رکوردداران کاپیتانی تیم ملی
تخت شهریـــار
برادران مجیدی و یک تکه پارچه!
کاپیتانها از دیرباز تمام آنچه را در ورزش کسب میکردند تا پایان زندگی حفظ میکردند و هنوز هم میبینیم که وقتی مثلاً پیشکسوتان استقلال و پرسپولیس یا هر تیمی دیگر جایی جمع میشوند، قدر و منزلت کاپیتان او را کاملاً مشخص میکند. آنها به نمایندگی از بقیه حرف میزنند و نظراتشان را به باشگاهشان منتقل میکنند.
برای آنها که بازی میکنند هم کاپیتانی خیلی فراتر از گلزنی حتی در فینال جام حذفی یا دربی است! کاپیتان است که جام قهرمانی را بالای سر میبرد، حتی اگر روی نیمکت نشسته باشد. عمده فعالیت کاپیتانها در فصل نقل و انتقالات است، چرا که با مشورت آنها بازیکنان جدید جذب و بازیکنان قدیمی کنار گذاشته میشوند.
هنوز هم جمله معروف فرهاد مجیدی نقل محافل ورزشی است که در مورد علیرضا منصوریان و در توضیح اینکه چرا آبش با او به یک جوی نمیرود، گفت: «به خاطر یک تکه پارچه زندگی برادرم را خراب کرد». داستان به بازوبند کاپیتانی استقلال برمیگشت؛ سالهایی که فرزاد مجیدی فیکس بود و منصوریان در اواخر دوران فوتبالش خیلی بازی نمیکرد. پس بازوبند به بازوی مجیدی بسته میشد و فرهاد معتقد بود به خاطر مشورت منصوریان، فرزاد مجبور به ترک استقلال و رفتن به استیلآذین شده و همین کار فوتبال او را زودتر تمام کرده است. میبینید که کاپیتانی آنقدر اهمیت دارد که حتی میتواند منجر به پایان فوتبال یک نفر شود...
داستان وریا و سید جلال
نمیشود این مقدمه را بدون اشاره به کاپیتانهای بزرگ دو تیم بزرگ در سالهای اخیر تمام کرد. در پرسپولیس سیدجلال حسینی به واسطه اعتبار کاپیتانی تا ۴۰ سالگی بازی کرد و پس از آن هم وارد کادرفنی شد. اکنون بدون آنکه کلاسهای مربیگری را پشتسر بگذارد و مدرک داشته باشد و بدون اجازه نشستن روی نیمکت در بازیهای رسمی، مربی این تیم بزرگ است اما سرنوشت کاپیتان استقلال دقیقاً برعکس سیدجلال شد. وریا از این تیم رفت و تنها یک نیم فصل در فولاد دوام آورد... در پیشینه تاریخی از هر دو مدل فراوان وجود دارد، از افشین پیروانی یا احمد عابدزاده یا علی دایی و بزرگانی دیگر که وقتی از تیم بزرگ رفتند، انگار دیگر به پایان راه رسیدند.
روشهای انتخاب کاپیتان
مبحث کاپیتانی آنقدر مهم هست که در دنیا به روشهای مختلف دست به انتخاب کاپیتان میزنند. در بوندسلیگا این بازیکنان هستند که کاپیتان تیم را با رأیگیری خود انتخاب میکنند. یکبار در پرسپولیس هم این اتفاق افتاد و علی دایی بازوبند را از همین روش به سپهر حیدری داد.
در انگلستان کاپیتان توسط سرمربی انتخاب میشود. مربی هر بازیکنی را که واجد ویژگیهای رهبری ببیند بهعنوان نماینده خود و کاپیتان در زمین انتخاب میکند.
در برخی کشورها که فوتبال چندان توسعهیافته نیست بازوبند کاپیتانی را به نامدارترین بازیکن خود میدهند تا او الگویی باشد برای مردم جهان در شناخت آن کشور. وقتی ترینیداد و توباگو برای اولین و آخرین بار به جام جهانی ۲۰۰۶ صعود کرد دوایت یورک بهعنوان مشهورترین بازیکن این کشور کاپیتان شد. یا پائولو ونچاپ، حمید استیلی نیز در سال ۱۳۷۹ با همین استدلال بازوبند کاپیتانی در جام ملتهای ۲۰۰۰ را خود به بازوی علی دایی بست، چرا که او آن زمان مهاجم بایرن مونیخ بود و در دنیا دایی را به عنوان نماد ایران میشناختند.
