شکست در بازی طولانی و اعتراف به واقعیت
بررسی کتاب «شکست در بازی طولانی» به قلم فیلیپ گوردون، هماهنگکننده اسبق کاخسفید در امور خاورمیانه که به تازگی منتشر شده است.
یک اعتراف نامه
سارا عاقلی
دبیر گروه سیاست
Sarah.agheli@gmail.com
«از زمان پایان جنگ جهانی دوم، ایالاتمتحده دست به کار شده و به شکل میانگین هر دهه یک حکومت را سرنگون کرده است.» اینها را فیلیپ گوردون، هماهنگکننده اسبق کاخسفید در امور خاورمیانه میگوید؛ در کتاب جدیدش تحتعنوان «losing the long game» که به تازگی با عنوان «شکست در بازی طولانی» توسط نشر ایران منتشر شده است.
نویسنده این اثر که خود از سیاستمداران امریکایی است، آشکارا از هسته سخت ایده امریکایی یعنی رویکرد استکباری و مداخلهگری در دیگر کشورها پرده برمیدارد و افشاگری میکند. او حتی ضرورت دخالت در کشورها را پیشفرض میگیرد و برای آن دلایل واهی و تاریخ مصرف گذشتهای مثل اشاعه دموکراسی ذکر میکند و از آنها تحتعنوان «انگیزههای شرافتمندانه» نام میبرد!
«شکست در بازی طولانی» دو اعتراف مهم دارد؛ اول اعتراف به مداخلهگری ایالاتمتحده در بقیه کشورها و دیگر اعتراف به شکست این دخالتها در منطقه غرب آسیا. گوردون در این کتاب به شکست به ایده امریکایی در منطقه خاورمیانه اشاره میکند و پس از فهرست کردن موفقیتهای امریکا در مداخله کشورهایی همچون آلمان، ژاپن، گرنادا، پاناما و...، سیاهه شکستهایش در غرب آسیا را مرور میکند. او علت شکست را روشی میبیند و معتقد است به جای روشهای قهری، رویارویی نظامی و لشکرکشی باید از روشهای جدید و جذابتری همچون «تحریم اقتصادی، سد نفوذ، اضمحلال داخلی و تغییر نسل» بهره برد.
گوردون اگرچه معترف به واقعیت شکست امریکا در غرب آسیا است اما از بیان علت اصلی این شکست ناکام است، چراکه روشهای جدیدی که او نام میبرد در کشورهای این منطقه از جمله ایران پیاده شده اما همچنان جواب نداده و ایده امریکایی را مخدوش کرده است. عامل مهم شکست سیاستهای امریکا در منطقه غرب آسیا که گوردون از مشاهده و توضیح آن درمانده، «ایده مقاومت» است که در برابر «ایده امریکایی» قدعلم کرده و نقشه ایالاتمتحده در منطقه غرب آسیا را نقش بر آب کرده است تا جایی که با نقشآفرینی نیروی مقاومت یا تغییر رژیم مدنظر امریکاییها مانند رفتن بشار از سوریه محقق نشده یا حتی اگر تغییر رژیمی رخ داده نتیجه آن دلخواه ایالاتمتحده نبوده است. «شکست در بازی طولانی» یک اعترافنامه مهم است. کتابی که در طول دو ماه گذشته به بازار نشر آمده اما در این مدت کوتاه چاپ اول را تمام کرده و در آستانه چاپ دوم قرار گرفته است. به همین دلیل در این شماره از صفحه سیاست به سراغ آن رفتیم. نظر مترجم اثر، بهنام حاجیزاده و ناظر محتوایی آن، علیرضا زمانی را در قالب یادداشت شفاهی جویا شدیم و در ادامه با ابوالفضل ظهرهوند، کارشناس مسائل بینالملل و سفیر اسبق ایران در ایتالیا و افغانستان درباره «ایده مقاومت» در منطقه غرب آسیا و «شکست ایده امریکایی» به گفتوگو نشستیم.
