شکنجه‌های وقیحانه

در شکنجه‌گاه‌های دوران پهلوی، ساواکی‌ها برای رسیدن به اهداف کثیف خود هیچ ابایی از انجام کارهای بی‌شرمانه و دور از انسانیت نداشتند. برخی از حرکات آنها حتی قابل بیان هم نیست اما برای اینکه چهره واقعی شکنجه‌گران دوران پهلوی برای نسل جدید کمی‌ آشکار شود به برخی از حرکات وقیحانه آنها اشاره می‌کنیم.

 

آسیب رساندن به چشم

از جمله رعب‌آورترین انواع شکنجه‌های جسمی ‌آسیب رساندن به چشم زندانی و تهدید به کور کردن بود. آسیب رساندن به چشم ریشه‌ای طولانی در تاریخ زندان‌های ایران دارد، بسیاری از حکام برای از بین بردن خطر مدعیان بویژه جانشینان خود با کشیدن میله داغ بر چشمان آنها و کور کردن‌شان توطئه‌های احتمالی علیه خود را خنثی می‌کردند. در دوره پهلوی دوم شکنجه‌گران ساواک روشی ابداع کردند که در آن به چشمان زندانی آسیب می‌رسید. زندانی را بر زمین انداخته و بازجو بر سینه او می‌نشست، آنگاه با دو دست خود سر او را گرفته و با انگشت شست آنقدر بر چشمان زندانی فشار وارد می‌کرد که گویی در حال بیرون آمدن از جای خود بود. منوچهری، شکنجه‌گر ساواک در بدو ورود به اتاق شکنجه با انگشت به چشم زندانی اشاره کرده و می‌گفت الان چشمت را در می‌آورم (جلالوند، ۱۲۶). همچنین گفته می‌شود آرش فریدون توانگری نیز این شکنجه را در کمیته مشترک ضد خرابکاری روی زندانیان اعمال می‌کرد.

 

 

 

آپولو
«آپولو»، یکی از معروفترین ابزارهای شکنجه در کمیته مشترک ضدخرابکاری بود و در دهه پایانی حکومت محمدرضا پهلوی برای شکنجه زندانیان سیاسی به کار می‌رفت. علت نامگذاری این دستگاه، شباهت آن به لباس فضانوردان سفینه آپولو بود که دست، پاها و سر را مهار می‌کرد و از کلاهی شبیه کلاه فضانوردان در این دستگاه استفاده می‌شد (طراحی و ساخت آپولو را که از سال ۱۳۵۲ در ساختمان اصلی کمیته مشترک ضد خرابکاری مورد استفاده قرار گرفت، به دو تن از شکنجه‌گران کمیته مشترک ضد خرابکاری-محمدحسن ناصری معروف به عضدی و رضا عطارپور مجرد معروف به حسین‌زاده - نسبت داده‌اند.) دستگاه آپولو با روش‌های مختلفی مورد استفاده قرار می‌گرفت که در یکی از روش‌ها، متهم را روی تخت فلزی می‌خواباندند و پس از بستن دست‌ها و پاهای او به دستگیره‌های دستگاه، پاهای متهم را به سمت بالا می‌آوردند تا کف پاها به سمت بالا قرار گیرد، سپس، «کلاه‌خود» فلزی را به سمت پایین می‌کشیدند و سر و گردن زندانی را می‌پوشاندند و در نهایت نیز با کابل به کف پاهای او ضربه می‌زدند. پس از شلاق زدن، زندانی را پایین می‌آوردند و او را وادار به راه رفتن می‌کردند تا ورم پاهای او بخوابد هنگامی‌که از ورم پاهای زندانی کاسته می‌شد، او را دوباره به دستگاه می‌بستند. این عمل بارها تکرار و سعی می‌شد آسیب کمتری به پا برسد تا زندانی درد بیشتری را تحمل کند.
آنچه این دستگاه را دردناک‌تر و وحشت‌انگیزتر می‌کرد، اولاً شکل عجیب و هراس‌انگیز آن بود، ثانیاً قرار گرفتن سر زندانی به هنگام شکنجه در کلاه‌خود فلزی، او را از آنچه بر سرش می‌آمد، بی‌خبر می‌گذاشت؛ در حین شکنجه نیز با ضربه بر کلاه‌خود سر و صدا ایجاد می‌کردند، ثالثاً در این لحظات دردآور، صدای فریاد زندانی در داخل کلاه‌خود می‌پیچید و هر چه بر شدت شکنجه افزوده می‌شد، صدای فریاد ناشی از درد، بیشتر شده و تأثیر مضاعف و مخربی بر سیستم عصبی و شنوایی شکنجه شونده می‌گذاشت. به همین دلیل زندانی تحمل درد را بر فریاد زدن ترجیح می‌داد و شکنجه‌گران نیز بدون آنکه صدای متهم را بشنوند با خیال آسوده به شکنجه او ادامه می‌دادند.

