ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــتبحر ـــــــــــــــــــــــــانگلیس ـــــــــــــدر جنایت ــــــو جاسوسی
انگلستان در تاریخ ایران همیشه کشوری مذموم و مداخله جو بوده است و برای اینکه ایران قوی نباشد از هیچ ظلم و جنایتی در حق مردم و این مرز و بوم کوتاهی نکرده است. یک از مهمترین ابزار آنها استفاده از جاسوس و نفوذ در ارکان مختلف کشور بوده است تا در فرصت های مناسب به بخش های گوناگون از جمله سیاست، اقتصاد و فرهنگ ضربه وارد کند.
در ادامه نگاهی مصور به بخشی از این اقدامات و جنایات می پردازیم.
ظلم در حق مردم ایران
در سال 1917 قحطی در ایران بیداد میکرد و همه روزه کودکان، زنان و سالمندان بسیاری را به کام مرگ میکشاند. نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار میکردند. عجیبتر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از امریکا به ایران شد.
ساختمان قدیم سازمان اطلاعاتی بریتانیا
بایگانی سیصدساله فعالیت اطلاعاتی در ایران
حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات دربار، قائممقام ساواک و دوست نزدیک شاه در خاطراتش مینویسد: «در امآی-۶ من با تمام رؤسای مربوط به ایران ملاقات داشتم [...] تمام پرسنل اطلاعاتی آن به زبان فارسی تسلط کامل دارند و هیچگاه پرسنل شعبه عوض نمیشود. همیشه حداقل دو نفر از پرسنل شعبه در صحنه (ایران) کار میکنند که یکی رئیس امآی-۶ سفارت در تهران است و دیگری معاون او. این دو نفر با رؤسای شبکهها و عوامل انگلیس در ایران و ارگانهای دولتی (مانند دفتر ویژه، ساواک، اداره دوم و غیره) تماس داشتند و کلیه گزارشات خود را فقط به شعبه ایران در ستاد مرکزی ارسال میداشتند و لاغیر. در سازمان مرکزی نیز فقط پرسنل شعبه ایران و رؤسای مربوطه (تا رده رئیس کل) از گزارشات مطلع میشدند و چنین نبود که مثلاً پرسنل میز مصر در جریان مسائل ایران قرار بگیرند. کلیه بایگانی سیصدساله فعالیت اطلاعاتی انگلیس در ایران (از میکروفیلم تا پروندهها) نیز در اختیار پرسنل شعبه ایران است. پرسنل شعبه ایران پس از ۲۰ سال کار و در موارد استثنایی مانند رئیس خاورمیانه که دیدم پس از ۳۰ سال، بازنشسته میشوند و معمولاً مورد استقبال مجامع دانشگاهی و تحقیقی انگلیس قرار میگیرند. آنها پس از بازنشستگی در موارد لازم تجربیات خود را در اختیار پرسنل ایران قرار میدهند و همکاری میکنند و چنین نیست که ارتباط آنها کاملاً قطع شود. طبق همین اصل، افراد معدودی که در گذشته در وزارت خارجه یا سایر مشاغل مسئولیتهایی داشته و در رابطه با ایران دوستیها و ارتباطات خاصی یافتهاند نیز ممکن است با میز ایران همکاری افتخاری داشته باشند.»
تصویر تخت روان انگلیسی در ساحل خلیج فارس
دوران حضور قوای نظامی بریتانیا در جنوب ایران (شامل مناطقی همچون فارس، کرمان، اصفهان، سیستان و بنادر کرانه شمالی خلیج فارس) که در قالب پلیس جنوب یا اس.پی.آر فعالیت میکردند؛ همراه با جنایات، مداخلات و تحقیرهای فراوان بود. فرماندهان ارشد پلیس جنوب بریتانیایی بودند و افسران جز و سربازانشان را هندیها و ایرانیها تشکیل میدادند. آنها علاوه بر استفاده از چارپایان و عموماً در راه کاروانرو و در برخی از جادههای ارابهرو، برای جابهجایی افراد فرماندهی از تخت روان نیز استفاده میکردند.
شاپور ریپورتر تداوم دست پنهان انگلیس
شاپور جی در کنار شاه در مراسم اصلاحات ارضی بود، که امام خمینی لایههای تزویر آن را بر ملا کرد.
