غرب با تمام توان در حال ارسل کمکها و تدارکات به اوکراین است
ردپای غرب در جنگ روسیه با اوکـرایـن
مهدی طالبی
خبرنگار
حجم کمکهای آشکار غرب و متحدانش به اوکراین طی یک سال اخیر به بیش از صد میلیارد دلار رسیده است. این کمکها تنها به زمان جنگ مربوطاند در حالی که جریان اصلی آنها پس از کودتای 2014 آغاز شده است. این کمکها شامل زنجیرهای از کمکهای اقتصادی، بشردوستانه و نظامی میشود که در شاخههای مختلفی جریان دارند. مجموع کمکهای آشکار در این حوزهها بین 24 ژانویه تا 20 نوامبر 2022 (4 بهمن 1400 تا 29 آبان 1401) به 106.1 میلیارد دلار رسید که 37.49 میلیارد دلار آن تنها به حوزه نظامی اختصاص داشت. با این حال بخش بزرگی از کمکهای نظامی پیش از جنگ به اوکراین ارسال شده یا در قالب کمکهای اقتصادی پنهان شدهاند. همچنین باید توجه داشت بخش اعظم کمکهای نظامی در قالبهای غیررسمی در اختیار اوکراین قرار داده شدهاند. در این گزارش تلاش شده به طور ویژهتری کمکهای نظامی مورد بررسی قرار گرفته و شاخههای آن مورد شناسایی و تشریح قرار گیرند.
تسلیحات سنگین
با آغاز جنگ اوکراین و پیشروی سریع نیروهای روسیه که حتی به حومه کییف پایتخت اوکراین هم رسیدند، این کشور بخش بزرگی از توان نظامی خود بویژه در حوزه تسلیحات سنگین را از دست داد. این تسلیحات بدون آنکه استفاده شوند در بهترین حالت در مسیر مقابله با پیشروی روسها از بین رفتند. اما مشکل اصلی آنجا بود که حتی در صورت حفظ تمام ظرفیت تسلیحاتی پیشین اوکراین، این تجهیزات برای دفاع مؤثر در مقابل ارتش روسیه، کافی نبودند. در ابتدای جنگ وخامت اوضاع جایی برای موازنهسازی باقی نگذاشت و تمام تمرکز بر توقف جریان تضعیف معطوف بود.
برای ارسال تسلیحات سنگین که لازمه اصلی دفاع اوکراین در برابر ارتش بزرگ روسیه بود، رعایت چند نکته ضروری تلقی میشد. نخست آنکه اوکراینیها به سرعت قادر به بهرهبرداری از این تجهیزات باشند و دوم آنکه حساسیت روسیه برانگیخته نشود. همچنین راهحلاش، ارسال تسلیحاتی بود که پیش از این در سازمان رزم اوکراین وجود داشته باشد تا هم اوکراینیها سابقه آشنایی با چنین سلاحهایی را داشته باشند و هم بتوان از زیر بار تبعات ارسال آنها شانه خالی کرد.
هویتزر خودکششی دانا یکی از این تسلیحات است. این هویتزرها در دهه 1970 در چکسلواکی سابق که یکی از کشورهای بلوک شرق بود طراحی و در سال 1981 وارد ارتش این کشور و به مرور دیگر کشورهای بلوک شرق شد. این سلاح پیش از جنگ در اوکراین وجود داشت و پس از آن جمهوری چک، اسلواکی و تعداد دیگری از کشورها این سلاح را برای کییف ارسال کردند. لهستان نیز که دومین کشور قدرتمند در بلوک شرق، پس از شوروی بود و وارث تسلیحات زیادی از آن دوره محسوب میشود، بنا بر برخی نقلقولها تا بهار سال گذشته میلادی، دستکم 200 تانک تی-72 به اوکراین ارسال کرده است.
تسلیحات انفرادی
روسیه با 143 میلیون جمعیت، بیشتر از سه برابر اوکراین 43 میلیونی به نیروی انسانی دسترسی دارد. پیش از جنگ، روسیه دارای یک میلیون نظامی فعال و 2 میلیون نفر نیروی ذخیره بود. اوکراین نیز از 200 هزار نظامی فعال و تقریباً همین تعداد نیروی ذخیره بهره میبرد.
