المپیک‌های سیاسی

مانکن‌هایی زیر پرچم سفید

آن روزی که پای کوه المپ در آتن قدیم قهرمانان سرزمین‌های مختلف دور هم جمع شدند تا به زورآزمایی در رشته‌های ورزشی آن روزگار بپردازند، هیچ‌کدام از آنها یا هیچ‌کدام از تماشاگران یا برگزارکنندگان فکر نمی‌کردند که روزی ‌ایده آنها تبدیل به میراثی بزرگ برای بشر شود. چه رسد به ‌اینکه از ‌این گردهمایی عظیم اعقاب آنها استفاده‌های دیگر هم خواهند کرد!

زمانی که «بارون پیر دو کوبرتن» فرانسوی پس از سی سال که‌ ایده‌اش را در محافل روشنفکری و مجامعی که قدرتمندان و تصمیم‌گیران دنیا در آن حضور داشتند، مدام تکرار و بازگو ‌می‌کرد و توانست اسپانسر و موافقت برای برگزاری دوباره المپیک را بگیرد، باز نه خود او و نه تمام کسانی که با‌ این‌ایده موافقت و کمک کردند تا اجرایی شود، گمان نمی‌کردند که دست به چه کار بزرگی زده‌اند.
در قرن بیستم پدیده‌های مختلف بشری ظهور و بروز داشتند که در میان آنها «سینما» و «ورزش» بیشترین توجه عامه را به خود جلب کردند. نتیجه‌ این شد که سیاست ورزان و تصمیم سازان در خدمت قدرت‌های جهانی به فکر سوءاستفاده از‌این دو عرصه افتادند. دیگران هم به تأسی از آنها، برای ‌اینکه بتوانند از چنین ویترینی که توجهات تمام جهانیان به آن دوخته می‌شود در جهت نشر و اشاعه افکار و‌ایده‌های خود استفاده کنند، راه افتادند و نتیجه‌ این شد که می‌بینیم...
در دنیای امروز مسابقات المپیک و جام جهانی فوتبال به‌طور کامل از مناسبت‌های سینمایی همچون اسکار یا جشنواره کن فاصله گرفته و بدون هیچ رقیبی بزرگترین گردهمایی‌های بشری هستند. تما‌می کشورهای دنیا در المپیک شرکت ‌می‌کنند و چشم تمام مردم از سراسر جهان هر چهار سال یکبار به‌این میدان است و متأسفانه که هرچه به اهمیت المپیک و تعداد بینندگان آن افزوده شد، تصمیمات سیاسی نیز در آن رخنه بیشتری کرد و بیشتر اثرگذار شد...

وقفه دوم، جنگ جهانی دوم
تمام برنامه‌ریزی‌ها برای برگزاری المپیک 1940 و 1944 انجام و میزبان‌ها هم مشخص شده بودند اما وقتی روز اول ‌مه۱۹۳۹ دنیا با خبر حمله برق‌آسای ارتش رایش به مرزهای لهستان و اعلان جنگ انگلستان و فرانسه به هیتلر از خواب برخاست، مشخص بود که برگزاری المپیک چه خیال خا‌می است!
برای ۱۲ سال المپیک به وقفه دوم خود سلام کرد. دنیا شش سال - تا اول مه ۱۹۴۵ - در آتش جنگ ‌می‌سوخت و پس از آن نیز نقشه جغرافیایی جدیدی در سیاست شکل گرفته و ابرقدرت تازه از آن سوی اقیانوس گام به میدان زورآزمایی گذاشته بود. بلوک شرق و بلوک غرب ‌ایجاد شد و در چنین شرایطی المپیک ۱۹۴۸ لندن از راه رسید، شهری که قرار بود هشت سال قبل میزبان باشد.

