در حافظه موقت ذخیره شد...
دگردیسی خودآگاهی به خودفــریـــبی
بنابراین گاهی بین ما که کتابهای متعددی درباره خودآگاهی خواندهایم یا هزینه گزاف کارگاههایی را در این رابطه دادهایم با کسانی که این کتابها را نخوانده و آن کارگاهها را نرفتهاند، فرق چندانی وجود ندارد جز اینکه گروه دوم قرار نیست آن کتابها یا کارگاهها را با خود به اینسو و آن سو بکشند. شما چه زمانی سیر میشوید؟ فقط و فقط وقتی که غذایتان را بخورید، بنابراین نباید انتظار داشته باشید که نگریستن به غذا، فخرفروشی با آن غذا یا حتی اتکای صرف به بوییدن غذا میتواند جایگزین خوردن باشد و شما را از گرسنگی بیرون بکشد. از این زاویه وقتی من با نظریههای خودآگاهی، ابیات شاعران یا هر محتوای دیگری صرفاً نشست و برخاست دارم یا به بوییدن آنها اکتفا میکنم اما در نهایت نمیخواهم آنها را بهکار گیرم، به لحاظ روانی یک گرسنه هستم. wوقتی من با داروهایم پز میدهم و مثلاً داروهایم را به رخ تو میکشم و میگویم داروهای من از داروهای تو بهتر است اما در نهایت آن داروی بهتر را نمیخورم، بیمار خواهم ماند و فرصت بهبودی را از خود خواهم گرفت در حالی که ممکن است تو با داروی ضعیفتر نجات پیدا کنی چون تو دارویت را خوردهای، یا اینطور بگویم تو دارویت را وسیلهای برای تفاخر یا صید توجه دیگران قرار ندادهای. ممکن است کسی شعاع آگاهی محدودی داشته باشد اما به رهایی درونی برسد در حالی که ممکن است کسی ظاهراً شعاع آگاهی بیشتری داشته باشد اما در دام بماند.