مسکو بهدلیل تمرکز نظامیاش، با وجود آنکه جمعیتش سه برابر بیشتر از اوکراین بود، ارتشی پنج برابر بزرگتر داشت که از هر جهت در تسلیحات، آموزشها و فرماندهی بر اوکراینیها برتری داشت. آشکار بود که کییف بدون فراخواندن نفرات بیشتر قادر به مقاومت نیست.
آنها به سرعت برای افزایش استعداد انسانی خود برای یک میلیون نفر برنامهریزی کرده و نیروهای ارتش را به 400 و سپس 700 هزار نفر رساندند. وارد شدن چند صد هزار نیروی اضافی به ساختار ارتش نیازمند زنجیرهای از نیازمندیها است. از جمله تأمین لباس نظامی، پوتین، قطبنما، دوربین، اسلحه انفرادی، نارنجک، کلاه، کمربند و کوله نظامی گرفته تا تأسیس پادگان و ساختمانهای بیشتر. متحدان اوکراین به سرعت چنین لوازمی را برایش ارسال کردند اما تسلیحات انفرادی به شدت کاراتری نیز وجود داشت.
از آنجا که روسیه میتوانست هرگونه تجمع گسترده یا تسلیحات سنگین را شناسایی و نابود سازد، غرب تلاش کرد تسلیحات قابل حمل کشندهای مانند موشکهای دوش پرتاب ضدهوایی و موشکهای ضدتانک را در اختیار اوکراین قرار دهد.
موشکهای ضدتانک پیشرفته جاولین ساخت امریکا و موشک NALW ساخت انگلیس از جمله تسلیحات مؤثری بودند که موفق شدند آسیبهایی جدی به نیروی زرهی قدرتمند روسیه وارد ساخته و آنها را از پیشروی بازدارند.
در حوزه ضدهوایی نیز دوگانه امریکا-انگلیس تکرار شد. امریکا موشک دوشپرتاب مشهور استینگر و انگلیسیها نیز موشک استورمر را در اختیار اوکراین قرار دادند تا جنگندههایی مانند سوخو-34 و سوخو-25 و همچنین بالگردهای کاموف-52 تا اندازه زیادی از میدان نبرد خارج شوند.
آموزشها
اوکراینیها حتی اگر توان نظامیشان دست نخورده باقی میماند، قادر به ادامه نبرد با ارتش باتجربه روسیه نبودند. مسکو پس از فروپاشی شوروی دستکم یک دهه جنگ در چچن تا سال 1998، یک جنگ محدود با گرجستان در سال 2008 و جنگ سوریه از سال 2015 به بعد را تنها طی چند دهه اخیر در کارنامه خود ثبت کرد. اوکراین نه تنها فاقد چنین تجاربی بود، بلکه ضمن پوشش این ضعف باید برای رشد ابعاد ارتش خود نیز نیروی انسانی کافی تربیت میکرد. نفرات ارتش اوکراین امروز به بیش از سه برابر نخستین روز جنگ رسیده است. به خدمت فراخواندن 500 هزار نیروی اضافی بیشتر کار آسانی نیست زیرا آنها در سطح جوخه، دسته، گردان، هنگ و تیپ نیازمند تعداد بالایی از افسران و فرماندهان هستند؛ افرادی که آموزش آنها مانند سربازان نه به چند ماه، بلکه به چند سال زمان نیاز دارد. با این حال برای اوکراین چنین زمانی در دسترس نبود.
غرب برای حل این موضوع دست به کار شده و امریکا، انگلیس و اتحادیه اروپا هرکدام در بخشهای مختلفی اقدام به پذیرش اوکراینیها برای آموزش کردند.