ورود ‌ایران به میدان
امروز کشور ما در کنار کشوری همچون چین از جمله تاریخ سازان المپیک - نه از جنبه ورزشی صرف - محسوب ‌می‌شود. ما نه تنها در رشته‌های مختلف داعیه کسب مدال طلا و برافراشتن پرچم خود را داریم بلکه در مناسبات سیاسی نیز تصمیمات و عملکرد ما در خاطره المپیک ثبت شده است.
المپیک ۱۹۴۸ لندن نخستین حضور‌ایران در‌این آوردگاه بود که ما را در زمره یکی از قدیمی‌ترین شرکت‌کنندگان همیشگی در‌این مسابقات قرار ‌می‌دهد. حتی قبل از چین یا بسیاری دیگر از کشورهایی که امروز مدعیان رشته‌های مختلف هستند و آن روز اصلاً روی نقشه جغرافیا وجود نداشتند!
پادشاه وقت‌ ایران آن قدر برایش حضور در المپیک مهم بود که از تمام توانایی سیاسی و ارتباطات جهانی خود استفاده و برای قوانین مختلف حضور در کمیته بین‌المللی المپیک که لازمه‌اش حضور فدراسیون‌های مختلف ورزشی در زیرمجموعه‌های جهانی مربوطه بود، راهکار پیدا کرد و در ۱۹۴۷ به‌صورت رسمی ایران در اغلب رشته‌ها عضو فدراسیون‌های جهانی شد تا بتواند شرایط حضور در المپیک را احراز کند.
محمدرضا پهلوی سرمست از‌این پیروزی، خود به مراسم افتتاحیه المپیک رفت و کنار سران فاتح جنگ جهانی دوم نشست. در واقع از همان زمان و با استفاده از المپیک، ایران سیاست خارجی خود و تمایل به غرب را به دنیا ابلاغ کرد!

از پیدایش تا وقفه اول
بارون پیر دو کوبرتن فرانسوی در قرن نوزدهم موفق شد یک اجماع جهانی برای برگزاری دوباره بازی‌های المپیک‌ ایجاد کند. سازمانی تأسیس کرد و خود رئیس آن شد که امروزه به‌عنوان کمیته بین‌المللی المپیک ‌می‌شناسیم. او توانست مقامات وقت حاکم بر کشور یونان را راضی کند که از همانجا که زادگاه المپیک است، المپیک‌های نوین دوباره متولد شود. به‌ این ترتیب در ۱۸۹۶ و با حضور چند کشور، بازی‌های المپیک نوین در چند رشته آغاز شد. در ادوار اولیه المپیک صرفاً یک مسابقات ورزشی بود که تمام کشورها روی رشته‌های آن اتفاق نظر داشتند و مثل حالا نبود که میزبان به سلیقه خود بتواند رشته‌ای را وارد یا خارج کند! پس از سه دوره - در ۱۹۰۶ و به مناسبت دهمین سالگرد تولد المپیک نوین - گردهمایی مجدد ‌ایجاد شد و سپس دو دوره 1908 و 1912 دوباره طبق برنامه هر چهار سال یکبار تا‌ اینکه نخستین دخالت سیاست دامن المپیک را گرفت. ترور یک نجیب‌زاده زمینه جنگ جهانی اول را فراهم کرد و باعث شد المپیک ۱۹۱۶ برگزار نشود. نخستین وقفه در برگزاری المپیک هشت سال طول کشید که نتیجه مستقیم دخالت سیاست در ورزش بود.