اما روش سنتی که هنوز هم در کشور ما مورد استفاده قرار میگیرد آن است که کاپیتان به خاطر قدمت و سابقه انتخاب میشود. هر بازیکنی که زودتر از دیگران وارد آن تیم شده باشد به بازوبند میرسد، حتی اگر در آن تیم چند ملیپوش یا حتی کاپیتان تیم ملی هم حضور داشته باشند. در بسیاری تیمها کاپیتان در سالهای آخر بازی هم نمیکند اما باز بهعنوان کاپیتان اول تیم به فدراسیون فوتبال و تماشاگران و رسانهها معرفی میشود.
دهداری معلم اخلاق
در فوتبال ایران لقب پرویز دهداری معلم اخلاق است. بزرگ شاهین که درس و اخلاق را فراتر از تواناییهای ورزشی میدانست. کسی که وقتی هر سه تعویضش را کرده، بازیکنی را به این دلیل که به بازیکن حریف لایی زده و مقابل چشم هموطنان و اعضای خانوادهاش در ورزشگاه او را شرمنده کرده بیرون میکشد و 10 نفره ادامه میدهد.
پس از بازیهای آسیایی ۱۹۸۶ وقتی بازیکنان بزرگ تیم ملی به خاطر مخالفت با دهداری استعفا دادند، او تیمی جوان تشکیل داد که هیچکدام سابقهای در سطح اول هم نداشتند چه رسد به تیم ملی. وقتی تیم میخواست در نخستین بازی به میدان برود او میراحمدیان را کاپیتان گذاشت.
از این استثناها باز هم داریم، بازیکنانی که در اولین بازی ملی خود کاپیتان تیم ملی شدند. از نسل اول و نخستین تیم ملی که تنها بازی ملیشان را انجام دادند اگر بگذریم، در دنیای فعلی نادر میراحمدیان و مارکار آقاجانیان بهترین مثالها برای این موارد هستند. مارکار آقاجانیان هم که در حضور بسیاری ملیپوشان در پاس بازوبند کاپیتانی را برای سالها میبست، وقتی برای تقدیر از زحماتش به تیم ملی دعوت شد در هردو بازی بازوبند را هم بست.
بازوبند یا بیلبورد؟
امروز کاپیتانها با بستن یک بازوبند بر بازوی خود پیشاپیش سایر بازیکنان به میدان میآیند. در برخی رشتهها نمادی برای کاپیتانی وجود ندارد، مثلاً در والیبال یا بسکتبال کاپیتان مثل بقیه بازیکنان لباس میپوشد اما از داور تا مربیان و بازیکنان و تماشاگران همه میدانند کاپیتان تیم کیست! به همین دلیل وقتی قرار به صحبت با داور باشد، کاپیتان جلو میرود و داور هم اخطار یا تذکر نمیدهد. چرا که این یکی از وظایف کاپیتانی است که میتواند با داور به نمایندگی از تیم درون زمین صحبت کند.
اما در فوتبال این بازوبند خود امروز داستانی شده! در همین جام جهانی اخیر دیدیم که فیفا با بستن بازوبندی که روی آن شعارهای سیاسی یا حمایت از گروههای خاص بود، مخالفت کرد. بازوبند را معمولاً روی بازوی چپ میبندند اما بازیکنانی هستند که برای تمایز با دیگران آن را روی بازوی راست خود میبندند. شکل بازوبند هم کاملاً متفاوت است و برای خودش دنیایی دارد! برخیها رنگ پرچم کشورشان و برخی دیگر آرم باشگاه را روی بازوبند دارند و گروهی دیگر از سایزهای دیگری از بازوبند استفاده میکنند؛ گاه یک نوار باریک و گاه پارچهای عریض که از هر فاصله در زمین مشخص است.