گفته میشود تا زمستان حاضر دستکم 15 هزار اوکراینی در اتحادیه اروپا تحت آموزش قرار گرفتند. این درحالی است که کییف در درخواست خود خواهان آموزش افرادی به اندازه 9 تیپ شده بود. با توجه به نیاز 5 هزار نفر برای هر تیپ، این تعداد برای 9 تیپ درخواستی کییف در مجموع میتوانست تا 45 هزار نفر برسد. هرچند اینگونه وانمود میشود که نیروهای تحت آموزش درحال فراگرفتن فنون ساده برای اعزام سریع در قالب یگانهای نظامی به خطوط مقدم هستند، اما به نظر میرسد چند صد یا هزاران نفر از آنها درحال فراگرفتن آموزشهای پیچیدهتری مانند کار با تسلیحات پیشرفته از جمله سامانههای پدافند هوایی دوربرد، تانکهایی مانند لئوپارد یا حتی برخی جنگندهها هستند.
جمعآوری مزدوران از سراسر جهان
گردآوری چندصد هزار نفر از مردم عادی برای تزریق به صفوف ارتش، هرچند با انگیزههای جدی ملی پشتیبانی شود، اما ضعفهای بسیاری خواهد داشت. نخستین ضعف تازه وارد بودن این افراد به حوزه نظامی و بیتجربگی در جنگ است که حتی نظامیان با سابقه نیز از آن رنج میبرند. غرب برای جبران این ضعفها دست به کاری زد که آن را به طور ویژه در جریان اِشغال افغانستان توسط شوروی و بعدها در سوریه و عراق ترتیب داده بود. در نبرد علیه شوروی، امریکا هزاران شبه نظامی را بویژه از کشورهای عربی به پاکستان آورده و آنها را راهی افغانستان میکرد. در سوریه و عراق نیز دهها هزار تن، از جمله 30 هزار نفر از اروپا راهی این دو کشور شدند. با این حال در میان افراد اعزامی به سوریه و عراق، افرادی یافت میشدند که در قالب گروههای جهادی مانند القاعده سوابق طولانی مدت در حوزه نظامی داشتند. همین مسأله باعث میشد آنها بتوانند بیشتر از افراد بیتجربه در برابر ارتشهای سوریه، عراق و متحدانشان مانند ایران و روسیه مقاومت کنند. امریکا از مزدوران البته به شکلهای مستقیمتری نیز بهره گرفته است زیرا این کشور در ازای خدمت نظامی غیرامریکاییها، به آنها تابعیت اعطا میکند. از آغاز قرن بیست و یکم تاکنون در قالب جنگهای افغانستان و عراق، دستکم 120 هزار کلمبیایی با خدمت در ارتش امریکا تابعیت این کشور را دریافت کردهاند. همچنین امریکاییها برای اعزام مزدور به اوکراین از تمام این شیوهها بهره گرفتند. افسران امریکایی حتی با وجود جوان بودن، با عنوان نظامی سابق، به اوکراین اعزام شده و هزاران نفر دیگر نیز از کشورهای امریکای لاتین مانند برزیل راهی این کشور شدند. واشنگتن حتی نظامیان سابق افغانستانی که با سقوط کابل از این کشور گریخته بودند را جمعآوری و به اوکراین اعزام کرد.
چه کمکهایی در راهند؟
میزان کمکهای نظامی غرب به اوکراین در تمام شاخهها امکان پذیر نبوده و در حوزههایی که کمکهایی انجام شده، میزان یکسان نبوده. ناتو در حوزه تسلیحات انفرادی به اندازه یک ارتش بزرگ و یک قدرت منطقهای تسلیحات در اختیار اوکراین قرار داده اما در حوزه تسلیحات سنگین اینگونه نیست. در حوزه تسلیحات سنگین نیز هر چند توپخانه و خودروهای زرهی در اختیار کییف قرار گرفتهاند اما تانک به اندازه کافی به این کشور ارسال نشده. همچنین در حالی که تسلیحات انفرادی از سراسر جهان جمعآوری و به اوکراین تحویل شدهاند، در حوزه تانکها تاکنون تنها تانکهایی با ریشه روسی به این کشور ارسال شده است.