 

 

 

 

پیشوا
در دهه ۲۰ میلادی که دنیا با رکود اقتصادی مواجه بود و در غیاب جام جهانی که هنوز متولد نشده بود، مسابقات فوتبال هم در المپیک جایگاه مهمی پیدا و کمک کرد تا‌ این تورنمنت جایگاه خود به‌عنوان یک ویترین پر بیننده را تثبیت کند. در ۱۹۳۰ و با تولد جام جهانی فوتبال و جدا شدن خرج فیفا از کمیته بین‌المللی المپیک، مشخص بود که‌این رشته نوظهور و پرطرفدار روزی رقیبی جدی خواهد شد اما خطر اصلی جایی دیگر و در آلمان در کمین نشسته بود! سرجوخه جنگ جهانی اول به‌عنوان صدراعظم آلمان نازی انتخاب شد و روزی که میزبانی المپیک ۱۹۳۶ را به برلین اعطا ‌می‌کردند، کمتر کسی فکر ‌می‌کرد ‌این المپیک تبدیل به نخستین میدانی خواهد شد که ظهور و بروز مکاتب سیاسی و تصمیمات قدرتمندان در آن و در میدان ورزشی نمود پیدا خواهد کرد. هیتلر به‌عنوان پیشوای رایش سوم مسابقات را در برلین افتتاح کرد و برای تماشای برخی مسابقات ‌می‌آمد. نخستین تصویری که از دخالت سیاست در المپیک در خاطره‌ها ماندگار شد روزی بود که «جسی اوونس» دونده سیاهپوست امریکایی از خط پایان دو ۱۰۰ متر گذشت و یکی از سه رشته اصلی المپیک را برد. سه رشته‌ای که در شعار المپیک خودنمایی ‌می‌کند؛ «سریع تر، قوی تر، بالاتر»  در آن زمان پرچم المپیک با پنج حلقه - به نشانه پنج قاره - و پنج رنگ - به نشانه نژاد‌های مختلف و کرانه اقیانوس‌ها - در زمینه‌ای سفید - به نشانه رقابت در صلح -‌ایجاد شده بود اما در عمل هیتلر ثابت کرد زور نژادپرستی بیشتر از روح المپیک است!

اعتراض خاموش


دهه ۵۰ میلادی با دو المپیک ۱۹۵۲ در هلسینکی و ۱۹۵۶ در ملبورن تقریباً بی‌سروصدا گذشت. البته که برای نخستین بار المپیک از دو قاره اروپا و امریکا به قاره اقیانوسیه رسید و بعدها در دهه ۶۰ سر از آسیا هم درآورد تا امروز تنها قاره آفریقا باشد که هرگز میزبان یک دوره از المپیک نبوده است. اما در دهه ۶۰ میلادی و به تأثیر از تلاط‌می که در سرتاسر دنیا وجود داشت، المپیک‌ها نیز شاهد رفتار‌های اعتراضی از نوع خاموش شد. به طوری که مسئولان به‌ این فکر افتادند تا زمینه تصویب قوانینی برای جلوگیری از ظهور و بروز‌های سیاسی ورزشکاران و افکار و عقایدشان پیدا کنند. در‌این دهه «جنگ سرد» دو ابر قدرت به رویارویی در «خلیج خوک‌ها» رسید، «جان اف کندی» ترور شد و «نیکیتا خروشچف» پرده از جنایات استالین برداشت. امریکا وارد جنگ ویتنام شد و تانک‌های روسی دولت مستقل چکسلواکی را سرنگون کردند و رئیس جمهور را به دربانی اداره پست گذاشتند تا همه سرنوشت آزادیخواهی را هر روز همان جلوی در ببینند! در چنین دنیایی مگر ‌می‌توان ساکت و منفعل بود؟ جایی که «مارتین لوترکینگ» برخاست....