توهین بزرگ شیث رضایی
در بحث بستن بازوبند ذکر یک نکته الزامی است و آن اینکه نوع و جای بستن بازوبند میتواند نشانه احترام یا توهین تلقی شود. زمانی که شیث رضایی کاپیتان پرسپولیس بود در یک مسابقه و پس از آن که تیمش چند گل عقب افتاد، بازوبند کاپیتانی را از روی بازو تا روی مچ پایین آورد و بخاطر همین کارش هنوز بعد از دو دهه در مورد او صحبت میشود و خیلی از هواداران پرسپولیس او را نبخشیدهاند! شیث میخواست با این کار به همبازیانش اعتراض کند که بد بازی کردهاند و کاپیتانی این تیم افتخار نیست اما نتیجه برعکس شد و خودش به دلیل بیاحترامی به بازوبند سیبل هواداران شد!
سلطان جباری و بازوبند دوخته روی لباس!
این نکته را هم به شکل پرانتزی در این بخش در نظر بگیرید. کاپیتانها آنچنان در ذهن هواداران و بازیکنان و تیمها جاودانه میشوند که حتی بدون بازوبند هم صاحب احترام هستند و در نظر دیگران انگار همیشه بازوبند دارند!
جواد نکونام در بازگشت به ایران کاپیتان استقلال نشد. احمدرضا عابدزاده در حضور فرشاد پیوس و مجتبی محرمی یا حسین عبدی کاپیتان پرسپولیس محسوب نمیشد اما احترامی همسطح و همپای کاپیتان داشتند. آنها در تیم ملی کاپیتان بودند اما در تیم باشگاهی خود خیر، یا علی دایی که پشتسر پیروانی در لیگ سوم به زمین میرفت.
اما داستان سلطان آبیها؛ استقلالیها لقب سلطان را متعلق به خود و شماره ۸ نامدارشان علی جباری میدانند و معتقدند که علی پروین سلطان اصلی فوتبال نیست! علی جباری هافبک ملیپوش و گلزن بزرگ استقلال در دهه چهل و پنجاه شمسی آنقدر جایگاه بالایی داشت که وقتی برایش لباس آماده میکردند، بازوبند را به صورت اتوماتیک روی بازوی لباسش میدوختند! به عبارت دیگر علی جباری از بازوبند کشی یا چسبی استفاده نمیکرد و بازوبند جزئی از لباسش بود!
فلسفه بازوبند، مدیون تلویزیون
بازوبند کاپیتانی از کجا آمد؟ تا قبل از ورود جعبه جادویی به عرصه مسابقات ورزشی و فوتبال، یعنی در زمانی که این رشته صرفاً یک رشته ورزشی بود و این همه تبعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی نداشت، کاپیتان یکی بود مثل بقیه بازیکنان. درست مثل بسکتبال و والیبال اما از زمانی که پخش تلویزیونی جزو لاینفک مسابقات فوتبال شد، فیفا به خاطر نیاز بینندگان مجبور به اعمال تغییراتی در قوانین این رشته شد. تا آن زمان داوران چیزی به نام کارت زرد و قرمز نداشتند. تعویضها هم به شکل امروزی نبود و بازوبند کاپیتانی هم بعد از آن به وجود آمد تا دلیلی باشد که بینندگان تلویزیونی و تماشاگران حاضر در ورزشگاه و داوران، همه فرد مسئول و نماینده تیم را بشناسند. در لحظات حساس بازی که بازیکنان نسبت به یک تصمیم داوری اعتراض داشتند، ناخودآگاه به سمت داور هجوم میآوردند؛ اتفاقی که همین امروز هم مدام تکرار میشود! در چنین شرایطی داور بخواهد قانون را اجرا کند، باید به بازیکنان خاطی اخطار بدهد. چرا که حق صحبت با او را ندارند اما برای کاپیتان استثنایی در نظر گرفته شده و این بازوبند کمک میکرد به داور و به تماشاگران و به بینندگان تلویزیونی که کاپیتان هر تیم را بشناسند و بابت صحبت او از داور خرده نگیرند.
از آن زمان هم که مراسم ابتدای بازی و پرچم و سرود به مسابقات اضافه شده دیگر نقش کاپیتان بسیار فراتر رفت.