او که به شاپور ریپورتر شناخته میشد، چند روز پس از به نتیجه رسیدن تلاش پدرش، اردشیر جی در کودتای رضاشاه به دنیا آمد. از افراد مورد اعتماد محمدرضا پهلوی بود و پس از جنگ جهانی دوم بهعنوان نماینده سازمانهای اطلاعاتی بریتانیا و شبکه بدامن در ایران زندگی میکرد که شناخته شدهترین نقش آفرینی وی، در کودتای 28 مرداد 1332 علیه دکتر مصدق و بازگرداندن شاه پس از فرار وی بود. شاپور ریپورتر رابط محمدرضا پهلوی و بسیاری از شرکتهای نظامی بریتانیا برای قراردادهای نظامی مانند تانکهای چیفتن بود.
غلامحسین خان سردار محتشم، عموی تیمور بختیار بود. او در جنگ جهانی اول در جناح متمایل به انگلیسها بود. از اینرو از معدود افراد خاندانش بود که در سال ۱۳۱۲ به دستور رضاشاه دستگیر شد، ولی اعدام نگردید.
پسر او ابدال پس از اقامت 15 ساله در انگلستان، با مدرک مهندسی برق به ایران بازگشت. ساواک در معرفی او نوشته است: «مقارن ورود قشون انگلیسی به خوزستان، آقای ابدال بختیار به خوزستان آمد و رسماً به نوکری جیکاک و مأموریت جاسوسی برای انگلیسها در تمام مجامع و محافل افتخار مینمود، به طوری که بالای پشتبام قلعه خود در بلوک تحصیلی، پرچم انگلیس را برافراشته بود.» وی و برادرش مجید فرزندان سردار محتشم در دوره شاه سابقه نمایندگی در مجلس را نیز دارند.
اردشیر ریپورتر در کنار میرزا نصرالله بهشتی مشهور به ملک المتکلمین (چپ)
اردشیر جی ریپورتر از سوی پارسیان هند برای سرپرستی زرتشتیان ایران به این کشورمان آمد، ولی در واقع مأمور انگلستان بود و دوستی عمیقی نیز با ملک المتکلمین داشت. وی کسی است که رضاشاه را برای حکومت ایران پیدا کرد و او را برای این کار تربیت نمود.
خود در وصیتنامهاش، درباره مسیر آشنایی با رضاخان حدود سه سال قبل از کودتای سیاه و تعالیمی که به روش حکمرانی آن اثر گذاشت را چنین شرح داده است: ملاقاتهای بعدی من با رضا خان در نقاط مختلف و پس از متجاوز از یک سال بیشتر در قزوین و تهران صورت میگرفت. پس از مدتی که چندان دراز نبود، حس اعتماد و دوستی دو جانبهای بین ما برقرار شد... به زبانی ساده تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را برایش تشریح میکردم...
اردشیر جی، اگرچه یک شخصیت انگلیسی نبود، اما شبکه جاسوسی انگلیس در ایران، شبکه بهائیت، کودتای 1299 و... را چنان دنبال کرد که درباره او گفتهاند «او یک آسیایی استعمارزده بود که در شخصیت استعمارگر مستحیل شده بود و شاید بهتر از خود انگلیسیها فرهنگ آنان را جلوهگر میساخت.» او چهل سال در ایران فعالیت کرد و ۴ اسفند سال ۱۳۱۱ش. با مرگ طبیعی، مأموریتش خاتمه یافت.
آقا خان بختیار فرزند دیگر غلامحسین خان بود که وی نیز در دوره پهلوی سمتهای متعددی را بر عهده داشت که اغلب مرتبط با منافع انگلیس بود، از جمله مدیر عاملی شرکت ملی نفت ایران، چند سال پس از کودتا. بختیار مورد حمایت انگلیسیها بود و سند ساواک درباره او میگوید: «او در کل طرفدار غرب و بالاخص طرفدار انگلستان میباشد.» آقاخان که هر دو فرزندش در انگلیس درس خواندند، خود در طیف جمعیت فراماسونری وابسته به انگلستان قرار داشت و عضو لژهای مه و آفتاب و وفا بود. آقا خان بختیار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به انگلستان فرار کرد و در آنجا با کمک اعضای فراماسونر و طرفداران شاپور بختیار علیه جمهوری اسلامی و به نفع انگلستان فعالیت میکرد. شاید بتوان روابط او، برادرانش و پدرش با انگلیس را نمونهای از آنچه به سیاست مشهور انگلستان در ارتباط گیری با نسلهای مختلف یک خانواده است؛ دانست.