ثبت تجربیات سیاستمداران امریکایی
با هدف اشتراکگذاری
بهنام حاجیزاده
مترجم کتاب «شکست در بازی طولانی»
مهمترین ویژگی این اثر، مستند بودن آن است، به طوری که نویسنده آن فیلیپ گوردون بهعنوان کسی که چندین دهه در امور سیاست خارجی دولت امریکا نقش داشته، برای اغلب ادعاهای خود به سایت اسناد دولت ایالاتمتحده ارجاع داده یا از نویسندههای دیگر نقلقول آورده است. بر همین اساس میتوان اطمینان داشت آنچه در این کتاب آمده حاصل تحلیل نویسنده از تمام مدارک و شواهدی است که در اختیار داشته است. یکی از مسائلی که در خلال ترجمه توجه مرا جلب کرد، تلاش نویسنده برای ارائه تحلیلهای بیطرفانه و بدون سوگیری بود تا به این ترتیب تحلیلی ارائه دهد که در نظر مخاطب معقول و مستند جلوه کند، به طوری که حتی از کودتای 28 مرداد سال 1332 ایالاتمتحده علیه دولت دکتر مصدق در ایران بهعنوان گناه اصلی و نخستین نام میبرد؛ اتفاقی که رویه و چرخه معیوب را در سیاست خارجی امریکا بنیان نهاد و به صورت دومینووار اتفاقات بعدی را رقم زد، تا جایی که ایالاتمتحده امریکا هنوز پس از گذشت چندین دهه با پیامدهای آن دست به گریبان است.
با مطالعه کتاب اینطور برمیآید که فیلیپ گوردون بیشتر از هر چیزی به دنبال این است که برای نسل بعدی سیاست خارجی امریکا و همه اشخاصی که به نحوی در امور خارجه این کشور دخیل خواهند بود، یک راهنما تنظیم کند؛ راهنمایی بر اساس تمام اتفاقات و شکستهای گذشته. «شکست در بازی طولانی» به شکل قدم به قدم از کودتای سال 1332 جلو میآید و به اتفاقات مختلفی در سیاست خارجی امریکا اشاره میکند.
اهمیت این کتاب در ثبت تجربههای زیسته و تحلیل اشخاصی است که سالها در عرصه سیاست مشغول فعالیت بودهاند. بر همین اساس میتوان گفت چنین آثاری صرفاً به دنبال تعریف خاطره و داستان نیستند، بلکه در حال به اشتراکگذاری تجربه خود با بقیه سیاستمداران هستند. این ویژگی مدام در کتاب حس میشود که اگر در فلان موقعیت تصمیم دیگری اتخاذ یا به روش دیگری برخورد میشد، ماجرا به گونهای متفاوت پیش میرفت. هدف اصلی مکتوب کردن زندگی حرفهای سیاستمداران، به یادگار گذاشتن چکیده تجربیات برای آیندگان است تا انباشت این تجربیات در یک حوزه بخصوص یعنی سیاست خارجی منجر به شکلگیری دانش عمومی شود و در نهایت شخصی که بعد از آنها روی کار میآید، بهتر و دقیقتر بتواند تصمیم بگیرد چون تجربه گذشته را با خود دارد. بنابراین میداند اگر بخواهد در منطقه خاورمیانه دست به کاری بزند، باید چه مسائلی را در نظر بگیرد و این منطقه چه اتفاقاتی را پشتسر گذاشته است.
«شکست در بازی طولانی» آشکارا به هدف امریکا
یعنی مداخله در کشورها اشاره میکند
علیرضا زمانی
ناظر محتوایی کتاب و فعال فرهنگی
بخش زیادی از آثاری که تحتعنوان خاطرات سیاستمداران امریکایی منتشر میشود به این منظور نیست که سیاستهای کلان ایالاتمتحده در منطقه غرب آسیا را زیر سؤال ببرند. این نویسندگان سیاستهای امریکا را در مناطق مختلف از جمله خاورمیانه قبول دارند و خود مجری این سیاستها یا حتی سیاستگذار این راهبردها به شمار میآیند، اما بحث آنان بر سر نوع اجرای این سیاستها و راهبردها در دورههای مختلف است که نتایج متفاوتی را به بار آورده است.