از محمدعلی تا حبیب
در المپیک ۱۹۶۰ یک دونده اتیوپیایی برنده مدال طلای ماراتون شد، آخرین رشته طبق سنت که بیشترین حجم از توجهات را هم به همراه دارد. «آبب بیکیلا» بدون کفش و با پای برهنه طلای المپیک را برد. درهمین دوره طلای بوکس سنگین‌وزن به جوانی سیه چرده و امریکایی رسید که بلافاصله بعد از المپیک حرفه‌ای شد و دیگر نتوانست از عنوانش دفاع کند اما با قهرمانی بوکس سنگین وزن جهان به شهرتی افسانه‌ای رسید. «محمدعلی کلی» که پس از اسلام آوردن ‌این نام را برای خود برگزید، در مقابل رفتن به سربازی و جنگ ویتنام از دستور سرپیچی کرد تا تمام عناوین ورزشی‌اش را از دست بدهد، نخستین ورزشکاری که مستقیم در سیاست درگیر شد. اما در المپیک آخر‌ این دهه یعنی ۱۹۶۸ و درست در روزهایی که امریکایی‌ها سعی در جلب توجهات عمو‌می برای جنگ ویتنام و رفتن به کره ماه داشتند تا در مسابقه فضایی از رقیب پیش بیفتند، بیخ گوششان در مکزیکو اتفاقی بزرگ‌تر افتاد. «تا‌میاسمیت» و «جان کارلوس» دو دونده امریکایی برنده مدال‌های طلا و برنز دوی 200 متر شدند و با گرمکن امریکا، هنگام پخش سرود ملی امریکا، مشت‌های گره کرده خود با دستکش سیاه را بلند کرده و سر به پایین انداختند. ‌این تصویر مبدل به بزرگترین تصویر جهان در آن روزگار و یکی از ماندگار‌ترین صحنه‌ها تا امروز شد، جنبش سیاهان تا آن روز تریبونی به ‌این وسعت و با‌ این قدرت برای گفتن از نژادپرستی و ظلمی که به سیاهان امریکایی می‌شود، پیدا نکرده بود.


پرچم سفید
در المپیک ۲۰۱۶ افتضاح تقسیم مدال‌ها در رشته وزنه‌برداری چنان جهانی شد که روی دوپینگ در‌این رشته را سفید کرد. در دهه 80 همواره وزنه‌برداران و قهرمانانی که از بلوک شرق ‌می‌آمدند متهم به دوپینگ سازمان یافته می‌شدند، تا جایی که هنوز هم بعد از سی سال ‌این روش‌ها برای دیگر کشورها قفل است!
اما در هزاره سوم کشورهای غربی بدون پرده پوشی همین کار را به‌صورت گسترده انجام می‌دادند و جالب‌ اینکه با ورزشکاران چینی هم که از همین روش‌های استفاده ‌می‌کنند، کاری نداشتند! هنوز هم راز بدنسازی عجیب و غریب امریکایی‌ها در همه رشته‌ها - از جمله کشتی – مخفی نگه داشته می‌شود و در عوض روس‌ها به‌دلیل دوپینگ دولتی و رسمی از حضور در المپیک و مسابقات جهانی رشته‌های مختلف محروم‌اند! ابداع پرچم سفید در ابتدا به بهانه ‌این بود که ورزشکاران سالم در کشورهایی که توسط سازمان‌های جهانی بواسطه دوپینگ یا مواردی مثل تبانی محروم ‌می‌شدند، از حضور در رقابت‌های المپیک و جهانی محروم نمانند و بتوانند زیر پرچم المپیک رقابت کنند اما ‌این شیوه و دلیل انسانی با بهره‌برداری سیاسی معنایی کاملاً متضاد پیدا کرد.

 

 

 

 

 

 

