و نزد اساتید بزرگ آن حوزه به تحصیل در رشتههای علوم اسلامی پرداخت. وی در کلاسهای درس سید ابوالقاسم خویی و سید محمد باقر صدر میرفت و با سید محمد باقر صدر روابط نزدیک فکری و سیاسی برقرار کرد. پس از مدتی سید عباس تحت تأثیر برنامههای اصلاحی و ارشادی شهید صدر، مسئولیت تبلیغ و ارشاد در لبنان را بر عهده گرفت.
موسوی ، مرکزی برای تعلیم علوم دینی به نام امام المنتظر (عج) تأسیس کرد. در بسیاری از فعالیتهای فرهنگی او، همسرش هم پا به پای وی حرکت می کرد و حوزه علمیه خواهران تشکیل داد. این شهید بزرگوار از مؤسسان حزب الله لبنان و نخستین دبیر کل آن بود. در آن دوره حزب الله در دو زمینه فعالیت می کرد: 1. مبارزه با رژیم صهیونیستی؛ 2. فعالیت در عرصه سیاسی، اجتماعی لبنان. خودروی سید عباس موسوی در 27 بهمن 1370، در حالی که او از مراسم بزرگداشت هشتمین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب در جنوب لبنان باز میگشت، هدف حمله موشکی چرخ بالهای اسرائیلی قرار گرفت و همراه همسر و فرزند شش سالهاش به شهادت رسید.
توصیف آیتالله خامنهای از شهید سید عباس موسوی
در پی شهادت حجتالاسلام و المسلمین سید عباس موسوی دبیر کل پیشین حزبالله لبنان به دست نظامیان رژیم جنایتکار صهیونیستی از سوی آیتالله خامنهای پیام تسلیتی صادر شد.
در بخشی از متن این پیام آمده است:
با تألم و تأسف بسیار خبر شهادت مظلومانه روحانی مجاهد و خستگیناپذیر و رهبر فداکار حزبالله لبنان حجتالاسلام و المسلمین سید عباس موسوی و همسر و فرزند خردسالش را به دست جنایتکار رژیم صهیونیست دریافت کردم.
رحمت خدا بر این سید عالیقدر و شجاع و با اخلاص و هوشمند و لعنت و نفرین خدا و خلق خدا بر صهیونیستهای ددمنش و خون آشام که در راه مقاصد پلید و تجاوزکارانه خود از هیچ جنایتی رویگردان نیستند، و بر حامیان خبیث و مستکبرشان که با چشمپوشی از جنایات بزرگ آن رژیم و کمک به ادامه آن، چهره ضد انسانی و خباثتبار خود را بیش از پیش آشکار میکنند، و از هیچ توطئه و خیانتی علیه مسلمانان حق طلب روی نمیگردانند.
خون به ناحق ریخته این شهید بزرگوار و عزیز و همراهان مظلومش مبارزه حقطلبانه مردم لبنان و فلسطین را بر ضد اشغالگران صهیونیست جدیتر و عمیقتر خواهد ساخت.این سید عالیقدر که علم را با عمل و گفتار را با صدق و فداکاری را با درایت توأم کرده بود، در راه هدف الهی و مقدس خود که دفاع از اسلام و مقابله با ظلم و تجاوز بوده به شهادت رسید و به سعادت ابدی نائل آمد و راه او به وسیله یاران و هم سنگرانش و ملت مسلمان و مظلوم لبنان و فلسطین ادامه خواهد یافت.
دبیر کلی که در خدمت مردم بود
سید شهید در ماه مارس سال 1991 به دبیر کلی حزبالله انتخاب شد.اما وی این مسئولیت را به عنوان تکلیف شرعی و نه تشریفاتی پذیرفت.البته بسیار نگران بود که نکند این پست او را از اهداف رزمندگان مقاومت و خواستههای مردم دور کند.هنگامی که مردم برای عرض تبریک و تهنیت به محضر او آمدند به آنان گفت:به من تسلیت بگویید نه تهنیت چرا که من دوست دارم همیشه میان مجاهدان و رزمندگان مقاومت حضور داشته باشم.دوست ندارم منزوی شوم.
به رغم مدت کوتاه دبیر کلی وی که حدود 9 ماه هم طول نکشید، و به شهادت او منجر گردید، سید توانست کارهای زیادی را در زمینههای مختلف اجتماعی و ملی و سیاسی و فرهنگی و تبلیغی انجام دهد.به طور شبانه روز برای اعتلای کلمه الله تلاش کرد و با طرح ها و برنامههای بجا و روشن و شیوه منطقی بدور از تشنج و مبالغهگویی توانست یک چهره اجتماعی و انسانی بارزی از خود ایجاد نماید، به طوری که شرایط آن مرحله به وجود وی نیاز مبرم داشت.او توانست چهرههای سیاسی و ملی و اجتماعی بسیاری اعم از رسمی و مردمی و نیز شخصیتهای حزبی و سیاسی لبنانی و فلسطینی را جلب کند.هیأت های مردمی و علمایی و عشایری و گروهها و تشکلهای اجتماعی و اقتصادی به دیدار او میآمدند. در دوره دبیر کلی حزبالله سید شهید پیوسته در حال سفر و بازدید از مناطق گوناگون لبنان بود.از بخشهای فقیر نشین حومه بیروت، روستاهای جنوب و شمال لبنان و منطقه بقاع و بقاع غربی و محلههای فقیرنشین و مستضعفنشین بازدید میکرد.به درد دل مستمندان و شکایت محرومان گوش میداد و عبارت «من در خدمت شما هستم» را تکرار میکرد.او به مردم توصیه میکرد که مقاومت را حفظ کنند.
