سبک زندگی اجتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــماعی و وجدان کاری
وجدان خونِتــــــــــــان کم نشود!
سارا مؤمنی
دانشجوی دکترای مدیریت رسانه
در زندگی همه ما یک زمانهایی بوده که در یک موقعیت کاری، اما تنها و بدون چشمان نظارتگر و قضاوتگر بقیه بودهایم و برای اینکه کاری را درست انجام بدهیم و یا کارِ درست را انجام بدهیم، خودمان و فقط خودمان تصمیمگیر بودهایم. اینجا هم حرف از انتخاب است. انتخاب «انجام» یک رفتار درست، یا انجام ندادن و عقب ایستادن. شاید گزافه نباشد اگر بگویم اثر این تصمیم و انتخاب فردی، یک اثرپروانهای دارد و تصمیم به انجام یک رفتار درست کوچک فردی یا انجام ندادنش، روی محیط، آینده و چگونگی شکلگیری محیطمان تأثیرگذار است. اگر بعد از خواندن دو خط اول مفهوم «وجدان کاری» در ذهن شما تداعی شد، پس شروع گفتوگو و نوشتن ما با هم درست اتفاق افتاده است.
فرشته درونی به نام «وجدان»
معمولاً وجدان به عنوان نیرویی درونی تعریف میشود که فرد یا جامعه را به سمت رفتارهای درست هدایت میکند. این نیرو که در حوزه قلب و روحیات افراد قرار دارد با فرایندی پیچیده، روی اندیشه و رفتار تأثیر میگذارد. وجدان در زبان انگلیسی با واژه Conscience معرفی شده و به معنای باطن، دل و شعور است که احساسی درونی است و باعث میشود خوب را از بد تشخیص بدهیم. یک طورهایی همان نفس لوامه است که با انجام کار نادرست، انسان خودش را نکوهش میکند. به بیان دیگر میشود گفت، وجدان، فرشتهایست که در درون همه ما وجود دارد. منظور از کار هم مجموعه فعالیتهایی است که هر فردی در جهت تولید کالا یا خدمتی انجام میدهد و از طریق آن بخشی از نیازهای خود، خانواده، سازمان و جامعه را رفع میکند. با این اوصاف وجدان کاری همان نیروی درونی است که فرد را به سمت انجام کار درست متمایل میکند. به طوری که بدون وجود نظارت بیرونی و با «خودکنترلی» و به صورت «خودانگیخته» فرد به بهترین نحو کارش را انجام میدهد. باید گفت که این فرشته درون در حوزه کاری وقتی وارد عمل میشود که افراد در محیط کارخود، علاوه بر اینکه ارزشها و اهداف کار و محیط شغلیشان برایشان درونی شده، آنها را متعلق به خود هم بدانند. این پیوستگی و وابستگی میان فرشته درونی و ارزشهای بیرونی، خالق وجدان کاری است و این اطمینان را به وجود میآورد که فرد در ظاهر و باطن انتخاب کرده که کار درست را انجام بدهد و هچنین کارها را به درستی انجام بدهد.
