راه‌هایی برای درست کردن کیک و شکلات‌های هدیه

این قلب را اول بشکن بعـــد بخور!

فائزه صدیقی
نویسنده
دخترم از مدرسه که آمده بود مثل همیشه نبود. کار خاصی هم نکرده بود که کسی بفهمد ولی من با حس مادرانه‌ام درک می‌کردم که اوضاع عادی نیست. هرچند حالا هم نمی‌خواستم تا خودش چیزی نگفته برای حرف زدن او را تحت فشار قرار دهم. پس با وجود دل‌نگرانی صبر کردم چون می‌دانستم خودش دیر یا زود به سراغم می‌آید.
عصر شد، همسر و پسرم برای کاری خانه را ترک کرده بودند. در آشپزخانه مشغول آماده کردن شام بودم که دخترم آمد کنارم و بی‌مقدمه گفت: «مامان کیک و شکلات هدیه دادن بَده؟» لبخندی به صورتش زدم و گفتم : «اگه تو به من بدی که خیلی هم خوبه» و خندیدم. دخترم «ئه» کشداری گفت و بعد همان طور که بیشتر دور و برم می‌چرخید، گفت: «مامان شوخی ندارم‌ها، خیلی هم جدیم. بگو کیک و شکلات هدیه دادن بده؟» سمتش چرخیدم و گفتم: «شوخی نکردم که عزیزم، گفتم اگه تو به من بدی خیلی هم خوبه. این یعنی من بدی در این کار نمی‌بینم.» دخترک نفس راحتی کشید و گفت: «خوب پس چرا دوستم اون‌طوری گفت؟» لبخندی به او زدم و گفتم: «تا وقتی درست تعریف نکنی قضیه چیه که من نمی‌تونم کمکت کنم» اینجا بود که نفس عمیقی کشید و گفت: «ببین مامان، امروز مریم دوستم خیلی ناراحت بود، می‌دونی که مریم دوست صمیمیمه و ما هیچی رو از هم مخفی نمی‌کنیم. ازش که پرسیدم چی شده، اون برام تعریف کرد که خواهرش دیشب با مامانش بحثش شده چون ازش پول می‌خواسته تا از اون فروشگاهه تو اینترنت برای یکی از دوستاش کیک و شکلات هدیه بخره و مریم شنیده که مامانش به خواهرش می‌گفته لازم نکرده از این کارای بیخود بکنی. حالا من و مریم برامون سؤال شده که مگه کیک و شکلات هدیه دادن بده که مامان مریم اون‌طوری به خواهرش گفته.»
حرف‌های دخترم که تمام شد نفس عمیقی کشیدم. توی ذهنم تاریخ و مناسبت‌ها ردیف شدند و به دنبالش ابر بالای سرم پر شد از انواع کیک و شکلات و خرس و قلب‌های قرمز و هر آنچه به روزی به نام روز عشق منتسب بود! به این فکر کردم که بحث آن مادر و دختر چگونه بوده، نگرانی‌های آن مادر را در قبال تصمیم فرزندش تصور کردم و آینده‌ای که با این ضعف‌های فرهنگی الان جامعه‌مان ممکن بود در انتظار من هم باشد پیش چشمم آمد. با صدای دخترم به خودم آمدم، با چشم‌هایی نگران به من نگاه می‌کرد و منتظر جواب سؤالش بود. فعلاً نمی‌خواستم یا نمی‌توانستم این بحث و دلیل کار آن مادر را برای دخترکم توضیح بدهم. زمان بهتری لازم بود تا خودم و او آماده‌تر باشیم، اما نمی‌توانستم این‌طور گیج و ناراحت هم رهایش کنم، پس سریع فکری کردم، لبخندی به صورتش زدم و گفتم: «دخترم ما که نمی‌دونیم بین مادر و خواهر دوستت دقیقاً چه اتفاقی افتاده و قبل از اون چه حرف‌هایی با هم زدند که باعث شده مادر دوستت اون طوری به دخترش جواب بده، وقتی هم کامل از چیزی خبر نداریم نباید درباره حرف‌هاشون قضاوتی