کارپرداز عمارت قلهک
توسعه اقامتگاه تابستانی انگلیسیها در تهران که امروز بیشتر به باغ قلهک شناخته شده است؛ تا حدی مرهون فردی است به نام هانری ناوارا. او که هنگام مأموریت پدرش، در تهران به دنیا آمد؛ بجز توسعه باغ قلهک مأموریتهای جاسوسی بسیار در تهران داشته است اما تصویری از وی در دست نیست. مجله خواندنیها در آذر 1331، هنگام مواجهه نهضت ملی شدن صنعت نفت با انگلیس خبر از دستگیری وی به جرم جاسوسی برای انگلستان داد و در متن خبر نوشت: یکی از دوستان ناوارا میگفت: مشارالیه چندی قبل چگونگی توقیف آیتالله کاشانی را که در زمان اقامت قشون متفقین در ایران به دست او صورت گرفته است برای ما شرح داد و گفت: «من هجده ساعت در امامزاده قاسم بالای یک درخت بلند مخفی شدم تا با دوربین بتوانم درون چند باغچه و خانه را که میگفتند آیتالله کاشانی در آنجا به سر میبرند ببینم و هر موقع که ایشان در صحن حیاط یا باغچه دیده شدند با علامت به مأموران دستور بدهم تا اقدام به توقیف ایشان بکنند. هجده ساعت در انتظار بودم تا اینکه صبح زود آیتالله کاشانی در یکی از خانهها برای گرفتن وضو به حیاط آمدند و در همان موقع با اشاره من مأموران که در پشت دیوار مخفی شده بودند به درون رفته و ایشان را توقیف نمودند.» خواندنیها نوشته است بسیاری از مبارزین که مفقود شدند، زیر نظر این مأمور ارشد اطلاعاتی انگلستان بوده است. سروان هانری ناوارا، برغم شدت مناقشات ایران و انگلیس، جان سالم به در برد و باقیمانده عمرش را در کشور خود گذراند.
زندانی ویژه
گسترش نفوذ سیاسی - اقتصادی غرب در ایرانِ عصر قاجار سبب شد خاندانهای مختلفی برای کسبِ منافع و تحکیم جایگاه خود، به یکی از دولتهای خارجی متنفذ در ایران وابسته شوند و منافع آنها را تأمین کنند. خاندان آنگلوفیل رشیدیان در زمره این خاندانها قرار میگیرد. روایات متعددی از پیشینه حبیبالله رشیدیان موجود است که وی را خدمه یا درشکهچی سفارتِ انگلیس معرفی کردهاند. اما او یک مستخدم ساده تلقی نمیشد؛ مقاماتِ سیاسی و اطلاعاتی سفارت انگلیس به این مستخدم ایرانی اعتماد داشتند و برای عملیات جاسوسی و ارتباط با عوامل بومی خود از او بهره میجستند. در نتیجه این موقعیت بود که حبیبالله رشیدیان پس از آشنایی با سید ضیاءالدین طباطبایی، این چهره جوان مطبوعاتی جاهطلب و سوداگر، را به مقامات سفارتِ انگلیس معرفی کرد و این حادثه، بعدها پس از کودتای سیدضیاء - رضاخان، اهمیت تاریخی یافت.
شیدیان پس از به قدرترسیدنِ رضاخان، همانند بسیاری دیگر از همراهان وی، مورد بیمهری قرار گرفت و به زندان افتاد. انور خامهای در خاطرات خود از وضعیت متفاوت رشیدیان نسبت به سایر زندانیان پرده برمیدارد. خامهای بیان میکند که به مدت سه سال در مجاورت با رشیدیان در زندان قرار داشت، او دائماً خودش را مخفی میکرد و ارتباطی با زندانیان دیگر نداشت. وضعیت رشیدیان نسبت به سایر زندانیان متفاوت بود، بهگونهای که پلیس خیلی به او احترام میگذاشت و هفتهای یکبار مدیر داخلی زندان یا یکی از افسران آن به اتاق او میآمدند و مدتی مینشستند و گفتوگو میکردند. چنین برخورد متفاوتی را باید در گذشتهای جستوجو کرد که رشیدیان بهصورت درویش میان عشایر میرفت و برای انگلیسیها فعالیت میکرد. پس از حوادث شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه، حبیبالله رشیدیان با احترام از زندان آزاد شد. هنگامی که سید ضیاءالدین با برنامههای خاصی به ایران بازگشت و حزب اراده ملی را تشکیل داد، حبیبالله رشیدیان مشاور مخصوص وی گردید.