سخنرانی خداحافظی
سید شهید در دوره دبیر کلی حزبالله در بسیاری از کنفرانسها و همایشهای بینالمللی و اجتماعات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی داخلی شرکت کرد.یکی از مهمترین سخنرانیهای پر شور خود را در مراسم گردهمایی سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)در کنار سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت در ژوئن سال 1991 ایراد کرد.علاوه بر این، سید سخنرانیهای متعددی در همان سال به ویژه در همایش «سرچشمههای قدرت در فریضه حج» که از سوی تجمع علمای مسلمین لبنان در هتل کارلتون بیروت برگزار گردید و نیز سخنرانی در همایش حمایت از انقلاب اسلامی فلسطین در تهران در اکتبر 1991 ایراد کرد. سید شهید همچنین در راهپیمایی باشکوه مردم لبنان در برابر سفارت امریکا در محله عینالمریسه بیروت به منظور محکوم کردن کنفرانس صلح مادرید شرکت کرد و با سخنان آتشین خود ابعاد این توطئه را تشریح کرد.همچنین در گردهمایی ماه فوریه سال 1992 حزبالله در منطقه اوزاعی بیروت، در حمایت از مسلمانان الجزایر سخنرانی کرد.سید همچنین از خانههای مستضعفان در منطقه وادی ابوجمیل به علت فروریزی یکی از ساختمانهای آن در فوریه 1992 بازدید کرد و بالاخره سخنان وی در جبشیت چند ساعت قبل از شهادت که به مناسبت سالگرد شیخ راغب حرب در 92/2/16 ایراد گردید، به عنوان سخنرانی خدا حافظی وی محسوب شد.
این مراسم که در 16 فوریه 1992 برگزار شد به عنوان یک روز جاودانه و تاریخی ثبت شد... چرا که او در حقیقت شهیدی بود که در بزرگداشت شهید شرکت میکرد، سخنانی را در سالگرد شهادت شهیدی القا میکرد... مجاهدی بود که آخرین سطرها را در کتاب جهادش مینوشت و در حقیقت از طریق بزرگداشت شیخالشهدا شهادت خود را بزرگ میداشت.وی طی این مراسم از دردهای مردم سخن گفت و خطبه جامعی ایراد کرد، که شامل وصیتنامهاش نیز شد و بعد از ایراد سخنانش همه جای جبشیت سرکشی کرد و با خانواده شهدا و اسرای آن دیدار کرد و با برخی خانوادههای مستضعف دیدن کرد، سپس به همراه همسر و فرزندش به منطقه ضاحیه (بخش شیعهنشین جنوب بیروت)آمد، ولی چشمان خیانت پیوسته او را تحت تعقیب داشتند و بالاخره آن حادثه دلخراش روی داد و روح یک ملت از پیکرش به پرواز درآمد و خون کربلاییاش بر زمین ریخت تا پیروزی جدیدی از آن برآید و نفس مطمئنه آن به سوی پروردگارش به پرواز درآید...
سید عباس به دنبال منصب در حزبالله نبود
سیدحسن نصرالله
دبیرکل حزب الله لبنان
من با سید عباس موسوی در شانزدهم یا هفدهم دسامبر سال ۱۹۷۶ در نجف اشرف آشنا شدم. شهید شیخ علی کریم که با او ارتباط داشتم، من را با سید عباس الموسوی در نجف اشرف آشنا کرد.
در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تمام جهان همگام با نهضت امام خمینی (ره) بود. در روز پیروزی، خوشحالی بسیار زیاد بود و این رؤیای ما بود که در حال محقق شدن بود. سید عباس بسیار تعامل داشت و از همه ما خوشحالتر بود. روابط سید عباس با شهید محمد باقر صدر روابط ویژهای بود. سید بسیار تحت تأثیر او بود و به مرجعیت او، رهبریش و ولایتش اعتقاد داشت؛ اما در عین حال، به تمام مراجع دینی نیز احترام میگذاشت. زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کرد، ما در تهران بودیم. موضع ما از همان اول به صورت قطعی مقابله با دشمن اسرائیلی و جنگ با آن تا زمان اخراج از لبنان بود. سید عباس از روز اول در میان گروه مؤسس حزبالله مهرهای اساسی بود. کمیتهای از میان این گروه تشکیل شده به نزد امام خمینی (ره) رفت. سید سخنگوی این هیأت بود. طرح اساسی ما رویارویی با اشغالگران و عنوان اصلی اقدام ما مقاومت بود. امام خمینی این گام را تأیید کرد و از پیروزی سخن به میان آورد و گفت که من پیروزی را در پیشانی شما میبینم. علت آمدن سپاه انقلاب به لبنان به این خاطر بود که امام خمینی بر این باور بود که حمله در نقطهای که متوقف شده، پایان نخواهد یافت. بخشی از سپاه برای آموزش در لبنان ماند. درهای اردوگاههای سپاه به روی تمام کسانی که خواستار جنگ با اسرائیل بود، باز بود.