 

آزارهای جنسی
آزار جنسی از جمله شکنجه‌هایی بود که بیشتر به منظور شکستن روحیه مقاومت و تحقیر زندانی اعمال می‌شد و علاوه بر آسیب‌های جسمانی، عوارض روحی و روانی متعددی نیز در پی داشت.  این نوع شکنجه بیشتر جهت تحقیر و خرد کردن شخصیت زندانی انجام می‌شد و بیشتر روی کسانی اعمال می‌شد که حساسیت بیشتری داشتند. استفاده از کلمات وقیح نیز به‌عنوان نوعی از آزار جنسی به طور مستمر در زندان‌های پهلوی اول و دوم، کاربرد داشت.علاوه بر آزار جنسی گاهی تهدید به شکنجه جنسی نیز در مورد زندانیان وجود داشت، این مورد بخصوص در مورد زندانیان مذهبی کاربرد داشت.  استفاده از صدای ضبط شده افراد شکنجه شده نیز به منظور تحت فشار قرار دادن زندانیان و سلب آرامش آنان بارها توسط شکنجه‌گران انجام می‌شد.

 

آتش زدن موهای بدن
سوزاندن موهای بدن به وسیله شعله آتش که منجر به سوختگی پوست نیز می‌شد از شکنجه‌های متداول در زندان‌های سیاسی پهلوی، بویژه پهلوی دوم بود.
از ابزارها و شیوه‌های مختلفی چون میله یا اتوی الکتریکی، سیگار، صندلی داغ، شمع، فندک، کبریت، روغن داغ، الکل، تسمه فلزی داغ، روغن زیتون جوشیده یا قرار دادن بدن روی آتش مستقیم برای سوزاندن بدن زندانیان سیاسی و موهای بدن آنها استفاده می‌شد.
گاهی، دستان زندانی را از پشت می‌بستند و از سقف آویزان می‌کردند. سپس در همان حالت موهای ریش‌اش را با فندک آتش می‌زدند که موجب سوختگی صورتش می‌شد یا با فندک موهای بدنش را می‌سوزاندند.
گاهی نیز چون زندانی را برای مدت طولانی به حمام نمی‌بردند وی مجبور می‌شد خود موهای قسمتی از بدنش را که بسیار کثیف شده بود با کبریت و امثال آن بسوزاند. از آنجا که سوزاندن موهای بدن موجب سوختن پوست هم می‌شد آثار اعمال این شکنجه بر بدن زندانیان سیاسی حکومت پهلوی تا مدت طولانی باقی
می‌ماند.

 

 

آزار خانواده زندانیان
از جمله شکنجه‌های روحی که برای شکستن مقاومت زندانیان زیر بازجویی توسط شکنجه‌گران ساواک در زندان‌های سیاسی عصر پهلوی صورت می‌گرفت، آزار خانواده زندانیان بود. یکی از شیوه‌های ساواک در روند بازجویی، سوء‌استفاده از احساس و عواطف متهمان نسبت به اعضای خانواده بود. بازجویان به منظور کسب اطلاعات یا اعتراف از فعالان سیاسی یک یا چند تن از اقوام درجه یک زندانی را تحت شکنجه قرار می‌دادند تا بدین روش متهم را وادار به همکاری کنند. این روش را در زمره شکنجه‌های روحی قرار داده‌اند که از طریق ارعاب و تخویف خانواده می‌تواند مقاومت بی‌باک‌ترین انسان‌ها را نیز در هم شکند. این شیوه زمانی مورد استفاده قرار می‌گرفت که شکنجه‌های جسمانی برای اقرارگیری از متهمان سیاسی کفایت نمی‌کرد. به این ترتیب متهمان را به انحای گوناگون تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی قرار می‌دادند که از جمله این فشارها تهدید شکنجه‌گران به دستگیری یا شکنجه اعضای خانواده متهم بود که گاه با تهدیدات غیراخلاقی همراه می‌شد.
در برخی مواقع برای بالا بردن تأثیر شکنجه، زندانی را در حضور خانواده‌اش شکنجه می‌کردند و نیز بستگان او را در شکنجه سهیم می‌کردند و از آنها می‌خواستند تا در شکنجه دادن متهم شرکت کنند در غیر این صورت خود فرد تحت شکنجه قرار می‌گرفت از نمونه‌های بارز این روش می‌توان به مورد آیت‌الله لاهوتی و پسرش اشاره کرد. به این ترتیب که شکنجه‌گر ویژه روحانیون، فردی به نام شاهین، ابتدا از آیت‌الله لاهوتی خواست تا فرزندش را با شلاق بزند ولی با امتناع آیت‌الله لاهوتی مواجه شد. سپس شاهین شلاق را به پسرش داده از او خواست تا پدرش را شلاق بزند که او نیز تسلیم این خواسته نشده و به همین دلیل شاهین، پدر و پسر را مورد ضرب و شتم قرار داد.  بارزترین نمونه آزار خانواده زندانیان سیاسی را می‌توان در شکنجه رضوانه فرزند مرضیه حدیدچی (دباغ) مشاهده کرد که به آن اشاره شد.