این ۷۷ نفر
در مورد تاریخ تولد تیم ملی اختلافنظر هست. عدهای سفر جمعی از بازیکنان به بادکوبه و بازی مقابل جمهوری آذربایجان روسیه در سال ۱۳۰۴ را نخستین بازی ملی میدانند. زمانی که نه باشگاه و لیگ داشتیم و نه فدراسیون وجود داشت که برای تیم ملی سرمربی انتخاب کند!
عده بیشتری معتقدند که تاریخ تولد تیم ملی سوم شهریور ۱۳۲۰ است. همان روزی که قوای متفقین از شمال و جنوب به کشورمان در جنگ جهانی دوم حمله کردند و ایران اشغال شد. از ۴۰ روز قبل از آن یک تیم انتخاب شده و به صورت زمینی راهی مشهد و از آنجا از طریق هرات به کابل رفت تا مقابل تیم ملی افغانستان نخستین بازی ملی را برگزار کند. البته قرار بود در این سفر چند بازی برگزار شود اما وقتی خبر اشغال ایران به بازیکنان رسید جملگی برگشتند و بین اولین و دومین بازی ملی تاریخ ۶ سال فاصله افتاد.
مردی که پای چپش را شاه بسته!
اگر مبنا را همین مسابقه بگیریم اکبر حیدری نخستین کاپیتان تیم ملی ما در تاریخ است. کسی که به اکبر توفان مشهور بود و به همراه عباس تنیدهگر (عباس سیاه) مشهورترین فوتبالیستهای وقت ایران و تهران بودند. آنقدر مشهور که شایعاتی در مورد بستن پای چپ او توسط پادشاه وقت سر زبانها بود و اینکه علاقه ندارد با پای چپ شوت کند چون یکبار باعث مرگ بازیکنی شده که توپ به او خورده است!
دو ارتشبد ملیپوش
فدراسیون فوتبال ایران در سال ۱۹۴۷ میلادی تأسیس شد، یعنی ۱۳۲۶ شمسی و برای نخستین بار تیم ملی تشکیل شد و در دو دیدار دوستانه به میدان رفت. اولین گل تاریخ فوتبال ایران در همین زمان به ثمر رسید و از نسلی که شش سال قبل در افغانستان به زمین رفته بودند کسی در این تیم حضور نداشت.
بازوبند کاپیتانی برای اولین بار بر بازوی بازیکنی بسته شد که آن زمان ستوانی جوان و خلبان نیروی هوایی بود. محمد خاتمی در درجه سرگردی بهعنوان خلبان مخصوص کشیک، پادشاه وقت را در مرداد ۱۳۳۲ به اروپا برد و در بازگشت ظرف ۸ سال رکورد سریعترین ترفیع تاریخ ارتشهای جهان را شکست و با درجه سپهبدی به فرماندهی نیروی هوایی ارتش انتخاب شد و بهطور طبیعی دیگر نمیتوانست به فوتبالش ادامه دهد.
پرونده بازیهای ملی ارتشبد خاتم بعدی با ۵ بازی ملی - که در هر ۵ بازی نیز کاپیتان تیم ملی بود - بسته شد. جالب اینکه در همان تیم فتحالله مین باشیان نیز بازی میکرد که او نیز دهه ۵۰ مثل محمد خاتمی به درجه ارتشبدی رسید و به فرماندهی نیروی زمینی
منصوب شد!
صدرنشینی علی دایی
رکورد بازی ملی علی دایی بعدها توسط جواد نکونام با ۱۵۲ بازی ملی شکست اما رکورد گلزنی و رکورد کاپیتانی او کماکان دست نخورده باقی است و بعید است حالا حالاها کسی به آن برسد. دایی ۷۹ بار بازوبند کاپیتانی تیم ملی را به بازو بست و به عنوان نفر اول با در دست داشتن پرچم ایران وارد زمین شد. دایی در جام جهانی، جام ملتها و بازیهای آسیایی کاپیتان تیم ملی بود و توپ طلای آسیا را هم به عنوان بهترین بازیکن برد. کارنامه افتخارات علی دایی غیر قابل شمارش است.