آیا وجدان کاری کم و زیاد میشود؟
عوامل مختلفی روی این اثرگذار است که فرد انتخاب کند برمبنای وجدانش، کارهایش را انجام دهد یا نه. یکی از محققان حوزه علوم اجتماعی در مقاله خود عوامل مؤثر بر کم یا زیاد شدن وجدان کاری را «عوامل اجتماعی و فرهنگی قبل از اشتغال» و یا «عوامل سازمانی و مدیریتی بعد از اشتغال» میداند. مثلاً اغلب افرادی که پیش از شاغل شدن مفاهیمی مانند تلاش، مسئولیت، تعهد، اثرگذاری، انجام کار درست در زندگی فردی و اجتماعیشان جریان داشته، اغلب به طور خودکار بر مبنای وجدان کاری به سمت انجام کار درست و درست انجام دادن کارها میروند. مثلاً در یک فضای کاری، ارزشمند بودن کار درست و درست انجام دادن آن، ساختار منعطف سازمانی که مقررات و قواعد سفت و سخت نداشته باشد، ارتباطات انسانی اخلاقی و منعطف و اثربخش مدیران با کارکنان، وجود رهبری اخلاقی که خود الگوی خوبی برای نمود وجدان کاری باشد و غیره بر زیاد شدن وجدان کاری افراد در فضای کاری اثرگذار است. قاعدتاً نبود این عوامل باعث کمرنگ شدن و ناامیدی و بیانگیزگی افراد برای داشتن وجدان کاری در محیط کار خواهد شد. این را که نوشتم، یکی از همکارانم در چندین سال پیش به خاطرم رسید که به قدری از عملکرد و رفتار مدیران بالادستی ناامید و ناراحت بود که تصمیم گرفته بود از این به بعد دقیقاً اندازه مبلغی که حقوق میگیرد کار کند و چون برایش مبلغ قابل توجهی نبود، در نتیجه در طول ساعات کار، عملاً کاری نمیکرد! با تلفنش مشغول بود، زمان غذا خوردنش را طولانی میکرد، با همکاران حرف میزد و... سازمان و شرکت و کشور و حتی جهانی را تصور کنید که فرشتههای درونی وجدان در آنجا به خوابهای زمستانی فرو رفته باشند. قطعاً این جهان، تبدیل به یک کابوس بزرگ خواهد شد.
وجدان خونتان کم نشود
!به نظر میرسد که اثرگذاری عوامل فرهنگی و اجتماعی قبل از اشتغال فرد روی کم یا زیاد شدن وجدان فرد بیشتر از عوامل سازمانی و مدیریتی بعد از اشتغال است. مثلاً کودکی که در دوران مدرسه تکالیفش را خودش با تلاش (هرچند با چندین بار خطا) انجام میدهد، در نوجوانی هم انتخاب میکند که به پیرمرد همسایه طبقه بالا در یادآوری خوردن قرصهایش کمک کند، او تلاش میکند و به صورت هدفمند مطالعه میکند و بر مبنای تلاش خود و نه برمبنای تقلب و یا روشهای نادرست، در رشته مورد علاقهاش قبول میشود. در جوانی و دانشگاه به سمت افرادی گرایش پیدا میکند و در گروه دوستانی جای میگیرد که شبیه خودش باشند و مانند او تلاش، توکل، تعهد و مسئولیت برایشان درونی شده باشد. زمانی که وارد فضای کاری میشود با تمام قدرت و اعتقادش، فعالیتش را شروع میکند. اصطلاحاً از کارش نمیزند، به کار و به سازمانش باور دارد و میداند که فعالیت او بر سازمان و در نگاهی کلان تر بر جامعهای که سازمان برای خدمت به او نهاده شده، اثرگذار است. این فرد، کمیت را فدای کیفیت نمیکند. یعنی مثلاً به بحران مالی خوردن سازمان، تغییرات مدیریتی، یک خصوصیت نامطلوب در مدیر بالادستی مانند سختگیری و فشار بیش ازحد، نداشتن وجدان کاری همکاران دیگر و بسیاری از مسائل، تأثیری در کیفیت کار او و یا کم شدنش ندارد. در تمام لحظات فرشته درونیاش بیدار است و اصلاً بدون آن نمیتواند احساس آرامش داشته باشد.
اثر پروانهای وجدان کاری
وجدان از کودکی در یک فرد همچون دانه درختی در خاک، رشد کرده و ریشههایش محکم میشود. بنابراین اثرگذاری عوامل بیرونی روی او خیلی سخت خواهد بود. تصور میکنم مثلاً یک اتفاق ناخوشایند بیرونی مانند مسائل بحرانی مالی، اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی برای این درخت با ریشههای محکم، همچون وزش بادی باشد که توان تحمل آن را داشته باشد و بازهم مقاوم بایستد و کارش را انجام بدهد. این همان چیزی است که اثر پروانه وجدان کاری را به ما نشان میدهد.