مسأله ولایت فقیه برای سید عباس برگرفته از اندیشه سید محمد باقر صدر بود. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی ولایت فقیه را عملی کرد. درباره انتخاب نام حزبالله این توفیق خداوند متعال بود. سرزمین، پایگاهها و مقاومت حزبالله بودند که در ابتدا به سمت این نام رفتند. ۱۰ روز بود که درگیر انتخاب دبیرکلی برای حزبالله بودیم. هر روز با سید عباس بحث میکردیم تا در پایان قبول کند. برادران در این مرحله به من گفتند که اگر سید عباس قبول نکرد، تو باید قبول کنی. سید عباس به دنبال منصب در حزبالله نبود.
غافلگیری از بخشش برادر
سید حسن موسوی
برادر شهید سید عباس موسوی
در دوران جنگهای داخلی لبنان، برای کسب درآمد و امرار معاش مدتی به آلمان هجرت کردم و از آنجا مشغول کار شدم . چرا که در لبنان کارها و درآمدها به علت جنگ به کلی متوقف شده بود.در دورانی که برادرم سید عباس به دبیر کلی حزبالله انتخاب شده بود، برای مدتی به صورت مرخصی به لبنان آمدم.پیش بینی میکردم حال که برادرم به سمت دبیرکلی حزبالله رسیده، اکنون خانه مجلل در اختیار دارد و مانند پادشاهان زندگی میکند، اما، در کمال ناباوری غافلگیر شدم که او در خانه حتی، یک فرش معمولی هم ندارد.آن روز همسرش ام یاسر به من گفت که سید عباس فرش خانه را به یکی از دوستان نیازمند بخشیده است.اظهارات ام یاسر مانند کوه بر سرم سنگینی کرد و
بی درنگ به بازار رفتم و یک تخته فرش برای خانه او خریداری کردم.لازم میدانم به این نکته اشاره کنم که تا روز خاکسپاری سید خبر نداشتم که فرزندان او کت و ژاکت به تن ندارند، لذا همان روز به بازار رفتم و برای آنان چند دست لباس خریداری کردم. او پیوسته از خواندن دعای کمیل غافل نمیشد.از دوران کودکی، برنامه تنظیم کرده بود که هر روز سوره یاسین و آیتالکرسی را بخواند.فراموش نمیکنم که برای حفظ سوره یاسین به من کمک کرد.
داراییهای دنیایی سیدعباس
حاج سلمان موسوی
وصی شهید سیدعباس موسوی
او هیچ دارایی و ملکی را به ارث نگذاشت.حتی، منزل مسکونیاش ملک شخصی او نبوده است، روزی یکی از دوستانش قطعه زمینی را به او اهدا کرد، اما، سید آن را نپذیرفت، روزی یکی از جوانان نیازمند نزد سید آمد، و نیاز خود را با او در میان گذاشت.سید با دوست بخشنده زمین تماس گرفت و از او خواست آن قطعه زمین را در اختیار شخص نیازمند قرار دهد.روزگاری شایع شده بود که خودروی سیدعباس خانه او است.او یا در حال عبادت و خواندن قرآن و نیایش در مسجد بود، یا در حال زیارت مزار شهدا و یا در حال سخنرانی و تدریس علوم حوزوی و یا در حال دیدار با مردم در روستاهای جنوب و بقا، او همواره با مردم دیدار میکرد و با شنیدن شکایات و گلایه شان، از آنان دلجویی به عمل میآورد. گاهی اوقات یونیفرم نظامی به تن میکرد و در کنار رزمندگان مقاومت در جبهههای جنگ با اسرائیل
حضور مییافت.
اهمیت نماز اول وقت
به اقامه نماز در اول وقت بسیار پایبند بود.هرگاه صدای اذان از بلندگوها بلند میشد، نماز را اول وقت میخواند.بارها دیده میشد به رغم محدودیتهایی که از نظر امنیتی داشته است در کنار جاده کوهستانی ظهر البیدر که منطقه بقاع را به بیروت وصل میکند، توقف می کرد و نماز را اول وقت به جای می آورد.در اتوبان بیروت-طرابلس نیز نماز را به موقع میخواند.او معتقد بود که نماز را نباید دیر وقت خواند.اگر میهمانانی برای دیدار او به منزل آمده بودند هنگام اذان آنها را به نماز جماعت فرا می خواند تا میهمانان او را از بجای آوردن نماز اول وقت منصرف نکنند.