این توزیع ناموزون میان شاخههای مختلف نظامی باعث شده امکان کمک در برخی حوزهها مسدود گردد. به طور ویژه ذخایر موشکهای ضدتانک غرب تحت فشار است و گفته میشود برای جبران ذخایر از دست رفته موشک ضدتانک به چند سال زمان نیاز است. این مسأله نشان میدهد دیگر در حوزه ضدتانکها امکان کمک وجود ندارد. از سوی دیگر میزان موشکهای تحویل شده به اندازهای بوده که زرهی روسیه را زمینگیر کرده و امروزه نیازی جدی در این حوزه احساس نمیشود.
فشار شدید به برخی ذخایر تسلیحاتی غرب و از سوی دیگر عدم نیاز به تعداد بیشتری از چنین سلاحهایی، این جبهه را به سمت گشودن مسیرهای جدیدی واداشته است. اگر موشکهای ضدتانک و موشکهای ضدهوایی دوش پرتاب به اندازه کافی در اختیار اوکراین قرار گرفته و انبارهای غرب کاهش یافتهاند، یک راهحل مناسب گشودن شاخههای تسلیحاتی جدید یا عمق بخشیدن به برخی دیگر از شاخهها است.
بهعنوان نمونه غرب با صحبت از ارسال سامانههای پدافند هوایی دوربرد درحال گشودن شاخهای جدید است اما با صدور مجوز ارسال تانکهایی مانند لئوپارد و آبرامز بهدنبال عمق بخشیدن به شاخه ارسال تانک به اوکراین است که پیشتر از طریق تحویل تانکهایی با ریشه روسی جریان داشته است.
کمکهای نظامی غیرکشنده
ملزومات مورد استفاده در جنگ تنها شامل تسلیحات کشنده نمیشود بلکه میتواند طیف وسیعی از تجهیزات نظامی غیرکشنده و حتی وسایل غیرنظامی را نیز شامل شود. خودروهای تدارکاتی مانند وانتهای نظامی، کامیونتها، جلیقههای ضدگلوله، کلاه، پوتین، عینک، دوربینهای دید در شب، سامانههای نظارتی، بیسیم، رادار، لباس گرم و حتی آذوقههای نظامی جزء مواردی هستند که هرچند نظامی به شمار رفته یا در جنگ به کار میآیند، اما تهاجمی و کشنده محسوب نمیشوند. اهمیت نظامی چنین تجهیزاتی مانند جلیقههای ضدگلوله، دوربینهای دید در شب یا سامانههای نظارتی بسیار بالا و تأثیرگذار است، اما به طور مستقیم مانند توپخانه یا راکت به سمت دشمن شلیک نمیشوند. همین مسأله یکی از دلایلی است که میتواند مانع از بروز مناقشه جدی بر سر ارسال آنها به اوکراین شود. ژاپن نیز یکی از کشورهایی است که تعداد زیادی جلیقه ضدگلوله به اوکراین اهدا کرده؛ بویژه آنکه توکیو خود بر سر جزایر کوریل با مسکو دچار تنش است و تاکنون میان دو کشور پس از پایان جنگ جهانی دوم پیمان صلحی به امضا نرسیده است. کلمبیا نیز که به اسرائیل امریکای لاتین مشهور است تا پیش از راهیابی چپگرایان برای نخستین بار به رأس قدرت این کشور، یکی از بزرگترین منابع تأمین نیرو و تجهیزات برای جنگ اوکراین به حساب میآمد و خطوطی برای تولید جلیقه ضدگلوله در این کشور برپا شده بود. در کنار این تجهیزات که با وجود غیرکشنده بودن نظامی تلقی میشوند، غربیها برای اموری مانند تدارکاترسانی دهها هزار وسیله نقلیه مانند کامیونتها و حتی بالگردهای غیرنظامی را برای جابهجایی نفرات و بار در اختیار اوکراین قرار دادند. همچنین کمکهای اطلاعاتی مانند تصاویر ماهوارهای و شنود ارتباطات را نیز میتوان در این حوزه دستهبندی کرد.