خون...
کاملاً مشخص بود که جهان در دهه هفتاد میلادی آبستن حوادث بسیاری است. سه المپیک پرهیاهو در دهه ۶۰‌ این ذهنیت را به همه داده بود که منتظر اتفاقات بزرگتر باید بود اما کمتر کسی فکر ‌می‌کرد در همان المپیک ۱۹۷۲‌این چنین دنیا کن فیکون شود!
 در مونیخ و در حالی که «مارک اسپیتز» شناگر یهودی امریکایی به تنهایی با کسب ۷ مدال طلا رکورد تاریخ تا آن روزگار را شکست، ناگهان صبح یک روز تیتر اخبار جهانی تغییر کرد و با حمله چریک‌های فلسطینی به خوابگاه ورزشکاران اسرائیلی و گروگان گرفتن آنها دنیا تکان خورد. همه داستان‌های «چگوارا» و ماجراهای «کارلوس» را فراموش کردند. پس از چند روز زد و خورد سرانجام با حمله پلیس آلمان غربی و کشته شدن چریک‌ها و البته گروگان‌ها ماجرا تمام شد اما نهالی که با خون آبیاری شد خیلی زود جوانه زد و نقشه سیاسی دنیا را تغییر داد. در پایان‌ این دهه دیگر اثری از پادشاهی ۲۵۰۰ ساله‌ ایران روی نقشه سیاسی دنیا نبود و با تولد جمهوری اسلا‌می، مظلومان فلسطینی حا‌می قدرتمندی پیدا کرده بودند. حالا یک دولت به شکل رسمی پشت حقوق آنها ‌ایستاده بود...

تحریم وارد ‌می‌شود
دهه ۸۰ میلادی روی کاغذ سه المپیک داشت و دنیا امیدوار بود با پیشرفت تکنولوژی‌ها توجهات بیشتری به پخش تلویزیونی و‌این مسابقات جلب شود اما در عمل دقیقاً برعکس شد!
المپیک ۱۹۸۰ در مسکو برگزار ‌می‌شد و کشورهای غربی در اعتراض به حمله ارتش سرخ به افغانستان و اشغال ‌این کشور حضور در المپیک را تحریم کردند. نخستین ورود کامل سیاست در ورزش... دیگر ماجرا از حد اعتراض یک ورزشکار یا انتساب رفتارهای سیاسی به تفکرات و عقاید جناحی گذشته بود و امریکا با کمک اقمارش المپیک را تحریم کرد تا ‌این پیام را به دنیا مخابره کند که ورزش زیر مجموعه سیاست شده است. چهار سال بعد المپیک در لس آنجلس برگزار ‌می‌شد و‌این بار نوبت شوروی و اقمارش در بلوک شرق بود که مقابله به مثل کنند. البته کشوری مثل رومانی در المپیک شرکت کرد اما عدم حضور ابرقدرتی چون شوروی مسابقات را از سکه انداخت. قهرمان ادوار قبلی بازی‌ها حالا به مسابقات نیامده بود و فرصت برای امریکا ‌ایجاد شد که آقایی خود بر ورزش جهان را اثبات کند. غیبت کشورهای دیگری مثل بلغارستان نیز که در برخی رشته‌ها همچون وزنه‌برداری یا کشتی قهرمانان بزرگ داشتند، باعث شد ‌این المپیک به طور کلی از سکه بیفتد.
حالا دیگر دنیا به طور رسمی وارد جنگ سیاسی در المپیک شده بود، تناقضی بزرگ با آنچه مقامات سیاسی دو ابرقدرت در دهه ۶۰ میلادی و در توضیح غیبت چین به دنیا می‌گفتند! «نیکسون» با فرستادن تیم پینگ پنگ امریکا به چین استراتژی استفاده از ورزش در سیاست را به طور رسمی وارد کتاب‌های دانشگاهی کرد و چین از المپیک مونترال گام به المپیک‌ها گذاشت و امروز می‌بینیم که قدرت اصلی ورزش دنیاست اما آن روز ابرقدرتها ثابت کردند که حرفهایشان صرفاً مواضعی در آن لحظه و بر پایه منافع است و هیچ اعتقاد و باوری پشت آن نیست و هر لحظه ممکن است تغییر کند.