بکنیم، اما چیزی که فعلاً می‌دونیم اینه که کیک و شکلات هدیه دادن از اساس کار اشتباهی نیست و باعث خوشحالی هم میشه» به این جای حرفم که رسیدم نگاهی به تقویم رومیزی انداختم و با لبخندی ادامه دادم: «ما حتی می‌تونیم برای آخر هفته که سالروز مبعث پیامبر مهربونمونم هست، کیک و شکلات‌های خاص درست کنیم و تو ببری مدرسه و با دوستات دور هم جشن بگیرید و حسابی خوش بگذرونید» با شنیدن این حرف یک لبخند بزرگ روی لب‌های دخترک نشست و با ذوق بالا و پایین پرید و بغلم کرد و گفت: «وای مامان اینکه خیلی عالیه، تو بهترین مامان دنیایی» بعد فکری کرد و گفت: «اصلاً شاید اگه اضافه هم اومد دادم مریم ببره خونه برای خواهرش تا دیگه اون بابت خرید کیک و شکلات‌‌هایی که می‌خواد با مامانش بحث نکنه» با شنیدن حرف‌هایش لبخندی به قلب مهربانش زدم و در حالی که توی دلم از شنیدن جمله‌ «تو بهترین مامان دنیایی» ذوق کرده بودم و دعا می‌کردم در چالش‌های مادر و دختری پیش رو هم نظرش همین باقی بماند با گفتن «حالا ببینیم چی پیش میاد» از آشپزخانه بیرون رفتم.
دخترم دنبالم آمد و گفت: «حالا چی قراره درست کنیم؟ اسمش چیه؟ چطوریه؟» قبل از جواب دادن به سؤالش به این فکر کردم که احتمالاً در روزهای آینده او و دوستانش ممکن است خیلی جاها در اینترنت و فضای مجازی یا پشت ویترین بعضی فروشگاه‌ها، کیک و شکلات‌هایی با شکل‌های فانتزی ببینند و برایشان جالب باشد، پس چه بهتر خودم آن را برایشان درست کنم تا بفهمند آن مدل کیک و شکلات‌ها چیز خیلی خاص و عجیبی نیستند و طعم عشق و شادی را در جشنی منسوب به پیامبر مهر و رحمتمان بچشند تا در مسیر رشدشان بدانند عشق و مهربانی و چنین هدایایی محدود به روز و مناسبت خاصی نیست. با این فکرها به دخترم لبخندی زدم و گفتم: «پاپسیکل، پاپس کیک و قلب سورپرایز» چشم‌های دخترم گشاد شد و بعد از چند لحظه که از شوک شنیدن این اسامی درآمد، گفت: «ئه مامان چرا اذیت می‌کنی؟» خنده بلندی کردم و گفتم: «اذیت نکردم دخترم، فقط اسم اصلی بعضی از کیک‌ها را گفتم که اگر جایی شنیدی فکر نکنی چه چیز عجیب و غریبی ممکنه باشه، وگرنه اینا همون کیک چوبی و کیک طرح بستنی‌هایی هست که بعضی وقت‌ها درست می‌کنم» آهانی گفت و به فکر فرو رفت و بعد از چند لحظه گفت: «حالا چطوری درست می‌کنی؟ بگو که اگه دوست‌هام پرسیدن بلد باشم» لبخندی به صورتش زدم و گفتم: «خیلی هم عالیه که بلد باشی و اگر دوستات هم خواستن به اون‌هام یاد بدی چون خیلی خیلی هم آسونه.» و ادامه دادم:‌
«برای درست کردن کیک چوبی اولین چیزی که لازم‌ داری کیکه. می‌تونی از هر کیکی استفاده کنی. حتی لازم نیست کیک بپزی! کافیه چندتا دونه کیک از بازار بخری، یا یه بسته پودر کیک آماده از فروشگاه بخری و طبق دستورش اون را درست کنی. فقط خیلی مهمه که کیکش خوشمزه باشه. چون تمام طعم و مزه نتیجه نهایی کارت به همین طعم کیک وابسته‌ است. کمی هم کم شیرین باشه که کاور شکلاتیش باعث بیش از حد شیرین شدنش نشه. خلاصه اینکه اصلاً لازم نیست استعداد کیک‌پزی داشته باشی تا بتونی این کیک چوبی‌ها را درست کنی.» با شنیدن این حرف‌ها چشم‌های دخترم از تصور راحتی کار برق زد و برای شنیدن ادامه حرف‌هایم مشتاقانه نگاهم کرد. ادامه دادم:
«باید کیک را کامل خرد کنی پس کافیه کیک رو با نوک انگشت یا به کمک یک چنگال کامل خورد کنی. بعد از اون باید این خرده‌های کیک را به شکل یک خمیر چسبنده در بیاری، برای این کار میشه چیزهای مختلفی به خرده کیک‌ها اضافه کنی، مثلاً میشه خامه شکلاتی یا خامه عسلی‌های آماده، انواع پودینگ‌ها، کرم کاستارد، انواع دنت‌ها در طعم‌های مختلف، ترکیب‌هایی از پنیرخامه‌ای، خامه و پودر قند، گاناش که خودش ترکیب خامه صبحانه و کاکائو آب شده‌ است، انواع سس‌های شکلات و کلی چیزهای دیگه را بسته به سلیقه‌مون کم‌کم به خرده کیک‌ها اضافه کنیم و با نوک انگشت خوب مخلوط کنیم تا ترکیب حالت خمیری و منسجم به خودش بگیره و بشه اون را توی دست فرم و حالت داد، همین که خمیری شد کافیه. این نکته را هم یادت باشه، مهمه که سفتی و شلی این مخلوط چه جوری باشه. چون اگه زیادی شل باشه بعد از چند دقیقه گلوله‌های کیک از سر چوب می‌افتن و اگه زیادی سفت باشه ترک‌هایی روی سطح کارت به وجود میاد.
حالا از مخلوط کیک خمیری‌مون به میزان دلخواه برمی‌داریم و کف دستمون می‌چرخونیمش تا به شکل توپ در بیاد. سایز توپک‌ها دست خودمونه. توپک‌ها را توی سینی روی کاغذ روغنی می‌گذاریم و واسه چند دقیقه‌ای توی فریزر می‌ذاریمشون تا کمی خودشون را بگیرند. تو این فاصله توی ظرفی کاکائوی دلخواهمون را می‌ریزیم و ظرف را روی بخار آب یا داخل ماکروفر می‌ذاریم و حرارت می‌دیم تا کاکائوها آب بشند. ترجیحاً ظرفی که شکلات رو توش ذوب می‌کنیم بهتره کوچیک و عمیق باشه که مجبور نباشیم شکلات خیلی زیادی رو ذوب کنیم. حالا سینی توپک‌ها را از فریزر در میاریم، سیخ کباب چوبی و یا نی آبنبات چوبی را میاریم، هر کدوم را حدوداً یک سانتی داخل کاکائوی آب شده میزنیم و بعد از همون سمت تا وسط توپک‌ها فرو می‌کنیم و به دلیل خنک بودن توپک‌ها، شکلات سریع میبنده و چوب‌ها به توپک‌ها میچسبن و دیگه جدا نمی‌شند.
حالا نوبت به کاور کردن می‌رسه. کیک چوبی رو به کمک سیخش برمی‌داریم و آروم توی ظرف شکلات فرو می‌بریم تا کامل با کاکائوی آب شده پوشیده شه، بدون چرخوندن بیرونش میاریم و حالا یک کیک چوبی با کاور شکلاتی صاف و صیقلی و یکنواخت و تمیز داریم. کیک‌ها رو اینقدر روی سطح ظرف شکلات نگه می‌داریم تا شکلات اضافی ازش بچکه. بعد کیک‌ها رو روی کاغذ روغنی می‌ذاریم تا سفت شن. اون میزان شکلاتی که پایین کیک جمع میشه، باعث میشه کیک سر جاش بایسته. شکلات به دلیل سرد بودن کیک‌ها سریع سفت میشه و سطح کار کاملاً صاف و تمیز از آب درمیاد. برای تزئینش هم می‌تونی ترافل‌ یا اسمارتیز رنگی را با کمی شکلات آب شده به توپک‌های شکلاتی بچسبونی. همین و خلاص!»
