ویتمن به جرمی مرسر گفته بود به بیش از 40 هزار نفر اجازه داده شب را در مغازهاش بخوابند. بزرگی این رقم دست و دلبازی صاحب کتابفروشی را نشان میدهد. مرسر پس از مدتی طولانی که در «شکسپیر و شرکا» ماند، آنجا را ترک کرد و انتشاراتی خودش را زد. مرسر از کتابفروشی رفت ولی در نظر او جرج ویتمن مثل یک قهرمان باقی ماند. او در انتهای کتاب درباره جرج ویتمن و زندگیاش در کتابفروشی چنین مینویسد: «زندگی با جرج در «شکسپیر و شرکا» مرا تغییر داد و باعث شد راجع به زندگیای که پشت سر گذاشته بودم و زندگیای که پیش رو داشتم فکر کنم. حالا فعلاً مینشینم پشت میز، تایپ میکنم و سعی میکنم مرد بهتری باشم. زندگی اثری در حال تکمیل است.» جرج ویتمن در سال 2011 در 98 سالگی از دنیا رفت و دخترش، سیلویا مسئولیت اداره «شکسپیر و شرکا» را برعهده گرفت. سیلیویا سعی کرده همان راه و رسم پدر در اداره مغازه را پیش بگیرد ولی کتابفروشی از زمانی که جرج آن را اداره میکرد و به پناهی برای نویسندگان تبدیل شده بود، فاصله گرفته است. ویتمن با اندیشهاش «شکسپیر و شرکا» را به یکی از معروفترین کتابفروشی های جهان تبدیل کرد. این کتابفروشی امروز به عنوان یکی از مکانهای توریستی شهر پاریس تبدیل شده و هر سال، گردشگران زیادی برای دیدن «شکسپیر و شرکا» وارد آن میشوند. امروز مردم جهان «شکسپیر و شرکا» را فراتر از یک کتابفروشی میشناسند و آن را با سرگذشت فراموش نشدنی و تأثیر مهمی که بر نویسندگان گذاشته، به یاد میآورند. همان طور که مرسر در کتابش نوشته، ویتمن تأثیر مهمی بر زندگیاش گذاشت و قطعاً اگر دیگر آدمهای کتابفروشی هم لب به سخن باز میکردند از تأثیرات او و زندگی در کتابفروشی بر زندگیشان میگفتند. «شکپیر و شرکا» برای آنها چیزی بیشتر از یک مکان بود. آنها در کتابفروشی راه و رسم بهتر زندگی کردن را یاد گرفتند.