تغییر نقشه جهان و نقش ورزش
دهه ۹۰ میلادی دهه جنگ‌های پارتیزانی در گوشه کنار دنیا شد. همه چیز از فروپاشی شوروی آغاز شد، تولد ۱۵ کشور جدید که جمهوری‌های شوروی سابق بودند و در المپیک ۱۹۹۲ بارسلون با عنوان «کشورهای متحد مشترک‌المنافع» زیر یک پرچم موقت شرکت کردند اما برای المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا دیگر هر کشوری با پرچم خود و با سرود جداگانه به خانواده المپیک پیوسته بود.
دیگر اثری از آلمان شرقی و آلمان غربی نبود و دیوار برلین برای همیشه فرو ریخته بود. مسیری که در اتحاد دو آلمان رخ داد، در یوگسلاوی و چکسلواکی به‌صورت برعکس پیش رفت! کشور یوگسلاوی به جمهوری‌های مختلفش تقسیم شد و رئیس جمهور وقت صربستان «اسلوبودان میلوسوویچ» با حمله نظا‌می به کوزوو و بوسنی، جنگی خونین و نابرابر به راه انداخت که بعدها به خاطر همان جنایتکار جنگی شناخته و به زندان رفت.
در چنین فضایی - آن هم برای کشورهایی که خود در رشته‌های مختلف جزو گرم‌کنندگان تنور المپیک بودند - به طور طبیعی تمرکز کافی روی ورزش وجود نداشت. تقریباً هر هفته و هر ماه ورزشکاری بزرگ و صاحب عناوینی جهانی و المپیکی با ابراز نظری در رسانه‌هایی که به شکل قارچ در حال ازدیاد بودند، مسیر سیاسی را به ادامه فعالیت ورزشی بر‌می‌گزید و کاملاً مشخص بود که در آستانه هزاره سوم تحولی بزرگ در راه است. تحولی که شکل دنیا و زندگی مردم آن را تغییر خواهد داد و به طور طبیعی ورزش هم تغییر خواهد کرد. تحولی به نام‌ اینترنت و تولد فضای مجازی و به اشتراک گذاشتن علوم و فنون و دانش‌های مختلف که تا آن روز جزو اسرار دولت‌ها بود...

ورود جیمز باند به المپیک
سال ۲۰۱۲ لندن تبدیل به اولین شهری شد که برای سومین بار میزبان المپیک می‌شود (رکوردی که در ۲۰۲۸ لس‌آنجلس به آن خواهد رسید) مراسم افتتاحیه‌ این المپیک به ظاهر با استخدام «سم مندز» کارگردان مشهورهالیوودی قراربود حال و هوای سینمایی داشته باشد اما سناریویی انتخاب شد که در همان سینما هم به سیاسی‌ترین ژانر مشهور است! جاسوسی که «ایان فلمینگ» در زمان جنگ سرد ابداع کرد، در دهه ۶۰ ژانر محبوب امپراطوری سینما شد و تا امروز هم سند برتری بریتانیا باقی مانده که همیشه آنها آزادی و دنیا را نجات ‌می‌دهند!
«دنیل کریگ» رسماً به صحنه المپیک وارد شد، با هلی کوپتر و طی یک سناریوی هالیوودی ملکه را همراهی کرد! دیگر از‌این واضح‌تر نمی‌شد دخالت سیاست در ورزش را نشان داد و بیان کرد!

 

 

 

 