این تجربههای زیسته درصدد بررسی، تحلیل و نقد سیاستهای اجرا شده و پیامدهای به جا مانده از آن است تا دیگر سیاستمداران بتوانند در سالهای بعد از نتایج به دست آمده در راستای سیاستهای کلان امریکا بهرهبرداری بیشتری کنند؛ هدفی که در کتاب «شکست در بازی طولانی» نیز شاهدش هستیم. فیلیپ گوردون بهعنوان مسئول هماهنگکننده امور خاورمیانه در دوره ریاستجمهوری اوباما در بخشهای مختلف کتاب به دخالت امریکا در تغییر رژیم کشورهای دیگر میپردازد و این تجربهها را با دخالت ایالاتمتحده در ایران و کودتای سال 1332 در سرفصلی تحتعنوان «گناه نخستین» شروع میکند. در ادامه در قالب فصلهای مختلف به تجربه مداخله ایالاتمتحده در عراق، لیبی، مصر و افغانستان میپردازد.
بحث اصلی گوردون در کتاب «شکست در بازی طولانی» این نیست که اشتباه کردیم در محدوده جغرافیایی غرب آسیا دخالت کردیم! کما اینکه او به منافع ایالاتمتحده در خاورمیانه اشاره میکند و این منافع را در قالب مسائلی همچون کنترل تسلیحات هستهای، حقوق بشر، کنترل تعداد مهاجران، اشاعه دموکراسی و جریان آزاد نفت مطرح میکند؛ بلکه بحث اصلی او درباره سیاستهای اشتباهی است که دولتهای مختلف امریکا بدون توجه به تجربیات قبلی با توجیهات متفاوت به کار بستهاند. او به تغییر رژیمهای خاورمیانه توسط ایالاتمتحده اشاره میکند که به طور میانگین در هر دهه یک تغییر رژیم انجام شده اما نتایج رضایتبخشی برای امریکا به جا نگذاشته است. یعنی حتی اگر تغییر رژیم محقق شده باشد، دولت جدیدی که بر سر کار آمده اهداف امریکا را پیش نبرده است. حرف گوردون در این کتاب این است که باید از این ماجرا درس بگیریم و سیاست سد نفوذ را پیشنهاد میکند؛ سیاستی که ایالاتمتحده در دوره جنگ سرد علیه شوروی نیز به کار بست.
ایده امریکایی مبنی بر مداخلهگری در دیگر کشورها در سایر کتابهایی که با محوریت تجربیات سیاستمداران امریکایی نوشته شده است هم به چشم میخورد. یعنی آنها این رویکرد را پنهان نمیکنند. شاید در لفافه به آن اشاره کنند اما از اصل ایده دست نمیکشند البته این رویکرد در «شکست در بازی طولانی» به شکل عریانتری مطرح شده است و علت انتخاب ما برای ترجمه این اثر نیز همین رویکرد کتاب بود.
در این اثر، نویسنده اشارههای کوچکی به نیروی مقاومت دارد اما مشخص نیست به چه علت به صورت تفصیلی حرفی از این نیرو به میان نمیآورد، اما چند جمله کلیدی دارد با این مضمون که اشتباه ما امریکاییها این است که فکر میکنیم همه چیز در دست ما است و میتوانیم رژیمها را تغییر دهیم ولی این اشتباه محض است چون در خاورمیانه اوضاع اینگونه پیش نمیرود.
گوردون به گروههای مقاومت اشاره نمیکند ولی میگوید آنچه درباره عراق فکر میکردیم اتفاق نیفتاد و همگان گفتند عراق به دست ایران افتاده است. در ادامه به نقش نیروهای نیابتی ایران در سوریه نیز اشاره دارد. او به این واقعیت اذعان میکند که ما امریکاییها تصور میکردیم مردم خاورمیانه با سوت و کف از ما استقبال کنند ولی حتی گروههای اپوزیسیون در این کشورها اسلامگرا هستند و از امریکا نفرت دارند.