جواد و احمدرضا
نفر دوم این فهرست جواد نکونام با ۶۲ بار کاپیتانی تیم ملی است. نکونام هم در جام ملتها و جام جهانی بازوبند کاپیتانی تیم ملی را بر بازو بست و مدال طلای بازیهای آسیایی ۲۰۰۲ را هم دارد اما در آن تورنمنت علی دایی کاپیتان بود. نفر سوم نیز احمدرضاعابدزاده است که در ۷۷ بازی ملی ۴۱ بار بازوبند کاپیتانی را بر بازو بست و هنوز هم میان دروازه بانها از هر نظر رکورددار است، چه به عنوان بازی ملی و چه کاپیتانی.
استثنای فکری و شریفات
میگویند هیچ قانونی در دنیا نیست که استثنایی نداشته باشد. روشهای متداول در انتخاب کاپیتان را گفتیم اما همه جا استثنا هم هست. مثلاً در مواردی که کاپیتان یک تیم با مربی یا مدیران به مشکل میخورد یا حرکتی میکند که از نظر اجتماعی مورد انتقاد هواداران قرار میگیرد، به عنوان یک جریمه بازوبند را از او میگیرند.
یا اگر بازیکنی قصد خداحافظی از فوتبال را داشته باشد - مثل ماجرای خداحافظی محمود فکری از تیم ملی - بازوبند کاپیتانی را به او میدهند تا با این افتخار خداحافظی کند. مواقعی هست که مربی میخواهد به یک بازیکن روحیه بدهد، چرا که او را مهرهای مهم میداند و با دادن بازوبند کاپیتانی به او و هماهنگی با کاپیتانهای اصلی این کار را میکند.
فرهاد مجیدی در دربی وقتی اسماعیل شریفات ۲۰ساله گل زد بازوبند را در ورزشگاه آزادی مقابل چشمان همه بینندگان به بازوی او بست تا بدین شکل از گلش تقدیر کرده باشد. نمونههایی هم هست که وقتی تیمی میخواسته در تورنمنتی یا یک مسابقه با تبعات جهانی بسیار شرکت کند، بازیکنی را کاپیتان گذاشته که از روابط عمومی و فن بیان بهتری برخوردار باشد و بتواند حرفهای بیرون از مسابقه را به شکل درستی به دنیا بزند.
سه غول تاریخساز
تنها سه بازیکن دیگر بیش از ۳۰ بار بازوبند کاپیتانی ایران را بر بازو بستهاند که در رتبههای پنجم تا هفتم نشستهاند.
علی پروین با ۳۶ کاپیتانی، تا قبل از ظهور نسل طلایی رکورددار بازی ملی و کاپیتانی بود. او بهعنوان یک هافبک ۱۴ گل هم زده بود و جزو پنج گلزن برتر تاریخ حساب میشد و اگر پس از انقلاب کنار گذاشته نمیشد... اما اکنون پروین نفر پنجم است.
پرویز قلیچخانی با ۳۳ کاپیتانی ششم و محمد پنجعلی با 30 کاپیتانی هفتم هستند. اگر در دهه شصت ایران درگیر جنگ نمیشد و مثل امروز سالیانه ۱۰ بازی رسمی برگزار میکرد محمد پنجعلی به راحتی میتوانست حتی به رکورد دایی هم برسد.
احسان میرسد؟
احسان حاجصفی با حضور در جام جهانی 2022 - که اگراسکوچیچ برکنار نمیشد به احتمال زیاد هرگز این اتفاق نمیافتاد - به خیلی از رکوردها رسید؛ حضور در 3 جام جهانی و مساوی کردن با رکورد شجاعی، البته در کنار کریم انصاریفرد و علیرضا جهانبخش که این یکی میتواند با توجه به شرایط سنی دوره بعد هم شرکت و خود به تنهایی رکورددار شود.
حاجصفی اما برخی رکوردها را هم به تنهایی در اختیار گرفت، از جمله تعداد بازی در جام جهانی - با توجه به محرومیت جهانبخش از دیدار مقابل امریکا - و مهمتر از آن بستن بازوبند کاپیتانی در دو دوره جام جهانی که از این بابت تنها بازیکن تاریخ است. البته او در ۲۰۱۸ به لطف نیمکتنشینی شجاعی و دژاگه فرصت بستن بازوبند را یافت و در ۲۰۲۲ به لطف بازگشت کیروش!