 

 

آویزان کردن از سقف
آویختن متهم یا مجرم یکی از شکنجه‌های رایج در تاریخ بشر بوده است. در عصر پهلوی نیز آویزان کردن زندانی با کتف‌ها و طنابی که به دستانش بسته شده بود در زندان‌ها رواج داشت. در جریان بازجویی زندانی را از طریق حلقه فلزی دستبند طوری آویزان می‌کردند که تمام وزن بدن بر مچ و دست منتقل می‌شد. معمولاً آویزان کردن بعد از بازجویی انجام می‌شد بالای اتاق بازجویی در برخی زندان‌ها، سردری داشت که دو طناب از آن آویزان بود و هر کس را شکنجه می‌کردند و از شکنجه‌گاه می‌آوردند به این طناب‌ها می‌آویختند. هنگامی‌ که دیگر رمقی برای زندانی نمی‌ماند و از نفس می‌افتاد، یک صندلی زیر پایش قرار می‌دادند تا مقداری خستگی‌اش برطرف شود و دوباره صندلی را برمی‌داشتند و در این حالت با شلاق و کابل شروع به زدن زندانی می‌کردند و عده‌ای هم با مشت و لگد به جان او می‌افتادند.

 

 


اتاق پانسمان یا افزایش درد
در طبقه همکف زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری در وسط حیاط، کنار حوض اتاقی به نام اتاق پانسمان وجود داشت. افرادی که در اثر شکنجه‌هایی چون کابل، شوک الکتریکی، صندلی داغ، قفس داغ و... بدن آنها مجروح و مصدوم شــــده بود روانه این اتاق می‌شدند. این اتاق حکم بهداری کمیته مشترک را داشت. در این اتاق یک پیرمرد که یک پزشکیار کم سواد و تزریقاتچی بود و به او دکتر می‌گفتند با وسایل اولیه پانسمان و مقداری مسکن و آسپرین حضور داشت. این پزشکیار همه زندانیان را روانی یا دارای مشکل عصبی می‌خواند که خود نوعی شکنجه بود؛ وی به بهانه اینکه زندانی روانی است و مشکل عصبی دارد، صرفاً به تجویز چند قرص مسکن و بی‌اثر اکتفا می‌کرد. پزشکیار اتاق پانسمان روی همه زخم‌ها یک پماد زرد رنگ می‌مالید و زخم را با گاز استریل یا پارچه سفید می‌بست و هر روز یا یک روز در میان پانسمان را عوض می‌کرد. این اتاق خود به اتاق شکنجه بیشتر شباهت داشت تا پانسمان. موقع پانسمان نه تنها از داروهای بی‌حسی استفاده نمی‌شد بلکه تعمداً به جای پانسمان زندانی را شکنجه می‌کردند.

 

اتاق شکنجه

زندانیان عصر پهلوی، پراضطراب‌ترین ساعات دوره زندان خود را در اتاق شکنجه سپری می‌کردند؛ اتاقی که با تمام وسایلش برای گرفتن اعتراف و پر کردن صفحات بازجویی آماده شده بود.
در دوره پهلوی در تمام زندان‌هایی که زندانیان سیاسی را نگهداری می‌کردند، اتاق شکنجه وجود داشت که عمدتاً در زیرزمین بود. در اتاق‌های شکنجه ابتدا از وسایل ساده‌ای نظیر شلاق و فلک استفاده می‌شد؛ اما بعدها با گسترش زندان‌ها و زندانیان، تجهیزات جدیدتری چون آپولو و ابزار شوک الکتریکی هم به کار گرفته شد.
ساختمان اتاق‌های بازجویی اوین دوطبقه بود. یک طبقه اتاق‌های بازجویی و طبقه زیرزمین اتاق شکنجه. اما زندان کمیته مشترک بر حسب اتهامات زندانیان، طبقات اختصاصی داشت. طبقه سوم به شکنجه متوسط اختصاص یافته ویژه مبارزان مسلح به ابزار‌آلات پیشرفته شکنجه مجهز بود. اتاق شکنجه در کمیته مشترک شیراز شبیه دخمه بود. برای ورود به زیرزمین حدود بیست پله را طی می‌کردند و بعد وارد راهروی باریکی می‌شدند و از آنجا به اتاق شکنجه می‌رفتند. این اتاق در داخل زیرزمین بود. نور خورشید اصلاً به آنجا نمی‌رسید و سمت چپ انتهای زیرزمین، دو ـ سه تا توالت بود. سمت چپ توالت‌ها حدوداً هفت تا سلول یکی دو متری بود و سمت راست توالت‌ها دو اتاق بود. اتاق اول، اتاق ورودی و اتاق دوم، اتاق شکنجه بود (خاطرات حجت‌الاسلام شیخ احمد سالک، ۹۹). مبلمان اتاق و دکوراسیون آن طوری بود که بر وحشت زندانیان بیفزاید و از مبلمان اتاق معلوم بود که آنجا شکنجه‌گاه است. اتاق را طوری درست کرده بودند که زندانی سراسر اضطراب داشته باشد.