در ادامه راه وجدان کاری، پس از شروع فرد به کار کردن در یک سازمان یا شرکت، زمانی که میخواهد فردی را برای شروع زندگی مشترکش انتخاب کند، متمایل به کسی میشود که مانند خود او خودکنترل و خودانگیخته باشد. همین مسأله شبکهای از افراد متعهد و مسئول و با وجدان ایجاد و تربیت میکند که آن اثر پروانهای را که گفتیم در سطح کلان کشوری و حتی جهانی برای مسائل مختلف بحرانی زندگی انسانها ایجاد خواهند کرد. به طوری که فرد در دوران پیری ناگهان به خاطرش میآید که مثلاً مسئولیتی که نسبت به یادآوری قرصهای همسایه طبقه بالا در دوران نوجوانی داشته، چطور اثرش تا چندین سال بعد و در نسلهای بعدی مانده و باعث ایجاد اتفاقات مطلوب بزرگی مانند ایجاد یک سازمان و سیستم کشوری «وجدان محور» شده است. آرمانشهری که رسیدن به آن دور از نظر نیست.
وجدان کاری
کارِ درست را درست انجام بدهیم
در مدیریت سازمان و کار کردن دو مفهوم «اثربخشی» و «کارایی» خیلی مهم است. بعد از صحبت از این دو مفهوم، متوجه میشویم که همین دو مفهوم در بعد زندگی فردی و اجتماعی همه ما نمودهای مختلفی دارد. ما در «کارایی» به دنبال «درست انجام دادن کارها» هستیم. یعنی از خود میپرسیم که «چگونه همین کارهایی را که فعلاً داریم انجام میدهیم، به بهترین نحو انجام دهیم؟» میخوانیم، تصمیم میگیریم با یک برنامهریزی مطالعه دروس و تست زدن را پیش ببریم. در میان این مسیر، به این فکر میافتیم که آیا این کار دارد به درستی انجام میشود و ما را به هدفمان که قبولی در کنکور است، نزدیک میکند یا نه؟ در اثربخشی به دنبال «انجام کار درست» هستیم، یعنی «آیا این کارهایی که انجام میدهیم، دقیقاً همان کارهایی است که باید انجام بدهیم؟ یا اینکه باید به سراغ کارها و فعالیتهای دیگری برویم؟» مثلاً زمانی را که برای دریافت گواهینامه راهنمایی و رانندگی داریم تلاش میکنیم، در نظر بگیرید. در تمام فعالیتهای ریز و درشت رانندگی و جزئیات آن، روی این متمرکز هستیم که کارِ درست را انجام دهیم. مثلاً جلوی پارکینگ پارک کردن در زمان آزمون راهنمایی و رانندگی یک کار نادرست است و ما را به هدفمان که دریافت گواهینامه راهنمایی و رانندگی است، نمیرساند. وجدان کاری و آن فرشته درون، میآید و این دو مفهوم را به هم متصل میکند. یعنی باعث میشود که کار درست را به درستی پیش ببریم و انجام بدهیم.
مثلاً موقعیتی را در نظر بگیرید که همکارمان بیمار شده و چند روزی مرخصی است. کارهای مهمی هم به او سپرده شده بوده که باید در این چند روز انجام میداد. کار درست این است که اگر تخصص و حوزه کاریمان یکی است، وجدانمان بیدار شود و تصمیم بگیریم و با اطلاع دادن به مدیرمان کار او را پیش ببریم. انجام درست این کار درست این است که خود او را هم درجریان بگذاریم و اگر میدانیم تجربه او بیشتر از ما است، تلفنی از خود او کمک بگیریم و کارش را به درستی انجام بدهیم و به نتیجه برسانیم. هر دو اینها متأثر از وجدان کاری ما اتفاق میافتد.