احسان در حال حاضر ۳۸ بار بازوبند کاپیتانی تیم ملی را بسته و نفر چهارم در جمع رکوردداران تاریخ است و در صورت دعوت مجدد به تیم ملی میتواند به عابدزاده هم برسد، با سه بازی دیگر اما رسیدن به رکورد نکونام و نشستن در رتبه دوم برای او کار سختی است.
مدیون کارلوس
رتبه هشتم و نهم این فهرست برای مسعود شجاعی و اشکان دژاگه با ۲۴ و ۲۳ کاپیتانیست. آنها که اگر دوره هشت ساله کارلوس کیروش در تصدی تیم ملی نبود به طور قطع نه این تعداد بازی ملی را داشتند و نه امکان بستن بازوبند کاپیتانی را!
در پله دهم مهدی مهدویکیا با ۲۲ کاپیتانی ایستاده و در پله یازدهم سیروس قایقران با ۲۰ بار کاپیتانی تیم ملی نفرات بعدی فهرست هستند. قایقران نخستین فوتبالیست تاریخ بود که بدون بازی در استقلال و پرسپولیس و حتی بدون حضور در فوتبال تهران، از یک تیم شهرستانی به بازوبند کاپیتانی تیم ملی رسید و در جام ملتها بازوبند را به بازو بست.
و... دیگران
در رتبههای بعدی این فهرست ۷۷ نفره نام بزرگان بسیاری به چشم میخورد. کسانی که جزو حافظه تاریخی فوتبال ما شده ند. در این فهرست کسی مثل آندرانیک تیموریان یا سید جلال حسینی هستند که بیش از ۱۰۰ بازی ملی دارند اما پایینتر از حسن حبیبی که تنها ۲۹ بار پیراهن تیم ملی را پوشید و ۱۷ بار کاپیتان بود ایستادهاند. کسی که جام نخستین قهرمانی ایران در جام ملتها را بالای سر برد.
کریم انصاریفر با حضور در سه جام جهانی ۱۸ بار کاپیتان بوده، به اندازه حمید درخشان. نام یحیی گلمحمدی، مهدی رحمتی، نادر محمدخانی، افشین پیروانی، محمد نصرتی و از نسل فعلی علیرضا جهانبخش و امید ابراهیمی نیز در میان کسانی است که تعداد کاپیتانیهایشان در تیم ملی دو رقمی است.
در میان تک رقمیها هم اسامی بزرگ کم نداریم؛ از سید جلال حسینی و کریم باقری و جواد زرینچه تا ناصر حجازی و دکتر امیر مسعود برومند که در دو تیم ملی ایران و لبنان بازوبند کاپیتانی را بر بازو بست و زننده نخستین گل تاریخ فوتبال ایران و اولین هت تریک تاریخ فوتبال ملی است. برومند در ۱۲ بازی ملی ۷ بار بازوبند را به بازو بست، پرویز دهداری هم ۱۲ بار برای تیم ملی بازی کرد که ۶ بارش کاپیتان بود. به اندازه محمد خاکپور و فرشاد پیوس...
نام امیر قلعه نویی و علی جباری هم از بزرگان آبی در این فهرست کنار هم میآید که سه بار کاپیتان تیم ملی بودند، به اندازه منصور امیرآصفی یا علیرضا نیکبخت.
آنهایی که دو بار این تجربه را داشتهاند؛ از حمید استیلی و وحید هاشمیان و همایون بهزادی تا جعفر کاشانی، ایرج داناییفرد و نادر امیر احمدیان و بالاخره در میان کسانی که یکبار این تجربه را داشتهاند ابراهیم میرزاپور با ۷۱ بازی ملی رکورددار است. اکبر حیدری در تنها بازی ملیاش کاپیتان بوده و در این جمع فرهاد مجیدی، پژمان نوری، مجتبی محرمی، ناصر محمدخانی، شاهرخ بیانی و شجاع خلیلزاده هم حضور دارند و یکی مثل حسن نظری اگر در ۲۲ سالگی تیم ملی فوتبال ایران میرفت الان جایگاهی بسیار فراتر از این داشت... .