فروش آبروی المپیک به کوکاکولا!
یکی از مشهورترین اقدامات سیاسی در ورزش دهه ۹۰ تغییر میزبانی المپیک ۱۹۹۶ بود. از دهه‌ها قبل همه دنیا باور داشتند که همزمان با صدمین سالگرد تولد المپیک، باید ‌این مسابقات در آتن برگزار شود. همان‌طور که دهمین سالگرد المپیک - در سالی که سال برگزاری مسابقات نبود - در همین مکان گرفته شده بود. در حالی که یونانی‌ها خود را برای ساخت تأسیسات ورزشی جدید آماده ‌می‌کردند و همه دنیا مشغول گشتن در هتل‌ها و راه‌های اقامتی یونان بودند، ناگهان پیروزی پول بر خواست عمو‌می اعلام شد! قدرت‌نشینان پشت پرده که شرکت‌های چند ملیتی بزرگ را در اختیار دارند و اسپانسر کمیته بین‌المللی المپیک بودند، حرف خود را به کرسی نشاندند و آبروی ورزش پای پول پرستی ذبح شد.تلویحاً گفته شده بود که اگر برخلاف خواست آنها میزبانی قرار باشد به جای دیگر برسد، آنها پولی برای برگزاری المپیک و گذران امور نهادهای بین‌المللی نخواهند داد! در نتیجه زادگاه کوکاکولا در‌ایالت جورجیا بر زادگاه المپیک پای کوه المپ و ویرانه‌های آکروپلیس، پیروز شد تا المپیک ۹۶ به آتلانتا برسد!
در یک دلجویی کاملاً خنده دار و کودکانه نیز، بدون آنکه موعدش رسیده باشد کمیته المپیک اعلام کرد المپیک ۲۰۰۴ را به آتن خواهد داد! حتی المپیک 2000 هم باید نصیب یک کشور غربی ‌می‌شد که به‌صورت مشخص زیر پرچم امپراطوری بریتانیا باشد، یعنی استرالیا که فرمانروای کل آن را ملکه انگلیس تعیین ‌می‌کند! مثل کانادا! جالب ‌اینکه میزبان المپیک همیشه هشت سال قبل از برگزاری آن مشخص می‌شود تا آن کشور فرصت مهیا کردن امکانات را داشته باشد اما برای پوشش ‌این خطای بزرگ هم دوره بعدی یعنی ۲۰۰۰ را به آتن ندادند؛ در حالی که آن روز اعلام نشده بود المپیک ۲۰۰۰ کجا قرار است برگزار شود ولی برای دوره بعدش همه چیز رسماً اعلام شد!

آرامش قبل طوفان
المپیک‌های ۲۰۰۰ ، ۲۰۰۴ و ۲۰۰۸ در ظاهر آرام برگزار شد اما در اصل آتش زیر خاکستر بود و آرامش قبل از طوفان! هرچقدر روی رکوردهایی که «یوسین بولت» یا «مایکل فلپس» روی زمین و در استخر شنای المپیک آفریدند، مانور شد اما همه دیدند که چطور نگاه‌های سیاسی مانع از حضور ورزشکاران بود یا بالعکس؛ به حضور ورزشکارانی در راستای منافع سیاسی کمک ‌می‌شد! مسیری که در دهه دوم هزاره سوم شکل کاملاً قانونی به خود گرفت و از آن پس از کمیته المپیک همواره ورزشکارانی را رأساً و بدون ‌اینکه در سطح المپیک باشند یا توانایی رقابت با سایرین را داشته باشند، به‌ این تورنمنت بزرگ دعوت ‌می‌کند! اختراع کارت سفید به همین منظور بود و عجبا که همواره ورزشکارانی تحت پرچم المپیک و با‌این کارت مجوز حضور پیدا می‌کنند که کشورهای غربی با حاکمیت رسمی و قانونی آن کشورها مشکل دارند!