طراح و فرمانده انگلیسی کودتای 1332
جرج کندی یانگ(1911-1990)از چهرههای سرشناس سیاسی و اطلاعاتی تاریخ معاصر بریتانیاست که بهدلیل جایگاه برجستهاش در حوادث معروف به «توطئه دولت ویلسون» و نقش او در ایجاد شبکههای سرّی پیمان ناتو در دوران جنگ سرد، بویژه شبکه گلادیو در ایتالیا، مورد توجه جدی پژوهشگران بریتانیا و سایر کشورهای غربی است.مورخین اطلاعاتی از یانگ بهعنوان طراح عملیات کودتای 28 مرداد 1332 نام میبرند زیرا او در سال 1332 قائممقام اینتلیجنس سرویس بریتانیا(ام.آی 6) بود و در ایـن سـمت طراحی و فرماندهی «عملیات چکمه» را به دست داشت. یانگ در سالهای پسین با محمد رضا پهلوی و سر شاپور ریپورتر رابطه نزدیک داشت و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران هم درخریدهای نظامی ایـران از انـگلیس و هم در فعالیتهای به غایت مخفی شبکههای اطلاعاتی بریتانیا و پیمان ناتو در ایران مؤثر بود.
مرد هزار چهره
یک بولتن ساواک از فردی به نام بهرام شاهرخ اسم برده که مأموریت داشت تا در تشکیلات فداییان اسلام نفوذ کند؛ در این سند وی مأمور انگلیس معرفی شده است. ارتباط بهرام شاهرخ که به مرد هزار چهره شهرت دارد، در دهه بیست با محمدرضا پهلوی افزایش یافت و هفتهای دو بار به دیدن وی میرفت و در کابینه رزم آرا و رجبعلی منصور در سالهای 29 - 27 مدیر بخش تبلیغات دربار پهلوی بود.
در این سند آمده است:
انگلیسیها که طی دو سه سال گذشته ضربات سیاسی متعددی از دولت دکتر مصدق تحمل نموده بودند، به فکر استفاده از نیرو و قدرت فداییان اسلام افتاده و لذا به یکی از مأموران خود دستور تماس با رهبر فداییان اسلام و جلب حمایت آنان را میدهند. این شخص بهرام شاهرخ گوینده سابق بخش فارسی رادیو آلمان هیتلری در جنگ دوم جهانی و مأمور سازمانهای اطلاعاتی انگلستان پس از پایان جنگ... بود.
ورود نیروهای متفقین - روس و انگلیس - به ایران
در زمان آغاز جنگ جهانی اول، وضعیت داخلی ایران بسیار متزلزل بود. اوضاع آشفته و نابسامان اقتصادی و سیاسی و مداخله بدون حد و مرز قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته پیش برد. هشت روز پس از تاجگذاری احمدشاه قاجار، جنگ جهانی اول آغاز شد و مستوفی الممالک نخستوزیر ایران رسماً موضع بیطرفانه ایران را به دول متخاصم اعلام نمود.
با وجود اعلام بیطرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلیس و روس از نقاط مختلف وارد کشور شدند. با انقلاب اکتبر 1917 روسیه، نیروهای روس از ایران خارج شدند و انگلیس برنامهریزی خود برای پر کردن جای این نیروها را با بزرگنمایی خطر آلمانها و عثمانی آغاز کرد و بدین ترتیب انگلیسیها از سال 1917 ایران را تحت اشغال خود درآوردند.
منابع:
فصلنامه مطالعات تاریخی
پلیس جنوب، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی تهران، 1394
آه از این راه، خاطرات و مبارزات آیتالله شیخ محمدخالصیزاده، ترجمه و بازپژوهی علی شمس، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1397
مجموعه مقالات همایش ایران و استعمار انگلیس، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391
پایگاه اینترنتی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
مجله خواندنیها، شماره 18 سال 1331
سایت مشرق