به دخترم نگاه کردم که محو تعریف کردن‌های من بود، با تمام شدن حرف‌های من دست‌هایش را محکم به هم کوبید و گفت: «وای مامان این عالی بود، هم آسون بود و هم مطمئنم کلی شیک میشه و بچه‌هام عاشقش میشن» بعد گفت: «مامان پس اون پاپسیکل و قلب سورپرایز چی؟» با خنده گفتم: «چه خوب یادت موند بلا! اون پاپسیکل که اصلاً یعنی بستنی چوبی، حالا اینطوریه که تو میری دم مغازه لوازم قنادی و یه قالب سیلیکونی پاپسیکل که شکل بستنیه می‌خری و بعد اول یه دور شکلات آب شده داخلش می‌ریزی و خالی می‌کنی تا دور تا دورش کاکائویی بشه و بعد قالب رو می‌ذاری فریزر و بعد چند دقیقه که سفت شد درش میاری و از همون کیک خمیری که برای کیک چوبی درست کردیم توش رو پر می‌کنی و بعد روی سطحشم کاکائوی آب شده می‌ریزی و یه چوب بستنی هم از پایین توش می‌زنی و می‌ذاری فریزر تا سفت بشه. بعد چند دقیقه که کاکائوها سفت شد می‌تونی راحت از قالب درش بیاری و حالا یه کیک شکل بستنی چوبی‌ داری که روش کاکائو و داخلش کیکه و می‌تونی با هر چیزی هم روش رو تزئین کنی.» حرفم که به اینجا رسید چشم‌های دخترک از هیجان برقی زد و با ‌ذوق گفت: «مامان اینم عالی بود، فکر کن اینا رو درست کنم ببرم مدرسه، همه از خوشی غش می‌کنن» و بعد بلندبلند خندید.
من هم از ذوق کودکانه‌اش خندیدم و ادامه دادم: «قلب سورپرایز هم عین همون پاپسیکلزه، برای اونم قالب سیلیکونی شکل قلبش رو از لوازم قنادی‌ها می‌خری و داخلش رو با کاکائوی آب شده با هر رنگی دوست داشتی پر و خالی می‌کنی تا به دیواره‌ها کاکائو بمونه و بعد داخل فریزر می‌ذاری تا ببنده و بعد با آرامش قالب رو از دورش آزاد می‌کنی و اون وقت یک نصفه قلب داری. یکی دیگم همین طوری می‌سازی و بعد داخل یکیش رو با هدیه و شکلات و هر چی دوست‌ داری پر می‌کنی و بعد کمی کاکائوی آب شده به لبه‌های دو تا قلب می‌مالی و دو نصفه را روی هم می‌ذاری تا به کمک اون کاکائوها به همدیگه بچسبند و در نهایت روش رو تزئین می‌کنی و این میشه یه قلب سورپرایز.»
دخترک آهان بلند و کشداری گفت و با گفتن «اینقدر ساده بود و نمی‌دونستم، حالا میرم پزش رو به دوستام می‌دم» بحث رو تموم کرد و خنده بدجنسانه‌ای کرد. لبخندی به حرف‌هایش زدم و همان‌طور که یک گوشه از ذهنم به برنامه‌ریزی کیک‌های جشن مبعث مدرسه دخترک فکر می‌کردم، سوی نگران ذهنم هشدار می‌داد که فراموش نکنم باید برای آن چالش فرهنگی و آمادگی روبه‌رویی درست با آن هم فکر جدی بکنم تا تجربه بحث و چالش مادر و خواهر دوست دخترک برای ما تکرار نشود. چون در دنیای امروز و با این نسل جدید بالاخره دیر یا زود درگیر این چالش خواهیم شد و چه بهتر که برای این رویارویی آگاهی کافی را داشته باشیم.