ایران و خط سوم
کشور ما ‌ایران هم هر دو المپیک ۱۹۸۰ مسکو و ۱۹۸۴ لس آنجلس را تحریم کرد، اما نه به‌دلیل همراهی با بلوک شرق یا بلوک غرب و دقیقاً چون هر دو المپیک را تحریم کردیم دیگر کسی نتوانست انگ طرفداری یا تمایل به یکی از دو قطب بزرگ دنیا را به ما بزند. ما المپیک ۱۹۸۰ را به خاطر حمله روس‌ها به افغانستان تحریم کردیم، در دفاع از ملت مظلوم افغانستان که کشوری مسلمان است و البته همزبان با ما ‌ایرانی‌ها. پس از آن ایران درگیر جنگ نابرابر و تحمیلی شد که همه دنیا پشت صدام ‌ایستادند تا به کشورمان حمله کند و به طور طبیعی جوان‌هایی که باید دنبال ورزش ‌می‌رفتند، دفاع از میهن را انتخاب کردند و به جای بالا بردن پرچم‌ ایران در میادین ورزشی، با خون خود اجازه ندادند یک وجب از خاک کشورمان از بین برود، به طوری که امروز نام ‌این قهرمانان واقعی روی اماکن ورزشی و سالن‌ها و ورزشگاه‌های ما نقش بسته است.
المپیک لس‌آنجلس نیز از سوی ‌ایران تحریم شد، چرا که دیگر همه دنیا فهمیده بودند که عراق در جنگ نیابتی از سوی امریکا با ‌ایران وارد شده و آنها در تمام عرصه‌های جهانی به طور علنی به منافع کشور ما حمله ‌می‌کردند. برگزاری المپیک در چنین شرایطی، در چنین کشوری و حضور ما در آن و رسمیت بخشیدن به‌ این تورنمنت، طنز روزگار ‌می‌شد! به‌ این ترتیب‌ ایران ۱۲ سال پس از المپیک مونترال برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلا‌می در المپیک ۱۹۸۸ سئول شرکت و دوباره به خانواده ورزشی دنیا برگشت. حالا دیگر دفاع مقدس تمام شده بود و کشور در مسیر سازندگی بود و ورزش هم باید به زندگی عادی خود بر‌می‌گشت.

ننگ 2020
وقتی در المپیک ۲۰۲۰ توکیو ورزشکارانی از جمله از‌ایران - که ترک تابعیت کرده و مقابل حکومت قانونی کشورشان‌ ایستاده بودند - با حمایت مستقیم نهادهای بین‌المللی و کمیته المپیک تحت پرچم سفید وارد مسابقات شدند و چه تلاش‌هایی در برنامه‌ریزی جدول صورت گرفت تا مثلاً کیمیا علیزاده تحت هر شرایطی مقابل ناهید کیانی قرار بگیرد، دم خروس بیرون زد و دیگر کسی قصه انسان‌دوستی را هم مثل «ورزشی نگاه کردن» و «جدایی ورزش از سیاست» را باور نکرد. استخدام بادیگارد برای ‌این ورزشکاران و دخالت پلیس برای رفت و آمد آنها به میدان مسابقه، اگرچه به بهانه حفظ امنیت بود اما تابلو‌دارترین شکل حمایت از یک ورزشکار تلقی شد که با روح رقابت برابر و عادلانه در المپیک کاملاً مغایرت داشت. درهمین المپیک توکیو، روسیه که به خاطر دوپینگ سازمان یافته محروم شده بود، بدون سرود و پرچم قهرمانانش را در مسابقات شرکت داد که البته مدال‌های زیادی هم گرفتند اما کیست که نداند برای یک ورزشکار بزرگترین افتخار به اهتزاز درآوردن پرچم کشورش و نواخته شدن سرود ملی کشورش است. یک ورزشکار برای کسب یک مدال تمام عمر تمرین نمی‌کند و عرق نمی‌ریزد. پول هم اولویت او نیست، وسیله‌ای است برای بهبود سطح کیفیتش و تمرکز روی ورزشش. وقتی بزرگترین هدف را از او ‌می‌گیرید دیگر چیزی از ورزش و ورزشکاری باقی نمی‌ماند و به‌ این ترتیب المپیک در هزاره سوم تبدیل شد به جولانگاهی برای عروسک‌هایی که تنها برای پیشبرد اهداف سیاسی امپراطوری غربی وارد عرصه می‌شدند. درست مثل «مانکن»‌هایی که برای نمایش لباس در فشن شوها روی سطحی براق و مقابل ‌آیینه‌ها قدم ‌می‌زنند و ژست ‌می‌گیرند، خالی از هویت، بدون محتوا و صرفاً یک مانکن...

 

 

 

 

 

 

جستجو
آرشیو تاریخی